1. owe (someone) a grudge
غیظ کسی را داشتن،(نسبت به کسی) غرض داشتن،عداوت داشتن،خرده حساب داشتن
2. i owe a lot to my parents
من بسیار مرهون والدینم هستم.
3. i owe you an apology
باید از شما پوزش بخواهم.
4. i owe you five tumans
من پنج تومان به شما بدهکارم.
5. we owe this invention to edison
این اختراع را مدیون ادیسون هستیم.
6. you owe six cents
تو شش سنت بدهکاری.
7. i hereby forgive you the money you owe
بدین وسیله پولی را که به من بدهکار هستی می بخشم.
8. Owe you too much, just enough to love. Give you too much, you just enough to cherish.
[ترجمه ترگمان]خیلی بهت بدهکارم، فقط به اندازه کافی برای عشق خیلی بهت اهمیت میدم، تو به اندازه کافی به من علاقه داری
[ترجمه گوگل]خیلی ممنون، فقط به اندازه کافی دوست داری به شما خیلی زیاد، شما فقط به اندازه کافی برای گرامی داشتن
9. I owe you a drink for helping me move.
[ترجمه ترگمان] یه نوشیدنی بهت بدهکارم که بهم کمک کنی اسباب کشی کنم
[ترجمه گوگل]من به شما کمک می کنم برای کمک به من حرکت کنم
10. Champagne houses owe their success to brand image.
[ترجمه ترگمان]خانه های شامپاین به موفقیت خود در تصویر برند مدیون هستند
[ترجمه گوگل]خانه های شامپاین موفق به کسب نام تجاری می شوند
11. I think you owe me an explanation.
[ترجمه ترگمان] فکر کنم یه توضیحی بهم بدهکاری
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم شما یک توضیح به من بده
12. I owe the landlord one hundred dollars.
[ترجمه ترگمان]من به صاحب مسافرخانه صد دلار بدهکارم
[ترجمه گوگل]من صاحبخانه را 100 دلاری بدهکارم
13. I owe him a lot for everything he has done for me.
[ترجمه ترگمان]من برای هر کاری که کرده به او مدیونم
[ترجمه گوگل]من او را به خاطر آنچه که برای من انجام داده است، بسیار محکوم می کنم
14. Their results owe more to informed guesswork than to actual knowledge.
[ترجمه ترگمان]نتایج آن ها بیشتر به حدس و گمان informed نسبت به دانش واقعی است
[ترجمه گوگل]نتایج آنها بیشتر به حدس و گمان آگاهانه نسبت به دانش واقعی متهم شده است
15. You owe allegiance to your king.
[ترجمه ترگمان]تو به پادشاه ما وفاداری بدهکاری
[ترجمه گوگل]شما وفادار به پادشاه خود را مدیون هستید
16. She told me that she didn't owe him when she left.
[ترجمه ترگمان]اون به من گفت که وقتی رفت بهش بدهکار نیست
[ترجمه گوگل]او به من گفت که وقتی او را ترک کرد، او را مدیون او نبود
17. To him I owe the discovery that even very short periods of time add up to all useful hours I need, if I plunge in without delay.
[ترجمه ترگمان]برای او این کشف را مرهون این نکته هستم که حتی اگر من بدون هیچ تاخیری در آن شیرجه بزنم، حتی مدت زمان کوتاهی هم به تمام ساعت های مفید اضافه می شود
[ترجمه گوگل]به او میبایست کشف کنم که حتی حتی زمانهای بسیار کوتاهی هم به تمام ساعتهای مفید من نیاز دارم، اگر بدون تاخیر افتادم
18. You owe me 27 dollars? Make it 30, that's a good round number.
[ترجمه ترگمان]تو به من ۲۷ دلار بدهکاری؟ تا ۳۰ ثانیه دیگه، عدد راند خوبیه
[ترجمه گوگل]شما 27 دلار به من بدهکارید؟ آن را 30، آن یک عدد گرد خوب است
19. You owe him an apology for what you said.
[ترجمه ترگمان] تو به خاطر چیزی که گفتی عذرخواهی کردی
[ترجمه گوگل]شما به خاطر آنچه که گفتید عذرخواهی میکنید
20. I'll repay the money I owe them next week.
[ترجمه ترگمان]من پول رو که هفته دیگه بهشون بدهکارم رو جبران می کنم
[ترجمه گوگل]من پولی را که من هفته بعد آنها را بدهکارم بازپرداخت می کنم