کلمه جو
صفحه اصلی

invalidate


معنی : باطل کردن، ناتوان کردن، علیل کردن
معانی دیگر : از ارزش قانونی انداختن، (قانونا) بی اعتبار کردن، invalid ناتوان کردن

انگلیسی به فارسی

( invalid ) ناتوان کردن، علیل کردن، باطل کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: invalidates, invalidating, invalidated
مشتقات: invalidation (n.), invalidator (n.)
• : تعریف: to make invalid; deprive of force or effect.
مترادف: annul, nullify, quash, rescind, vitiate, void
متضاد: validate
مشابه: abolish, abrogate, cancel, countermand, destroy, discredit, disprove, negate, negative, remit, repeal, revoke, veto

- Unfortunately, the new evidence appears to invalidate our theory.
[ترجمه ترگمان] متاسفانه، به نظر می رسد که شواهد جدید، نظریه ما را باطل می کند
[ترجمه گوگل] متاسفانه، شواهد جدید به نظر ما تئوری ما را ناکافی می دانند

• annul; disprove; neutralize; disqualify
if something invalidates an argument, conclusion, or result, it proves that it is wrong; a formal word.
if something invalidates an official process, contract, or document, it makes it legally unacceptable; a formal word.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] باطل کردن، بی اعتبار کردن

مترادف و متضاد

باطل کردن (فعل)
abrogate, annul, cancel, override, undo, invalidate, void, frank, derogate, dispense, frustrate, disannul, invalid, quash, strike out

ناتوان کردن (فعل)
invalidate, disable, debilitate, invalid, enervate, gruel

علیل کردن (فعل)
invalidate, invalid

render null and void


Synonyms: abate, abolish, abrogate, annihilate, annul, blow sky-high, cancel, circumduct, counteract, counterbalance, disannul, discredit, disqualify, impair, negate, negative, neutralize, nix, nullify, offset, overrule, overthrow, quash, refute, revoke, shoot full of holes, undermine, undo, unfit, weaken, X-out


Antonyms: approve, permit, validate


جملات نمونه

1. Any form of physical activity will invalidate the results.
[ترجمه ترگمان]هر شکلی از فعالیت فیزیکی نتایج را تایید می کند
[ترجمه گوگل]هر نوع فعالیت بدنی نتایج را نامناسب می کند

2. Failure to disclose all relevant changes may invalidate your policy.
[ترجمه ترگمان]عدم افشای تمام تغییرات مربوطه ممکن است سیاست شما را بی اعتبار کند
[ترجمه گوگل]عدم اطلاع کلیه تغییرات مربوطه ممکن است خط مشی شما را نادیده بگیرد

3. Such exceptions do not invalidate the rule.
[ترجمه ترگمان]این استثناها قانون را باطل نمی کنند
[ترجمه گوگل]چنین استثنائات قاعده را ناکام می گذارد

4. This does not invalidate Freud's approach, but it does complicate matters more than he suggests.
[ترجمه ترگمان]این باعث از بین رفتن رویکرد فروید نمی شود، اما پیچیده تر از آن چیزی است که او پیشنهاد می کند
[ترجمه گوگل]این رویکرد فروید را ناکافی می کند، اما این مسائل را بیش از آنچه که پیشنهاد می کند، پیچیده می کند

5. Fforde acknowledges that all this appears to invalidate the central theme of his book.
[ترجمه ترگمان]Fforde اعتراف می کند که همه اینها به نظر می رسد که موضوع اصلی کتاب او را باطل می کند
[ترجمه گوگل]Fforde اذعان می کند که این همه به نظر می رسد موضوع اصلی کتاب او را نادیده می گیرد

6. Such an extension will not invalidate the special theory but will fill it out to meet the requirements of wider applicability.
[ترجمه ترگمان]چنین افزایشی، نظریه خاص را تایید نمی کند بلکه آن را برای برآورده کردن الزامات کاربرد وسیع تر پر می کند
[ترجمه گوگل]چنین پیشرفتی تئوری خاصی را تضعیف نخواهد کرد اما آن را برای رعایت الزامات کاربرد وسیع تر پر خواهد کرد

7. A faulty signature may invalidate a cheque.
[ترجمه ترگمان]امضای غلط ممکن است یک چک را باطل کند
[ترجمه گوگل]یک امضا معیوب ممکن است یک چک را نادیده بگیرد

8. Uncertified alterations or erasures shall invalidate the certificates.
[ترجمه ترگمان]تغییر در تغییر یا تصحیح پاسخ ها، گواهی ها را نامعتبر می سازد
[ترجمه گوگل]تغییرات غیرقابل تایید یا پاک شدن گواهی ها

9. In the contrary situation, they do not entirely invalidate or counterbalance the particular accidental determination.
[ترجمه ترگمان]در مقابل، آن ها به طور کامل ابطال یا خنثی کردن یک تصمیم تصادفی خاص را باطل نمی کنند
[ترجمه گوگل]در مقابل، آنها به طور خاص تعیین تصادفی تصادفی را کاملا نادیده نمی گیرند

10. The invalidity of one clause does not invalidate the agreement.
[ترجمه ترگمان]عدم اعتبار یک بند این قرارداد را تایید نمی کند
[ترجمه گوگل]ناتوانی یک بند، این توافق را نپذیرفت

11. Does this invalidate the economic case for democracy?
[ترجمه ترگمان]آیا این وضعیت اقتصادی برای دموکراسی را تایید می کند؟
[ترجمه گوگل]آیا این مورد اقتصادی برای دموکراسی ناموفق است؟

12. The Security setting to invalidate version one signatures is set.
[ترجمه ترگمان]تنظیمات امنیتی برای باطل کردن نسخه یک امضا تنظیم شده است
[ترجمه گوگل]تنظیمات امنیتی برای نسخه امضاء نسخه 1 غیر قابل تنظیم است

13. No such Variation shall vitiate or invalidate this Contract.
[ترجمه ترگمان]چنین Variation نباید این قرارداد را تایید یا تایید کند
[ترجمه گوگل]چنین تغییری این قرارداد را نادیده نگیرد

14. That does not invalidate the remaining provisions of this Deed nor affect the validity or enforceability of that provision in any other jurisdiction.
[ترجمه ترگمان]این امر موجب تایید مفاد باقیمانده این قانون نمی شود و نه بر اعتبار و اعتبار آن ماده در هر حوزه قضایی دیگری تاثیر می گذارد
[ترجمه گوگل]که باقی مانده از مفاد این سند را باطل نمی کند و نه تحت تاثیر قرار دهد اعتبار یا قابلیت اجرای آن ماده در هر حوزه قضایی دیگر

15. These can evolve to invalidate piezoelectric devices with the constant or cyclic loads.
[ترجمه ترگمان]اینها می توانند برای به دست آوردن ابزارهای پیزوالکتریک با باره ای ثابت یا حلقوی استفاده شوند
[ترجمه گوگل]این می تواند به دستگاه های پیزوالکتریک نامعتبر با بارهای ثابت یا سیکل تبدیل شود

The use of the wrong stamp invalidated the contract.

به کار بردن مهر اشتباهی قرارداد را از اعتبار انداخت.


پیشنهاد کاربران

نادیده گرفتن، انکار کردن

از پا دراوردن

ابطال کردن

نامعتبر
باطل کردن


کلمات دیگر: