کلمه جو
صفحه اصلی

preclude


معنی : مانع جلو راهایجاد کردن
معانی دیگر : (از قبل) جلوگیری کردن، پیشگیری کردن، مانع شدن، مسدود کردن

انگلیسی به فارسی

مانع جلو راه ایجاد کردن، مسدود کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: precludes, precluding, precluded
مشتقات: preclusive (adj.), preclusion (n.)
(1) تعریف: to prevent from happening by means of prior action or previously established condition.
مترادف: bar, block, foil, forestall, frustrate, hinder, obviate, prevent
مشابه: avert, debar, estop, exclude, hamper, impede, nip, restrain, rule out

- Their heated dispute some years before precluded any future friendship between them.
[ترجمه ترگمان] بحث داغ آن ها چند سال پیش از هر گونه دوستی در آینده بین آن ها خاتمه یافت
[ترجمه گوگل] اختلافات گرم آنها چند سال قبل از هر گونه دوستی در آینده بین آنها متوقف شد
- The crimes he committed in his homeland precluded his becoming a U.S. citizen.
[ترجمه ترگمان] جرایمی که او در سرزمین خود مرتکب شد، مانع تبدیل شدن او به شهروند آمریکایی شد
[ترجمه گوگل] جنایاتی که وی در وطن خود مرتکب شد، مانع از تبدیل شدن به یک شهروند آمریکایی شد

(2) تعریف: to prevent (someone) from doing or becoming something.

- Being female in the nineteenth century precluded a woman from voting or holding public office.
[ترجمه ترگمان] در قرن نوزدهم زن بودن مانع از رای دادن یا برگزاری انتخابات عمومی شد
[ترجمه گوگل] زن بودن در قرن نوزدهم زن را از رأی دادن یا برگزاری دفتر عمومی منع کرد

• eliminate, exclude, remove; prevent, make impossible
if something precludes an event or action, it prevents it from happening; a formal word.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] ممانعت کردن، جلوگیری کردن، کنار گذاشتن، مسدود کردن

مترادف و متضاد

مانع جلو راهایجاد کردن (فعل)
preclude

inhibit; make impossible


Synonyms: avert, cease, check, debar, deter, discontinue, exclude, forestall, forfend, hinder, impede, interrupt, make impracticable, obviate, prevent, prohibit, put a stop to, quit, restrain, rule out, stave off, stop, ward


Antonyms: allow, permit, support


جملات نمونه

1. these events preclude the peace agreement from being signed
این رویدادها مانع عقد قرار داد صلح می شوند.

2. his hand-to-mouth income would preclude marriage
درآمد بخور و نمیر به او اجازه ی زن گرفتن نمی داد.

3. A prior engagement will preclude me from coming.
[ترجمه ترگمان]نامزدی قبلی مانع آمدن من نخواهد شد
[ترجمه گوگل]یک قرارداد پیش از من جلوگیری خواهد شد

4. Their move does not preclude others from investing.
[ترجمه ترگمان]حرکت آن ها مانع از سرمایه گذاری دیگران نمی شود
[ترجمه گوگل]حرکت آنها دیگران را از سرمایه گذاری نمی برد

5. We try to preclude any possibility of misunderstanding.
[ترجمه Betty] سعی می کنیم از پیشامد هرگونه سوءتفاهمی جلوگیری کنیم.
[ترجمه ترگمان]ما سعی می کنیم هرگونه احتمال سو تفاهم جلوگیری کنیم
[ترجمه گوگل]ما سعی می کنیم تا هر گونه سوء تفاهم را کنار بگذاریم

6. The temporary cease-fire agreement does not preclude possible retaliatory attacks later.
[ترجمه ترگمان]قرارداد آتش بس موقت مانع از حملات تلافی جویانه احتمالی بعدی نمی شود
[ترجمه گوگل]توافق موقت آتش بس پس از حملات تلافی جویانه مانع از آن نمی شود

7. Age alone will not preclude him from standing as a candidate.
[ترجمه ترگمان]سن به تنهایی مانع از ایستادن او به عنوان یک کاندیدا نخواهد شد
[ترجمه گوگل]سن او به تنهایی او را از ایستادن به عنوان یک نامزد محروم نخواهد کرد

8. But while public provision does not preclude charitable giving, the existence of the profit motive in any service usually does.
[ترجمه ترگمان]اما در حالی که عرضه عمومی مانع بخشش خیرخواهانه نیست، وجود انگیزه سود در هر خدمت معمولا انجام می شود
[ترجمه گوگل]اما در حالی که تأمین عمومی منجر به خیرخواهی نمی شود، وجود انگیزه سود در هر سرویس معمولا انجام می شود

9. Was it not too restrictive to preclude the possibility that forces of greater intensity had acted in the past?
[ترجمه ترگمان]آیا برای جلوگیری از این امکان وجود داشت که نیروهای شدت بیشتری در گذشته وارد عمل شده باشند؟
[ترجمه گوگل]آیا این محدودیت برای جلوگیری از احتمال وجود نیروهای شدید بیشتر در گذشته نداشت؟

10. Open gates invite attention and disequilibration; closed gates preclude attention and disequilibration.
[ترجمه ترگمان]دروازه های باز توجه و disequilibration را دعوت می کنند؛ دریچه های بسته مانع توجه و disequilibration می شوند
[ترجمه گوگل]دروازه های باز دعوت به توجه و disequilibration؛ دروازه های بسته مانع توجه و disequilibration

11. Did her unkempt condition preclude making a quest out of her?
[ترجمه ترگمان]آیا وضع آشفته او برای این که او را از او بیرون بکشد، نداشت؟
[ترجمه گوگل]آیا شرایط غیرمنتظره ای که او را از تلاش او خارج می کند، مانع از آن می شود؟

12. Commercial considerations presumably preclude any cruel or unpleasant side to his character.
[ترجمه ترگمان]بدیهی است که این مسائل مربوط به فعالیت های تجاری نسبت به شخصیت او بود
[ترجمه گوگل]ملاحظات تجاری احتمالا هر شخص بی رحمانه یا ناخوشایندی را به شخصیت خود منتقل می کند

13. But there is nothing to preclude a charge being brought under section 5 even though the arrest was not effected under the section.
[ترجمه ترگمان]اما هیچ چیزی برای جلوگیری از یک اتهام در بخش ۵ وجود ندارد، حتی اگر دستگیری تحت این بخش صورت نگیرد
[ترجمه گوگل]اما هیچ چیز برای جلوگیری از اتهام که تحت بخش 5 آورده شده است وجود ندارد حتی اگر دستگیری در بخش انجام نشد

14. Limitations of space preclude a lengthy dissertation on what is a vast subject.
[ترجمه ترگمان]محدودیت فضا، ممانعت از یک رساله طولانی بر سر آن چه که موضوع وسیعی است، جلوگیری می کند
[ترجمه گوگل]محدودیت های فضا مانع یک پایان نامه طولانی در مورد موضوع وسیع است

15. This would not preclude close working relations between purchasers and providers working closely to improve quality.
[ترجمه ترگمان]این امر مانع از نزدیک شدن روابط کاری بین خریداران و ارائهکنندگان برای بهبود کیفیت نمی شود
[ترجمه گوگل]این کار روابط کاری نزدیک بین خریدارها و ارائه دهندگان را که برای بهبود کیفیت کار می کنند، متوقف نمی کند

These events preclude the peace agreement from being signed.

این رویدادها مانع عقد قرارداد صلح می‌شوند.


Renting out the land precludes the possibilty of building on it.

اجاره‌دادن زمین امکان ایجاد ساختمان در آن را از بین می‌برد.


پیشنهاد کاربران

متوقف کردن، ایجاد مانع

بازداشتن، ناممکن کردن، مانع سازی

پیشگیری کردن


کلمات دیگر: