کلمه جو
صفحه اصلی

indenture


معنی : قرارداد، عهد نامه، کنترات، سند دو نسخهای، دوتاسازی، سیاهه رسمی زدندانهگذاری، با سند مقید کردن، بشاگردی گرفتن، با سند مقید شدن، با قرار داد استخدام کردن، شیار دار کردن، دندانه دار کردن
معانی دیگر : (معمولا جمع - قراردادی که سابقا شاگرد نجارها و غیره با استاد خود یا مستخدمان با ارباب خود می بستند و طبق آن ملزم بودند به مدت و شرایط معین خدمت کنند) قرارداد کارآموزی، بیگارنامه، قرارداد خدمت، (طبق قرارداد) واداشته کردن، ملزم به خدمت کردن، به کارآموزی واداشتن، (نادر) رجوع شود به: indentation، قرارداد (که سابقا در دو نسخه تهیه می شد و آنها را با هم پاره می کردند تا لبه ی آنها پارگی یکجور داشته باشد)، سند، فهرست رسمی، فهرست تاءیید شده، فهرست موجودی ها، (مالیه و بانکداری) سند حاوی شرایط اوراق قرضه، n : سند دو نسخه ای، دوبل کردن، vt :بشاگردی گرفتن

انگلیسی به فارسی

سند دو نسخه ای، دوتاسازی، دوبل کردن، قرارداد، عهد نامه، کنترات، بشاگردی گرفتن، با سند مقید کردن، با سندمقید شدن، با قرار داد استخدام کردن، شیار دار کردن، دندانه دار کردن


انعطاف پذیری، قرارداد، سند دو نسخهای، دوتاسازی، سیاهه رسمی زدندانهگذاری، عهد نامه، کنترات، با سند مقید کردن، بشاگردی گرفتن، با سند مقید شدن، شیار دار کردن، دندانه دار کردن، با قرار داد استخدام کردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a legal deed or contract, esp. one in which the copies have matching indentations used for identification or authentication.

(2) تعریف: a contract by which one person is bound in service for a specified time as apprentice to another.

(3) تعریف: an official document or list used for authentication, such as a voucher.

(4) تعریف: a recess or notch; indentation.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: indentures, indenturing, indentured
مشتقات: indentureship (n.)
• : تعریف: to bind by contract into service to another, esp. as an apprentice.
مشابه: apprentice

• contract which binds a person to serve another for a specified period of time; written agreement made in duplicate; deed, contract, agreement; indentation
bind a person in service to another for a specified period of time

دیکشنری تخصصی

[حقوق] سند، قرارداد کتبی (در مورد تعهدات متقابل از قبیل رهن، وثیقه، کارآموزی)

مترادف و متضاد

قرارداد (اسم)
agreement, contract, treaty, stipulation, convention, indenture, bond

عهدنامه (اسم)
agreement, covenant, treaty, indenture

کنترات (اسم)
contract, indenture

سند دو نسخه ای (اسم)
indenture

دوتا سازی (اسم)
indenture

سیاهه رسمی زدندانه گذاری (اسم)
indenture

با سند مقید کردن (فعل)
indenture

بشاگردی گرفتن (فعل)
indenture

با سند مقید شدن (فعل)
indenture

با قرارداد استخدام کردن (فعل)
indenture

شیار دار کردن (فعل)
groove, indenture, channel, rib, rut, fuller, furrow, gutter, ridge

دندانه دار کردن (فعل)
rack, indenture, cog, tooth, chine, indent, jag

agreement


Synonyms: compact, arrangement, contract, deed


جملات نمونه

1. No one expects the petition to amend the indenture to Barnes' will to get a court hearing before June.
[ترجمه ترگمان]هیچ کس انتظار ندارد که دادخواست اصلاح indenture به بارنز قبل از ماه ژوئن به دادگاه رسیدگی شود
[ترجمه گوگل]هیچ کس انتظار نداشت که این پرونده برای تحقق خواسته بارنز، قبل از ماه ژوئن، جلسه دادگاه را اصلاح کند

2. But for now you stay here, examine the indenture, reflect on what you have said.
[ترجمه ترگمان]اقای ویزلی فریاد زد: - اما فعلا تو اینجا بمون و سعی کن indenture رو بررسی کنی و به اون چیزی که گفتی فکر کنی
[ترجمه گوگل]اما در حال حاضر شما اینجا باقی می ماند، تحریک را بررسی کنید، بر آنچه که گفتید بازتاب می شود

3. The bond indenture normally specifies a number of restrictive covenants to which the issuing corporation must adhere.
[ترجمه ترگمان]اوراق قرضه به طور معمول تعدادی از قراردادهای محدود کننده را مشخص می کند که شرکت صدور باید به آن پایبند باشد
[ترجمه گوگل]به طور معمول، اوراق قرضه اوراق بهادار معمولا تعدادی از ضمانت های محدود را که شرکت های صدور آن باید پیروی می کنند، مشخص می کند

4. To bind into the service of another by indenture.
[ترجمه ترگمان]خآنم ماکسیم با لحنی جدی گفت:
[ترجمه گوگل]برای پیوستن به خدمات دیگر توسط indenture

5. Xia zhi xing: please give his indenture and identity card back to him.
[ترجمه ترگمان]شا ژینگ را پس بده و کارت شناسایی هویتش را بهش پس بده
[ترجمه گوگل]Xia zhi xing: لطفا کارت ویزیت و کارت شناسایی خود را به او بدهید

6. He is indenture to a builder.
[ترجمه ترگمان]او یک سازنده است
[ترجمه گوگل]او به سازنده علاقه دارد

7. Provision contained in a Bond Indenture requiring that in an event of default any remaining interest and principal become immediately due and payable.
[ترجمه ترگمان]تبصره مندرج در یک اوراق بهادار که مستلزم آن است که در صورت پیش فرض هر گونه سود باقی مانده و مدیر فورا به موعد پرداخت و قابل پرداخت است
[ترجمه گوگل]ضمانت موجود در Bond Indenture که در صورت وقوع پیش فرض، هرگونه سود و سرمایه باقیمانده بلافاصله پرداخت و قابل پرداخت می شود

8. Negative Pledge Clause A negative covenant in an indenture, it states that the corporation will not pledge any of its assets if doing so would give the lenders less security.
[ترجمه ترگمان]تعهد منفی بند الف پیمان منفی در یک indenture، بیان می کند که اگر این کار به وام دهندگان امنیت کمتری بدهد، شرکت هیچ کدام از دارایی های خود را متعهد نخواهد کرد
[ترجمه گوگل]Clause معامله منفی یک قرارداد منفی در یک قرارداد، آن را بیان می کند که شرکت هیچ گونه دارایی های خود را تعهد نمی کند، در صورتی که این امر موجب کاهش امنیت وام دهندگان شود

9. She had to sign an indenture to sell herself, because she owed money to the landlord .
[ترجمه ترگمان]او مجبور شد an را امضا کند تا خودش را بفروشد، زیرا به صاحب مسافرخانه پول بدهکار بود
[ترجمه گوگل]او مجبور شد خودش را به فروش بگذارد، چون پولش را به صاحبخانه سپرد

10. If the bond is publicly marketed, a trustee is named to monitor and ensure compliance with the terms of the indenture.
[ترجمه ترگمان]اگر اوراق قرضه به طور عمومی به بازار عرضه شود، یک متولی به منظور نظارت و تضمین انطباق با شرایط of نام گذاری شده است
[ترجمه گوگل]اگر پیوند به طور عمومی در بازار عرضه شود، یک وکیل به منظور نظارت و تضمین انطباق با شرایط قرارداد نامگذاری می شود

11. The coupon rate is thus the interest rate stated in the bond indenture.
[ترجمه ترگمان]بنابراین نرخ کوپن نرخ بهره بیان شده در اوراق بهادار است
[ترجمه گوگل]نرخ کوپن به این ترتیب نرخ بهره مندرج در اوراق قرضه است

12. There was only one benefit, he found, in the new indenture and that was an extended term.
[ترجمه ترگمان]تنها یک فایده داشت که در the جدید یافته بود و این یک عبارت بزرگ بود
[ترجمه گوگل]او در بر داشت، تنها در یک مزیت جدید، و در مدت زمان کوتاهی، یک مزیت بود

13. The priorities of general credit obligations vary with the nature of the liability and the terms of indenture contracts .
[ترجمه ترگمان]اولویت های تعهدات اعتباری عمومی با ماهیت مسئولیت و شرایط قرارداد indenture متفاوت است
[ترجمه گوگل]اولویت های تعهدات اعتباری عمومی با ماهیت مسئولیت و شرایط قراردادهای انحرافی متفاوت است

14. Soon thereafter, private agents scoured the ports taverns, and countryside to sign on workers for indenture.
[ترجمه ترگمان]دیری نگذشت که ماموران خصوصی به میخانه ها و حومه شهر پرداختند تا کارگران for را امضا کنند
[ترجمه گوگل]به زودی پس از آن، عوامل خصوصی پمپ های وان و حومه شهر را برای ثبت نام در کارگران برای مشروب فروشی ریختند

an indentured servant

نوکر ملزم به خدمت


پیشنهاد کاربران

بیگاری کردن

اسم= منطبق، مقید


کلمات دیگر: