(لاتین - به ویژه در مورد دیپلمات ها) غیر قابل قبول (از نظر کشور میزبان)، راه ندادنی، عنصر نامطلوب، آدم ناخواسته، شخص غیر قابل قبول، شخص پذیرفته نشده
persona non grata
(لاتین - به ویژه در مورد دیپلمات ها) غیر قابل قبول (از نظر کشور میزبان)، راه ندادنی، عنصر نامطلوب، آدم ناخواسته، شخص غیر قابل قبول، شخص پذیرفته نشده
انگلیسی به فارسی
شخص غیر قابل قبول، شخص پذیرفته نشده
persona non grata، شخص غیر قابل قبول، شخص پذیرفته نشده
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
حالات: personae non gratae
حالات: personae non gratae
• : تعریف: (Latin) a person who is unacceptable or unwelcome, esp. a diplomat to the government to which he or she has been assigned.
• unpopular person, person who is not accepted
if you declare someone persona non grata, they become unwelcome or unacceptable because they have done something which you disapprove of.
if you declare someone persona non grata, they become unwelcome or unacceptable because they have done something which you disapprove of.
دیکشنری تخصصی
[حقوق] عنصر نامطلوب
مترادف و متضاد
unwelcome person
Synonyms: bad news, bete noire, objectionable person, pet peeve, unacceptable person, undesirable
جملات نمونه
1. He was declared persona non grata and forced to leave the country.
[ترجمه داوود] او فرد غیرقابل قبولی اعلام شد و مجبور شد کشور را ترک کند
[ترجمه ترگمان]او فرد غیرقابل قبولی اعلام شد و مجبور شد کشور را ترک کند[ترجمه گوگل]او شخص غیر غربی اعلام شد و مجبور شد که کشور را ترک کند
2. Several embassy staff were declared persona non grata and asked to leave the country within 48 hours.
[ترجمه ترگمان]تعدادی از کارکنان سفارت غیرقابل قبولی اعلام شدند و از آن ها خواستند تا ظرف ۴۸ ساعت کشور را ترک کنند
[ترجمه گوگل]چند تن از کارمندان سفارت اعلام شدند
[ترجمه گوگل]چند تن از کارمندان سفارت اعلام شدند
3. Their ambassador was declared persona non grata and forced to leave the country.
[ترجمه ترگمان]سفیر آن ها غیرقابل قبولی اعلام شد و مجبور شد کشور را ترک کند
[ترجمه گوگل]سفیر آنها شخص غیرواقعی اعلام شد و مجبور به ترک کشور شد
[ترجمه گوگل]سفیر آنها شخص غیرواقعی اعلام شد و مجبور به ترک کشور شد
4. The government has declared the French ambassador persona non grata and ordered him to leave the country.
[ترجمه ترگمان]دولت، سفیر فرانسه را غیرقابل قبولی اعلام کرده و به او دستور داد که کشور را ترک کند
[ترجمه گوگل]دولت شخصیت فرانسوی سفیر فرانسه را اعلام کرده و دستور داد که این کشور را ترک کند
[ترجمه گوگل]دولت شخصیت فرانسوی سفیر فرانسه را اعلام کرده و دستور داد که این کشور را ترک کند
5. After the court case he found himself persona non grata in the business community.
[ترجمه ترگمان]پس از دادگاه او خود را در جامعه تجاری غیرقابل قبولی یافت
[ترجمه گوگل]پس از پرونده دادگاه او شخصیت غیر گراتا را در جامعه کسب و کار یافت
[ترجمه گوگل]پس از پرونده دادگاه او شخصیت غیر گراتا را در جامعه کسب و کار یافت
6. Alexander was persona non grata in the Rosenthal residence.
[ترجمه ترگمان]\"الکساندر\" در محل سکونت خود، غیر مجاز بود
[ترجمه گوگل]الکساندر persona non grata در ساکن روستال بود
[ترجمه گوگل]الکساندر persona non grata در ساکن روستال بود
7. And I became persona non grata in my native country.
[ترجمه ترگمان]و در کشور بومی من شخصیت غیرقابل قبولی پیدا کردم
[ترجمه گوگل]و من شخصا non grata در کشور بومی شدم
[ترجمه گوگل]و من شخصا non grata در کشور بومی شدم
8. The government declared the implicated diplomats persona non grata.
[ترجمه ترگمان]دولت این دیپلمات ها را \"غیرقابل قبول\" اعلام کرد
[ترجمه گوگل]دولت دیپلمات های متعهد persona non grata را اعلام کرد
[ترجمه گوگل]دولت دیپلمات های متعهد persona non grata را اعلام کرد
9. Several dissidents are considered ( as ) persona non grata by a certain government.
[ترجمه ترگمان]تعدادی از مخالفان به عنوان \"فرد غیرقابل قبولی\" توسط یک دولت مشخص در نظر گرفته می شوند
[ترجمه گوگل]چند نفر از مخالفان (به عنوان) persona non grata در نظر گرفته شده توسط یک دولت خاص
[ترجمه گوگل]چند نفر از مخالفان (به عنوان) persona non grata در نظر گرفته شده توسط یک دولت خاص
10. The diplomat was declared persona non grata.
[ترجمه ترگمان]این دیپلمات غیرقابل قبولی اعلام شد
[ترجمه گوگل]دیپلمات شخصیت غربی را اعلام کرد
[ترجمه گوگل]دیپلمات شخصیت غربی را اعلام کرد
11. From the look on their faces, I was obviously persona non grata.
[ترجمه ترگمان]از نگاه کردن به قیافه ها معلومه که یه آدم grata
[ترجمه گوگل]از نگاهی به چهره اش، من به وضوح شخصیت غیر گراتا بودم
[ترجمه گوگل]از نگاهی به چهره اش، من به وضوح شخصیت غیر گراتا بودم
12. He forgot to buy more coffee yesterday, so he was persona non grata at breakfast this morning!
[ترجمه ترگمان]دیروز یادش رفت یه قهوه دیگه بخره، واسه همین امروز صبح توی صبحونه کار کرد
[ترجمه گوگل]او دیروز قهوه قهوه را فراموش کرد، بنابراین صبح امروز صبح صبح صبح صبح بخاطر صبحانه اش شخصیت غیرواقع بود
[ترجمه گوگل]او دیروز قهوه قهوه را فراموش کرد، بنابراین صبح امروز صبح صبح صبح صبح بخاطر صبحانه اش شخصیت غیرواقع بود
13. The ambassador left the country within 48 hours after he was declared persona non grata.
[ترجمه ترگمان]سفیر این کشور را در مدت ۴۸ ساعت پس از اینکه فرد غیرقابل قبولی اعلام شد ترک کرد
[ترجمه گوگل]سفیر کشور را ظرف 48 ساعت پس از آن اعلام کرد که شخص غیرانسانی است
[ترجمه گوگل]سفیر کشور را ظرف 48 ساعت پس از آن اعلام کرد که شخص غیرانسانی است
پیشنهاد کاربران
عنصر نامطلوب ( شخص )
کلمات دیگر: