1. overt hostility
خصومت آشکار
2. an overt violation of law
تخلف عمدی و علنی از قانون
3. Although there is no overt hostility, black and white students do not mix much.
[ترجمه ترگمان]اگرچه دشمنی آشکار وجود ندارد، اما دانش آموزان سیاه پوست و سفید خیلی هم با هم ترکیب نمی شوند
[ترجمه گوگل]گرچه هیچ خصایص آشکاری وجود ندارد، دانش آموزان سیاه و سفید بسیار مخلوط نمی شوند
4. Her overt sexuality shocked cinema audiences.
[ترجمه ترگمان]تمایلات جنسی آشکار او مخاطبان سینما را شوکه کرد
[ترجمه گوگل]سلیقه ای که در آن ظاهر شد، مخاطبان سینما را تکان داد
5. He shows no overt signs of his unhappiness.
[ترجمه ترگمان]او نشانه های آشکار unhappiness را در خود نشان نمی دهد
[ترجمه گوگل]او نشانه های واضح از نارضایتی او را نشان نمی دهد
6. The tactics employed can range from overt bullying to subtle emotional blackmail.
[ترجمه ترگمان]این تاکتیک ها که به کار گرفته می شوند می توانند از bullying آشکار به باج احساسی ظریف فاصله بگیرند
[ترجمه گوگل]تاکتیک هایی که استفاده می شود می توانند از قلدری آشکار تا ظلم و ستم عاطفی محسوب شوند
7. There was little overt support for the project.
[ترجمه ترگمان]حمایت آشکار کمی برای این پروژه وجود داشت
[ترجمه گوگل]حمایت کمی از این پروژه برای این پروژه وجود داشت
8. His opponent's intention is quite overt.
[ترجمه ترگمان]هدف او کاملا آشکار و آشکار است
[ترجمه گوگل]هدف حریف او کاملا آشکار است
9. But there was also, despite the overt antagonism between them, a growing closeness too.
[ترجمه ترگمان]اما با وجود دشمنی آشکار بین آن ها، نزدیکی فزاینده نیز وجود داشت
[ترجمه گوگل]اما همچنین علیرغم انطباق آشکار بین آنها، همچنین نزدیک شدن رو به رشد بود
10. For most people, the transition from infection to overt illness takes from six to ten years.
[ترجمه ترگمان]برای بسیاری از مردم، انتقال از عفونت به بیماری آشکار از شش تا ده سال طول می کشد
[ترجمه گوگل]برای اکثر مردم، گذار از عفونت به بیماری واضح از شش تا ده سال طول می کشد
11. Seeing beyond overt status People become self-important to counteract and to attack the fear that they are insignificant.
[ترجمه ترگمان]دیدن فراتر از وضعیت آشکار افراد برای خنثی کردن و حمله به ترس که آن ها ناچیز هستند، به خود اهمیت می دهند
[ترجمه گوگل]دیدن فراتر از وضعیت آشکار مردم برای از بین بردن و حمله به ترس از اینکه ناچیز هستند، خود اهمیت می دهند
12. We found few examples of overt harassment among our sample of professionals.
[ترجمه ترگمان]ما چند نمونه از آزار و اذیت آشکار در میان نمونه ما از افراد حرفه ای پیدا کردیم
[ترجمه گوگل]ما چند نمونه از آزار و اذیت های آشکار را در میان نمونه متخصصان ما یافتیم
13. There was no narrative or overt expressiveness in the movement, which consisted mainly of high-energy skips and swoops.
[ترجمه ترگمان]هیچ بیانگری یا بیانگری در این حرکت که عمدتا شامل پرش با انرژی بالا و سرعت زیادی بود وجود نداشت
[ترجمه گوگل]در این جنبش هیچ روایت یا اظهارنظر آشکاری وجود نداشت که عمدتا از پرشهای انرژی بالا و نوسانات برخوردار بود
14. By 19 therefore, expansionism had turned into overt and formal colonialism.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، توسعه طلبی به استعمار رسمی و رسمی تبدیل شد
[ترجمه گوگل]به این ترتیب، به وسیله 19، انکشاف به استعمار آشکار و رسمی تبدیل شد