1. divine intervention
دخالت خداوند
2. military intervention
مداخله ی نظامی
3. surgical intervention
به کارگیری جراحی
4. for some conservatives government intervention in private matters was anathema
از نظر برخی محافظه کاران دخالت دولت در امور فردی منفور تلقی می شد.
5. the united nations did not have the necessary machinery for military intervention
سازمان ملل سازمان کافی برای دخالت نظامی را نداشت.
6. Only the intervention of powerful friends obtained her release.
[ترجمه ترگمان]تنها دخالت دوستان قدرتمند آزادی او را به دست آورد
[ترجمه گوگل]تنها مداخله ی دوستان قدرتمند او آزادی او را به دست آورد
7. A full-scale riot was prevented by the timely intervention of the police.
[ترجمه ترگمان]یک شورش همه جانبه با مداخله به موقع پلیس پیش گیری شد
[ترجمه گوگل]با مداخله به موقع پلیس، یک شورش در مقیاس کامل پیشگیری شد
8. Military intervention will only aggravate the conflict even further.
[ترجمه ترگمان]مداخله نظامی، درگیری را حتی بیشتر وخیم تر خواهد کرد
[ترجمه گوگل]مداخله نظامی تنها باعث تشدید جنگ خواهد شد
9. We would resist any armed intervention from outside in our country's affairs.
[ترجمه ترگمان]ما در برابر هر گونه دخالت نظامی در امور کشور خود مقاومت خواهیم کرد
[ترجمه گوگل]ما در برابر هر مداخله مسلحانه از خارج در امور کشورمان مقاومت خواهیم کرد
10. China has registered a protest over foreign intervention.
[ترجمه ترگمان]چین اعتراضی را نسبت به مداخله خارجی ثبت کرده است
[ترجمه گوگل]چین اعتراض مداخله خارجی را ثبت کرده است
11. That does not require "massive" military intervention, as some have mischievously claimed.
[ترجمه ترگمان]این مساله به مداخله نظامی \"گسترده\" نیاز ندارد، همانطور که برخی mischievously ادعا کرده اند
[ترجمه گوگل]این امر به مداخله نظامی 'عظیم' نیاز ندارد، چرا که بعضی از آنها بدبختانه ادعا می کنند
12. The government's intervention in this dispute will not help.
[ترجمه ترگمان]دخالت دولت در این اختلاف کمک نخواهد کرد
[ترجمه گوگل]مداخله دولت در این منازعه کمک نخواهد کرد
13. Such conditions may be amenable to medical intervention.
[ترجمه ترگمان]چنین شرایطی ممکن است تابع مداخله پزشکی باشد
[ترجمه گوگل]چنین شرایطی ممکن است قابل مقابله با مداخله پزشکی باشد
14. They remain fiercely opposed to outside intervention.
[ترجمه ترگمان]آن ها به شدت مخالف مداخله خارجی هستند
[ترجمه گوگل]آنها به شدت مخالف مداخله خارجی هستند
15. The government was reluctant to sanction intervention in the crisis.
[ترجمه ترگمان]دولت مایل به تصویب مداخله در این بحران نبود
[ترجمه گوگل]دولت از دخالت در بحران ها اجتناب کرد
16. Greater government intervention in businesses would represent a step backwards.
[ترجمه ترگمان]مداخله دولت بزرگ در کسب و کارها گامی به عقب است
[ترجمه گوگل]دخالت دولت بزرگ در کسب و کار، یک گام به عقب را نشان می دهد