(حقوق) قرار اعدادی، حکم موقت دادگاه (تا بعدا حکم نهایی و قطعی صادر شود)، وابسته به گفت و شنود (دو یا چند نفری)، هم سخنانه، مکالمه ای، گفت و شنودی، درافکنده، میان حرف دیگر آمده (interjected)، گفتگویی، مذاکره ای، موقتی، غیر قطعی، تمهیدی
interlocutory
(حقوق) قرار اعدادی، حکم موقت دادگاه (تا بعدا حکم نهایی و قطعی صادر شود)، وابسته به گفت و شنود (دو یا چند نفری)، هم سخنانه، مکالمه ای، گفت و شنودی، درافکنده، میان حرف دیگر آمده (interjected)، گفتگویی، مذاکره ای، موقتی، غیر قطعی، تمهیدی
انگلیسی به فارسی
وابسته به گفت و شنود (دو یا چند نفری)، همسخنانه، مکالمهای، گفت و شنودی
درافکنده، میان حرف دیگر آمده (interjected)
(حقوق) قرار اعدادی، حکم موقت دادگاه (تا بعدا حکم نهایی و قطعی صادر شود)
میانجی
انگلیسی به انگلیسی
صفت ( adjective )
مشتقات: interlocutorily (adv.)
مشتقات: interlocutorily (adv.)
• (1) تعریف: of, or pertaining to conversation or dialogue.
- interlocutory style
[ترجمه ترگمان] سبک interlocutory
[ترجمه گوگل] سبک میانجی
[ترجمه گوگل] سبک میانجی
• (2) تعریف: in law, referring to a decision, decree, or the like, that is rendered in the course of a legal action; not final; intermediate.
• pertaining to a conversation or dialogue; intermediate, not conclusive, pertaining to an decision made during a case (law)
دیکشنری تخصصی
[حقوق] اعدادی
جملات نمونه
1. an interlocutory divorce decree
حکم موقت طلاق
2. On an interlocutory notice of motion Brightman J. ordered that the register be rectified by vacating the cautions.
[ترجمه ترگمان]در یک اعلامیه interlocutory به نام Brightman J دستور داد که این صندوق با تخلیه اخطار تصحیح شود
[ترجمه گوگل]برایتمن جی، در اطلاعیه متقابل حرکت، دستور داد که ثبت توسط احتیاط اخراج اصلاح شود
[ترجمه گوگل]برایتمن جی، در اطلاعیه متقابل حرکت، دستور داد که ثبت توسط احتیاط اخراج اصلاح شود
3. Attending court to issue proceedings, on interlocutory matters or attending trial.
[ترجمه ترگمان]حضور در دادگاه برای رسیدگی به روند دادرسی، در مورد مسائل interlocutory یا شرکت در دادگاه
[ترجمه گوگل]حضور در دادگاه برای صدور حکم، در مورد مصوبات و یا حضور در دادگاه
[ترجمه گوگل]حضور در دادگاه برای صدور حکم، در مورد مصوبات و یا حضور در دادگاه
4. An interlocutory injunction, preventing further infringement, may be available before that date.
[ترجمه ترگمان]برای جلوگیری از تجاوز بیشتر، ممکن است قبل از این تاریخ در دسترس باشد
[ترجمه گوگل]یک دستورالعمل مصلحت، جلوگیری از نقض بیشتر، ممکن است قبل از آن تاریخ در دسترس باشد
[ترجمه گوگل]یک دستورالعمل مصلحت، جلوگیری از نقض بیشتر، ممکن است قبل از آن تاریخ در دسترس باشد
5. However, the biennial consideration of High Court Interlocutory fees produced an uprating of just under ten percent over two years.
[ترجمه ترگمان]با این حال، بررسی سالانه هزینه های دادگاه عالی در طی دو سال در حدود ۱۰ درصد کاهش یافته است
[ترجمه گوگل]با این وجود، بررسی دوسالانه هزینه های میانجیگری دادگاه عالی، دو سال طول کشید و تقریبا کمتر از ده درصد بود
[ترجمه گوگل]با این وجود، بررسی دوسالانه هزینه های میانجیگری دادگاه عالی، دو سال طول کشید و تقریبا کمتر از ده درصد بود
6. Nevertheless, the court granted the plaintiff an interlocutory injunction even though the plaintiff had previously engaged in comparative advertising.
[ترجمه ترگمان]با این وجود، دادگاه به شاکی یک حکم منع قانونی داد اگرچه شاکی قبلا در تبلیغات مقایسه ای شرکت کرده بود
[ترجمه گوگل]با این وجود، دادگاه شاکی را وادار کرد که پیش شرطی را در پیش بگیرد، هرچند شاکی قبلا در تبلیغات تطبیقی مشغول به کار بوده است
[ترجمه گوگل]با این وجود، دادگاه شاکی را وادار کرد که پیش شرطی را در پیش بگیرد، هرچند شاکی قبلا در تبلیغات تطبیقی مشغول به کار بوده است
7. An interlocutory injunction could not stand on its own.
[ترجمه ترگمان]یک حکم منع مشروبات الکلی هم نمی توانست به تنهایی آن را تحمل کند
[ترجمه گوگل]یک دستورالعمل مصلحتی نمیتواند خود را ثابت کند
[ترجمه گوگل]یک دستورالعمل مصلحتی نمیتواند خود را ثابت کند
8. Spiritual interlocutory education should be the core and soul of Chinese reading teaching.
[ترجمه ترگمان]آموزش معنوی باید هسته و روح آموزش خواندن چینی باشد
[ترجمه گوگل]آموزش معنوی معنوی باید هسته و روح آموزش زبان چینی باشد
[ترجمه گوگل]آموزش معنوی معنوی باید هسته و روح آموزش زبان چینی باشد
9. Interlocutory education is basically created by fractional "monologues" between teachers and students.
[ترجمه ترگمان]آموزش پیش دبستانی به طور اساسی با عبارت \"monologues\" بین معلمان و دانش آموزان ایجاد می شود
[ترجمه گوگل]آموزش تعاونی اساسا توسط 'مونولوژیست های کسادی' بین معلمان و دانش آموزان ایجاد می شود
[ترجمه گوگل]آموزش تعاونی اساسا توسط 'مونولوژیست های کسادی' بین معلمان و دانش آموزان ایجاد می شود
10. Interlocutory injunction is an important provisional equity relief in American law.
[ترجمه ترگمان]این حکم همچنین یک رهایی موقتی از حقوق مدنی در قانون آمریکا است
[ترجمه گوگل]دستورالعمل مصلحت آمیز، یک قانون مهم مقدماتی موقت در قانون آمریکا است
[ترجمه گوگل]دستورالعمل مصلحت آمیز، یک قانون مهم مقدماتی موقت در قانون آمریکا است
11. Trying to build interlocutory relations between traditions and realism, so as to advance modern updating in vernacular architecture.
[ترجمه ترگمان]تلاش برای ایجاد روابط interlocutory بین سنت و رئالیسم سعی می کند به روز کردن مدرن در معماری بومی کمک کند
[ترجمه گوگل]تلاش برای ایجاد روابط متقابل بین سنت ها و واقع گرایی، به منظور ارتقاء به روز رسانی مدرن در معماری بومی
[ترجمه گوگل]تلاش برای ایجاد روابط متقابل بین سنت ها و واقع گرایی، به منظور ارتقاء به روز رسانی مدرن در معماری بومی
12. Chapter four ponders the perfection of interlocutory referee in our country.
[ترجمه ترگمان]فصل چهار، کمال داور interlocutory را در کشورمان به نمایش می گذارد
[ترجمه گوگل]فصل چهارم کمال داوری متقابل در کشور ما را بررسی می کند
[ترجمه گوگل]فصل چهارم کمال داوری متقابل در کشور ما را بررسی می کند
13. As this was an interlocutory application, the court only had to find a good arguable case.
[ترجمه ترگمان]از آنجا که این یک درخواست interlocutory بود، دادگاه فقط باید یک پرونده قابل بحث خوب پیدا کند
[ترجمه گوگل]همانطور که این یک درخواست متقابل بود، دادگاه تنها مجبور بود که پرونده خوبی را پیدا کند
[ترجمه گوگل]همانطور که این یک درخواست متقابل بود، دادگاه تنها مجبور بود که پرونده خوبی را پیدا کند
14. Injunctions may also be interlocutory.
[ترجمه ترگمان]injunctions نیز ممکن است interlocutory باشند
[ترجمه گوگل]ممنوعیت ممنوعیت نیز ممکن است متقابلا باشد
[ترجمه گوگل]ممنوعیت ممنوعیت نیز ممکن است متقابلا باشد
15. The Court of Appeal held that this was sufficient to entitle the plaintiffs to an interlocutory injunction.
[ترجمه ترگمان]دادگاه تجدید نظر اعلام کرد که این مبلغ برای تعیین حق شاکیان با حکم منع قانونی کافی است
[ترجمه گوگل]دادگاه تجدیدنظر تصریح کرد که این به اندازه کافی مناسب است که شاکیان را به یک قاچاق متقابل واگذار کند
[ترجمه گوگل]دادگاه تجدیدنظر تصریح کرد که این به اندازه کافی مناسب است که شاکیان را به یک قاچاق متقابل واگذار کند
an interlocutory divorce decree
حکم موقت طلاق
کلمات دیگر: