1. he refused to testify fearing to incriminate himself
چون نمی خواست خود را در معرض اتهام قرار دهد از دادن شهادت خودداری کرد.
2. the feathers under the cage tend to incriminate the cat
پرهای زیر قفس گناه را متوجه گربه می کند.
3. The evidence seemed to incriminate him.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که شواهد او را متهم می کند
[ترجمه گوگل]شواهد به نظر می رسید وی را مورد تجدید نظر قرار داد
4. He had been forced to incriminate himself in cross - examinations .
[ترجمه ترگمان]او مجبور شده بود خودش را در امتحانات نهایی متهم کند
[ترجمه گوگل]او مجبور شد خودش را در معاینات متقابل مورد سوءاستفاده قرار دهد
5. I suppose they couldn't find anything to incriminate me.
[ترجمه ترگمان]فکر می کنم آن ها نمی توانستند چیزی پیدا کنند که مرا متهم کنند
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم آنها نمی توانند چیزی را منحرف کنند
6. These tapes incriminate a number of well-known politicians.
[ترجمه ترگمان]این نوارها تعدادی از سیاستمداران شناخته شده را محکوم می کند
[ترجمه گوگل]این نوارها تعدادی از سیاستمداران معروف را ادعا می کنند
7. I'd incriminate myself as well as you.
[ترجمه ترگمان]من هم مثل تو گناهکار نیستم
[ترجمه گوگل]من خودم را به عنوان شما نیز ادعا می کنم
8. Do not say anything that may incriminate your friend.
[ترجمه ترگمان]چیزی نگو که ممکنه دوستت رو نابود کنه
[ترجمه گوگل]هر چیزی را که ممکن است دوستانتان را مورد تجسس قرار دهید، بگویید
9. If you want us to incriminate ourselves in any other way, we are ready.
[ترجمه ترگمان]اگر شما از ما می خواهید که ما را به صورت دیگری متهم کنیم، ما آماده ایم
[ترجمه گوگل]اگر ما بخواهیم خودمان را به روش دیگری متهم کنیم، آماده هستیم
10. He refused to answer questions incriminate himself.
[ترجمه ترگمان]او از پاسخ دادن به سوالات برای خود امتناع کرد
[ترجمه گوگل]او حاضر به پاسخ به سوالات خود را متهم کرد
11. No one can be forced to incriminate himself.
[ترجمه ترگمان]هیچ کس نمی تونه خودش رو متهم به گناه کنه
[ترجمه گوگل]هیچ کس نمی تواند مجبور شود خودش را مجازات کند
12. He claimed that the drugs had been planted to incriminate him.
[ترجمه ترگمان]وی ادعا کرد که این مواد مخدر برای محکوم کردن وی کار گذاشته شده بودند
[ترجمه گوگل]وی ادعا کرد که مواد مخدر به او محکوم شده اند
13. He was careful not to say anything that might incriminate the others.
[ترجمه ترگمان]او مراقب بود که چیزی بگوید که دیگران را نابود کند
[ترجمه گوگل]او مراقب بود که چیزی را نگوید که دیگران را ادعا کند
14. The youths were arrested and searched for anything that would incriminate them.
[ترجمه ترگمان]این جوانان دستگیر شده و به دنبال هر چیزی بودند که آن ها را محکوم می کرد
[ترجمه گوگل]جوانان دستگیر شدند و به دنبال چیزی بودند که آنها را متهم می کرد
15. He refused to answer questions for fear he might incriminate himself.
[ترجمه ترگمان]او از جواب دادن به پرسش های او خودداری می کرد تا مبادا خودش را گناهکار جلوه دهد
[ترجمه گوگل]او از پاسخ دادن به سوالات خواسته شد تا از ترس او سوءاستفاده کند