کلمه جو
صفحه اصلی

fraudulent


معنی : متقلب، چیز تقلبی، حیله گر، کلاه بردار، فریب امیز، گول زن
معانی دیگر : دغلکارانه، فریب آمیز، حقه بازانه، با گوشبری، شیادانه، ساختگی، وانمودین، جعلی

انگلیسی به فارسی

کلاه بردار، گول زن، حیله گر، فریب آمیز


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: fraudulently (adv.), fraudulence (n.)
(1) تعریف: characterized by or based on the use of deceit or trickery.
مترادف: crooked, cunning, dishonest, guileful, tricky, wily
متضاد: genuine, honest
مشابه: bogus, counterfeit, deceitful, deceptive, fake, knavish, sham, shifty, underhanded

- He achieved success in his business through fraudulent means.
[ترجمه ترگمان] او از طریق ابزارهای تقلبی به موفقیت دست یافت
[ترجمه گوگل] او در راه کسب و کار خود از طریق روش های جعلی دست یافت
- Their claims turned out to be fraudulent.
[ترجمه ترگمان] ادعاهای آن ها تقلبی بود
[ترجمه گوگل] ادعاهای آنها فریب خورده است

(2) تعریف: using or inclined to use deceit or trickery.
مترادف: crooked, cunning, deceitful, dishonest, guileful, tricky, wily
متضاد: honest, straight
مشابه: knavish, shifty, two-faced, underhanded

• guilty; dishonest; of the nature of fraud; based on fraud
something that is fraudulent is deliberately deceitful, dishonest, or untrue.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] متقلبانه، شیادانه، مزورانه

مترادف و متضاد

متقلب (صفت)
adulterant, dishonest, fraudulent, trickish, tricky

چیز تقلبی (صفت)
adulterant, fraudulent, fraudful

حیله گر (صفت)
shrewd, cunning, fraudulent, apish, crafty, sly, artful, insinuating, designing, captious, shifty, vulpine, subtile, malefic, guileful, janus-faced

کلاه بردار (صفت)
fraudulent

فریب امیز (صفت)
fraudulent, deceptive, shifty, deceitful

گول زن (صفت)
fraudulent, faithless

deceptive, false


Synonyms: bamboozling, counterfeit, crafty, criminal, crooked, deceitful, devious, dishonest, dishonorable, double-dealing, duplicitous, fake, forged, mock, phony, pseudo, sham, spurious, swindling, treacherous, tricky


Antonyms: authentic, genuine, honest, real, valid


جملات نمونه

1. his fraudulent acts landed him in jail
اعمال فریب آمیز او کارش را به زندان کشاند.

2. his fraudulent claims
ادعاهای تقلب آمیز او

3. The president had entered into fraudulent property transactions.
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور وارد معاملات ملکی تقلبی شد
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور به معاملات املاک تقلبی وارد شده بود

4. The investigation has laid bare their fraudulent scheme.
[ترجمه ترگمان]تحقیقات برنامه کلاهبرداری شون رو حل کرده
[ترجمه گوگل]تحقیقات این طرح را تقلبی کرده اند

5. He got the job of science teacher by fraudulent means.
[ترجمه ترگمان]او کار معلم علوم را با ابزارهای تقلبی انجام داد
[ترجمه گوگل]او با استفاده از روش جعلی، کار معلم علوم را به عهده گرفت

6. The police are investigating fraudulent claims for fire damage.
[ترجمه ترگمان]پلیس در حال تحقیق در مورد ادعاهای تقلبی در رابطه با آتش سوزی است
[ترجمه گوگل]پلیس در حال بررسی ادعاهای تقلب برای آسیب آتش است

7. Dominic said it was a fraudulent use of locale, a piece of charlatanism.
[ترجمه ترگمان]دومینیک گفت که این یک استفاده تقلبی از محلی است، یک تکه کاغذ پوستی
[ترجمه گوگل]دومینیک گفت که این یک استفاده جعلی از زبان محلی است، یک قطعه شارلاتانیسم

8. Since such fraudulent claimants are not actually unemployed, it is wrong that they should be counted as so.
[ترجمه ترگمان]از آنجا که چنین claimants واقعا بی کار نیستند، این اشتباه است که آن ها باید به این شکل شمرده شوند
[ترجمه گوگل]از آنجا که چنین ادعاهای تقلب در واقع بیکار نیستند، اشتباه است که آنها را باید شمرد

9. Mischiefmakers, mayhem creators, fraudulent shady cartoon characters.
[ترجمه ترگمان]سازندگان نامنظم، سازندگان ضرب و شتم، شخصیت های کارتونی ساختگی
[ترجمه گوگل]Mischiefmakers، سازندگان ضرب و شتم، شخصیت کارتونی سایه دار جعلی

10. We must demolish their fraudulent claims to be the party of freedom and opportunity.
[ترجمه ترگمان]ما باید ادعاهای تقلبی آن ها را نابود کنیم تا حزب آزادی و فرصت باشیم
[ترجمه گوگل]ما باید ادعاهای تقلبی خود را که حزب آزادی و فرصت است، از بین ببریم

11. Fraudulent acts would be tried as misdemeanours and punished by up to two years in prison with or without hard labour.
[ترجمه ترگمان]اعمال خشونت آمیز تا دو سال حبس و یا بدون اعمال شاقه محکوم خواهند شد
[ترجمه گوگل]اقدامات مخرب به عنوان متخلفان محکوم می شود و تا دو سال زندان با یا بدون کار سخت مجازات می شوند

12. Facts: pleaded guilty to being concerned in the fraudulent evasion of the importation of a controlled drug.
[ترجمه ترگمان]حقایق: به خاطر اینکه نگران فرار تقلب در واردات یک داروی کنترل شده بوده است، خود را گناهکار دانست
[ترجمه گوگل]آمار: گناهکار بودن به دلیل نگرانی در مورد فرار از تقلب در واردات مواد مخدر کنترل شده است

13. His success in the fraudulent libel action against the Star newspaper undoubtedly frightened off a lot of the media.
[ترجمه ترگمان]موفقیت او در روزنامه استار علیه روزنامه استار بدون شک بسیاری از رسانه ها را به وحشت انداخت
[ترجمه گوگل]موفقیت او در اقدامات ناعادلانه علیه روزنامه ستاره، بدون شک بسیاری از رسانه ها را تهدید کرد

14. Some of us know all about that. Fraudulent claims are increasing.
[ترجمه ترگمان]برخی از ما همه چیز را می دانیم ادعاهای fraudulent در حال افزایش هستند
[ترجمه گوگل]برخی از ما همه چیز را در مورد آن می دانیم ادعاهای مخرب افزایش می یابد

His fraudulent acts landed him in jail.

اعمال فریب‌آمیز او کارش را به زندان کشاند.


his fraudulent claims

ادعاهای تقلب‌آمیز او


پیشنهاد کاربران

نادرست

با کلاهبرداری، با دوز و کلک، لطایف الحیل

جعلی

فریبکارانه


کلمات دیگر: