کلمه جو
صفحه اصلی

liquidator


معنی : از بین برنده، حساب واریز کننده، برچیننده
معانی دیگر : (در انحلال شرکت ها و غیره) مدیر تصفیه

انگلیسی به فارسی

حساب واریز کننده، برچیننده، از بین برنده


انحلال، حساب واریز کننده، از بین برنده، برچیننده


انگلیسی به انگلیسی

• one who liquidates a business
a liquidator is a person who is responsible for settling the affairs of a company that is being liquidated.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] مدیر تصفیه

مترادف و متضاد

از بین برنده (اسم)
annihilator, liquidator

حساب واریز کننده (اسم)
liquidator

برچیننده (اسم)
liquidator

جملات نمونه

1. The Ombudsman's report notes the liquidator expressed surprise then that Barlow Clowes was operating without a licence.
[ترجمه ترگمان]گزارش دادرس خاطرنشان می کند که liquidator ابراز تعجب کرده است که بارلو Clowes بدون مجوز فعالیت می کرد
[ترجمه گوگل]گزارش اوباما نشان می دهد که انحلال طلبان ابراز ناراحتی کرده اند و سپس Barlow Clowes بدون مجوز کار می کرد

2. Bosses at Reads in Bootle called in the liquidator after battling for more than a year against cash flow problems.
[ترجمه ترگمان]روسا در Reads، پس از مبارزه برای بیش از یک سال با مشکلات جریان نقدینگی، در the به نام in تماس گرفتند
[ترجمه گوگل]پس از بیش از یک سال در برابر مسائل مربوط به جریان نقد، رئیس جمهور در بوتل خواند که در انحلال شرکت کرده است

3. The liquidator therefore claimed for recovery of the deficit on liquidation.
[ترجمه ترگمان]از این رو The خواستار بازیابی کسری بودجه شد
[ترجمه گوگل]به این ترتیب، انحلال طلبان ادعا کرد که برای بازسازی کسری بودجه در انحلال شرکت کنند

4. As a result, the liquidator estimates the company is owed £ 6 million for machines that were never paid for.
[ترجمه ترگمان]در نتیجه، liquidator تخمین می زند که شرکت ۶ میلیون پوند بابت ماشین هایی که هرگز پرداخت نشده است بدهکار است
[ترجمه گوگل]در نتیجه، انحلالطلع برآورد می کند که این شرکت 6 میلیون پوند را برای ماشین هایی که هرگز برای آن پرداخت نشده اند، مدیون شده است

5. The liquidator of the sole company in liquidation indeed assigned the cause of action to him.
[ترجمه ترگمان]انحلال تنها شرکت در انحلال به راستی علت آن را برای او تعیین کرده بود
[ترجمه گوگل]انحلال طلبان تنها شرکت در انحلال در حقیقت علت اقدام به او را تعیین کرد

6. Liquidation World acts as a liquidator for banks, receivers, insurance companies and others.
[ترجمه ترگمان]برنامه جهانی Liquidation به عنوان a برای بانک ها، گیرنده ها، شرکت های بیمه و دیگران عمل می کند
[ترجمه گوگل]جهان انحلال، به عنوان یک بانکدار، گیرنده، شرکت بیمه و دیگران، عمل به انحلال دارد

7. A liquidator was appointed for one of the companies, and actions were commenced against the guarantors.
[ترجمه ترگمان]A برای یکی از شرکت ها منصوب شد و اقدامات علیه ضامن انجام شد
[ترجمه گوگل]یک انحلالطلب برای یکی از شرکت ها منصوب شد و اقدامات علیه ضمانت کنندگان آغاز شد

8. Upon being inquired, the liquidator shall provide answers about the liquidation immediately.
[ترجمه ترگمان]به محض این که از او سوال کردند، the در مورد نابودی پاسخ خواهد داد
[ترجمه گوگل]پس از دریافت جریمه، انحلالطلب باید بلافاصله پاسخ های مربوط به انحلال را ارائه دهد

9. Mr. C., who has been appointed liquidator of the late firm will discharge all liabilities, and all accounts due to the late firm must be paid to him.
[ترجمه ترگمان]آقای سی کسی که به عنوان رئیس شرکت منصوب شده بود همه بدهی ها را تخلیه خواهد کرد و همه حساب ها به علت شرکت اخیر باید به او پرداخت شود
[ترجمه گوگل]آقای C, که منجر به انحلال شرکت اواخر شرکت شده است، تمام بدهی ها را از بین می برد و تمام حساب های مربوط به شرکت اواخر باید به او پرداخت شود

10. To serve as an inspector, liquidator, bankruptcy administrator, or executor of a will, or in any other fiduciary capacity.
[ترجمه ترگمان]برای خدمت به عنوان بازرس، liquidator، مدیر ورشکستگی، یا وصی و یا هر قابلیت fiduciary دیگر
[ترجمه گوگل]برای خدمت به عنوان یک بازرس، انحلالطلب، مدیر ورشکستگی، یا متعهد اراده، و یا در هر ظرفیت دیگر اعتباری

11. Upon liquidation the liquidator will take control over all the company's assets and affairs.
[ترجمه ترگمان]پس از منحل کردن the کنترل تمام اموال و دارایی های شرکت را به دست خواهد گرفت
[ترجمه گوگل]پس از انحلال، انحلال طلبان بر تمام دارایی ها و مسائل شرکت کنترل خواهند داشت

12. The liquidator will also provide assistance to the secured creditors if necessary in their realisation of secured property.
[ترجمه ترگمان]دولت همچنین در صورت لزوم به طلبکاران خارجی کمک خواهد کرد تا در صورتی که لازم باشد اموال امن خود را به دست آورند
[ترجمه گوگل]حساب واریز همچنین کمک به طلبکاران امن در صورت لزوم در تحقق آنها اموال امن فراهم می کند

13. The court may dismiss a liquidator whenever it deems necessary.
[ترجمه ترگمان]دادگاه هر زمان که لازم باشد پرونده را مختومه اعلام می کند
[ترجمه گوگل]دادگاه ممکن است هر زمان که لازم باشد، یک انحلال بدهد

14. Article 61 The duties of a liquidator are as follows.
[ترجمه ترگمان]ماده ۶۱ وظایف یک liquidator به شرح زیر است
[ترجمه گوگل]ماده 61 وظایف یک انحلالطلب به شرح زیر است:

15. One of the company directors was appointed liquidator.
[ترجمه ترگمان]یکی از مدیران شرکت به liquidator منصوب شد
[ترجمه گوگل]یکی از مدیران شرکت، منحل شد

پیشنهاد کاربران

( در انحلال شرکت ها و غیره ) مدیر تصفیه
an official person or organization that is given the job of closing a company, by selling its assets so that its debts can be paid


کلمات دیگر: