کلمه جو
صفحه اصلی

vicariously


نیابتا

انگلیسی به فارسی

نیابتا


مجرد


انگلیسی به انگلیسی

• in a vicarious manner; indirectly; via substitution

جملات نمونه

1. She tried to live vicariously through her children.
[ترجمه امیر] او سعی کرد زندگی کردنش از دریچه نگاه بچه هایش باشد
[ترجمه ترگمان]اون سعی کرد از طریق بچه هاش به خوبی زندگی کنه
[ترجمه گوگل]او سعی کرد از طریق فرزندانش به طور دائمی زندگی کند

2. The holder is vicariously liable for a contravention.
[ترجمه ترگمان]دارنده به نیابت از یک تخلف مسئول است
[ترجمه گوگل]دارنده مجازات برای تخلف است

3. In spoiling the children they are vicariously spoiling themselves.
[ترجمه ترگمان]و با فاسد کردن کودکان خود را فاسد می کنند
[ترجمه گوگل]بچه ها را در اختیار می گذارند و خودشان را به قتل می رسانند

4. Alternatively, they are expressed vicariously through tastes in films and television.
[ترجمه امیر] بعبارتی، انها از سلیقه ای که در فیلم ها برنامه های تلویزیون دارند خودشان را معرفی کرده اند
[ترجمه ترگمان]متناوبا، آن ها به نیابت از طریق سلیقه در فیلم ها و تلویزیون ابراز می شوند
[ترجمه گوگل]به طور خلاصه، آنها از طریق سلیقه ها در فیلم ها و تلویزیون بیان می شوند

5. Alternatively, the employer could be vicariously liable if Arthur was negligent in respect of his statement to Bert.
[ترجمه ترگمان]به همین ترتیب، اگر آرتور نسبت به اظهارات خود نسبت به برت بی تفاوت بود، کارفرما ممکن بود مسئول این کار باشد
[ترجمه گوگل]در غیر این صورت، کارفرمای می تواند در صورتی که آرتور در رابطه با بیانیه ای که به برت داده شد، مسئولیت پذیر باشد

6. In view, a humble vaudevillian veteran cast vicariously as both victim and villain vicissitudes of fate.
[ترجمه ترگمان]در مقابل، یک کهنه سرباز کهنه کار که به نیابت از هم قربانی و هم رفتارهای تبه کار در سرنوشت به کار گرفته می شود
[ترجمه گوگل]در نظر، یک جانباز فروتن وحشیانه به عنوان قربانی و شرور سرنوشت سرنوشت تحقیر شده است

7. The ladies only vicariously involved were standing almost at attention as they waited.
[ترجمه ترگمان]خانم ها وقتی منتظر بودند، توجه همه را به خود جلب کرد
[ترجمه گوگل]خانمها فقط به طور قطعی درگیر بودند، انتظار داشتند که تقریبا به آنها توجه شود

8. Voila! In view, a humble vaudevillian veteran cast vicariously as both victim and villain by the vicissitudes of fate.
[ترجمه ترگمان]بفرمایید! در مقابل، یک سرباز قدیمی با فروتنی به نیابت از قربانی و جنایتکار در اثر تغییرات سرنوشت به کار خود ادامه می دهد
[ترجمه گوگل]Voila! به نظر وی، یک جانباز فروتن وحشیانه به عنوان قربانی و خائن به وسیله نابودی سرنوشت، به طور دائم به صورت داوطلبانه به سر می برد

9. I now know he participated in some things vicariously through me, his only son.
[ترجمه ترگمان]حالا می دانم که او در بعضی چیزها به خوبی من شرکت کرده، تنها پسرش
[ترجمه گوگل]من اکنون می دانم او در مواردی از طریق من، تنها فرزندش، مشارکت داشت

10. In view, a humble vaudevillian veteran, cast vicariously as both victim and villain by the vicissitudes of fate.
[ترجمه ترگمان]در مقابل، یک سرباز کهنه کار vaudevillian، که به نیابت از هر دو قربانی و جنایتکار به دلیل فراز و نشیب های سرنوشت به کار خود ادامه می دهد
[ترجمه گوگل]به نظر، یک جانباز فروتن وودیل، قربانی و خائنانه به وسیله نابودی سرنوشت، به طور قطعی به قتل رسیده است

11. It would be a privilege to partake vicariously of their emotions.
[ترجمه ترگمان]این یک امتیاز برای شرکت در گرفتن احساسات آن ها خواهد بود
[ترجمه گوگل]این امکان وجود دارد که به طور قطعی احساسات خود را بپذیرند

12. A company may be vicariously liable for an offence committed by its employee.
[ترجمه ترگمان]یک شرکت ممکن است مسیول جرمی باشد که توسط کارمندان خود مرتکب شده است
[ترجمه گوگل]یک شرکت ممکن است به خاطر جرمی که توسط کارمندش مرتکب شده است، مسئول آن باشد

13. He would be living vicariously through you and learning all as your separate inputs came together.
[ترجمه ترگمان]او به نیابت از تو زندگی می کند و همه چیز را با هم یاد می گیرد
[ترجمه گوگل]او از طریق شما زندگی می کند و همه چیز را یاد می گیرد به عنوان ورودی های جداگانه ای که با هم داشتند

14. Through author's description we can vicariously experience his exotic journey.
[ترجمه ترگمان]از طریق توصیف نویسنده، ما می توانیم سفر عجیب و غریب او را تجربه کنیم
[ترجمه گوگل]از طریق شرح نویسنده ما می توانیم به طور قطعی تجربه سفر عجیب و غریب خود را

پیشنهاد کاربران

I used to self harm a lot. It got to a point where it is difficult to go out in public without being stared at for the scars and mutilation of my body. I’m like 6 months clean tho ( woo hoo! ) . For me, reading guro lets me live my shit out vicariously

بطور نیابتی / بطور غیر مستقیم

غیرمستقیم، نیابتاً

She tried to live vicariously through her children
اون زن سعی داشت که از طریق بچه هایش زندگی کند ( زندگی کردن بچه هایش را ادامه زندگی خودش می دانست )


کلمات دیگر: