کلمه جو
صفحه اصلی

pulses

انگلیسی به فارسی

پالس ها، نبض، ضربان، تپش، جهند زدن، تپیدن


پیشنهاد کاربران

ارتعاش

ضربان

حبوبات

دانه باب ، حبوبات

رگزنش، پک، تپه، زنش، جهش و واجهش، تپ تپ، پت پت، شور و هیجان، شادابی و گرمی، جنب و جوش، ازدیاد ناگهانی، تکانه، پالس، ضربه، نبضه، ریتم، ضرب ( آهنگ ) ، ( مانند نبض ) زدن، به نبض درآمدن یا درآوردن، پکاندن، پکیدن، ضربان داشتن، به ضربان افتادن، ( برق و مکانیک و رادیو ) تپ کردن، با تپ ( یا ( ( پالس ) ) ) راندن، ( با تپ الکترومغناطیس ) موج را تعدیل کردن، تپ زدن ( به موتور و غیره ) ، پالس دادن، ( دانه ی نیام دار و خوراکی مانند لوبیا ) بنشن، حبوبات، بقول ( بقولات )


کلمات دیگر: