(جامعه شناسی) خانواده ی گسترده، خانواده ی ایلی
extended family
(جامعه شناسی) خانواده ی گسترده، خانواده ی ایلی
انگلیسی به فارسی
(جامعهشناسی) خانوادهی گسترده، خانوادهی ایلی
خانواده گسترده
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• (1) تعریف: a large group of relatives related by blood, marriage, or adoption who compose a single household or live close to each other.
• (2) تعریف: a group of people who are not necessarily related by blood but who live together or close to each other and have familial responsibilities and relationships.
• social unit consisting of parents and their children along with other relatives
جملات نمونه
1. The role of the extended family has been decaying for some time.
[ترجمه ترگمان]نقش خانواده گسترش یافته برای مدتی در حال نابود شدن است
[ترجمه گوگل]نقش خانواده تمدنی برای برخی از زمان ها فرسوده شده است
[ترجمه گوگل]نقش خانواده تمدنی برای برخی از زمان ها فرسوده شده است
2. She grew up surrounded by a large extended family.
[ترجمه ترگمان]او با خانواده ای بزرگ بزرگ شد
[ترجمه گوگل]او بزرگ شده توسط یک خانواده بزرگ بزرگ احاطه شده است
[ترجمه گوگل]او بزرگ شده توسط یک خانواده بزرگ بزرگ احاطه شده است
3. The society has become a great extended family.
[ترجمه ترگمان]جامعه به خانواده ای بزرگ تبدیل شده است
[ترجمه گوگل]جامعه تبدیل به یک خانواده بزرگ است
[ترجمه گوگل]جامعه تبدیل به یک خانواده بزرگ است
4. The Wongs have a very large extended family.
[ترجمه ترگمان]خانواده Wongs یک خانواده بزرگ بزرگ دارند
[ترجمه گوگل]وانگ ها دارای یک خانواده بزرگ هستند
[ترجمه گوگل]وانگ ها دارای یک خانواده بزرگ هستند
5. When an extended family is living together at close quarters, even minor irritations can grow out of all proportion.
[ترجمه ترگمان]زمانی که یک خانواده توسعه یافته در مناطق نزدیک با هم زندگی می کنند، حتی ناراحتی های جزئی نیز می توانند از هر نسبت بزرگ شوند
[ترجمه گوگل]هنگامی که یک خانواده بزرگ در کنار هم زندگی می کنند، حتی تحریم های جزئی می توانند از همۀ موارد رشد کنند
[ترجمه گوگل]هنگامی که یک خانواده بزرگ در کنار هم زندگی می کنند، حتی تحریم های جزئی می توانند از همۀ موارد رشد کنند
6. Living away from each other, the extended family has been blown apart.
[ترجمه Samie] جدا زندگی کردن از یکدیگر ، خانواده ی گسترش یافته را از هم جدا کرده است.
[ترجمه ترگمان]زندگی از هم جدا شده است، خانواده توسعه یافته از هم جدا شده اند[ترجمه گوگل]زندگی دور از یکدیگر، خانواده تمدید شده از هم جدا شده اند
7. An extended family placement has been used, but with minimal investigation of it suitability and minimal support to the carer.
[ترجمه ترگمان]یک محل اختصاصی برای خانواده مورد استفاده قرار گرفته است، اما با حداقل بررسی آن مناسب بودن و حداقل حمایت از the است
[ترجمه گوگل]قرار دادن خانواده گسترده ای مورد استفاده قرار گرفته است، اما با کمترین بررسی از آن مناسب بودن و حداقل حمایت از مراقب
[ترجمه گوگل]قرار دادن خانواده گسترده ای مورد استفاده قرار گرفته است، اما با کمترین بررسی از آن مناسب بودن و حداقل حمایت از مراقب
8. Well, those of his extended family that he's on speaking terms with at any given time.
[ترجمه ترگمان]- خوب، آن هایی که از خانواده بزرگ او هستند که در هر زمان با هم صحبت می کنند
[ترجمه گوگل]خوب، آن دسته از خانواده های بزرگ او که در هر زمانی با او صحبت می کنند
[ترجمه گوگل]خوب، آن دسته از خانواده های بزرگ او که در هر زمانی با او صحبت می کنند
9. New friends partly substitute for an extended family and help with the adjustment to the newborn.
[ترجمه ترگمان]دوستان جدید تا حدی جانشین یک خانواده بزرگ می شوند و به سازگاری با نوزاد کمک می کنند
[ترجمه گوگل]دوستان جدید تا حدی جایگزین یک خانواده بزرگ و کمک به تنظیم برای نوزاد است
[ترجمه گوگل]دوستان جدید تا حدی جایگزین یک خانواده بزرگ و کمک به تنظیم برای نوزاد است
10. Care within the extended family often flows from the oldest generation to the youngest.
[ترجمه ترگمان]مراقبت در خانواده گسترده اغلب از قدیمی ترین نسل به جوان ترین آن ها جریان می یابد
[ترجمه گوگل]مراقبت در خانواده گسترده ای اغلب از قدیمی ترین نسل به جوان ترین جریان دارد
[ترجمه گوگل]مراقبت در خانواده گسترده ای اغلب از قدیمی ترین نسل به جوان ترین جریان دارد
11. For everyone the extended family was the social welfare system if they became sick, disabled, or old.
[ترجمه ترگمان]برای هر کس، اگر آن ها بیمار، معلول و یا پیر می شدند، این خانواده گسترده تر یک سیستم رفاهی اجتماعی بود
[ترجمه گوگل]برای همه، خانواده گسترده خانواده سیستم رفاه اجتماعی بود اگر بیمار، معلول یا پیر شد
[ترجمه گوگل]برای همه، خانواده گسترده خانواده سیستم رفاه اجتماعی بود اگر بیمار، معلول یا پیر شد
12. The elderly are, therefore, still involved in extended family relationships, a point taken up again in section
[ترجمه ترگمان]بنابراین افراد مسن هنوز هم در روابط خانوادگی گسترده مشارکت دارند، یک نکته که دوباره در بخش گرفته می شود
[ترجمه گوگل]بنابراین، افراد سالمند هنوز در روابط خانوادگی گسترده مشغول به کار هستند، یکی از مواردی که دوباره در بخش ارائه شده است
[ترجمه گوگل]بنابراین، افراد سالمند هنوز در روابط خانوادگی گسترده مشغول به کار هستند، یکی از مواردی که دوباره در بخش ارائه شده است
13. The large extended family household in any case seems only to have existed for a small minority, if at all.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که خانواده پرجمعیت و بزرگ خانواده در هر صورت فقط برای اقلیت کوچکی وجود داشته باشد
[ترجمه گوگل]به هر حال، خانواده بزرگ خانواده تمدید می شود، اگر به نظر می رسد تنها برای یک اقلیت کوچک وجود داشته باشد
[ترجمه گوگل]به هر حال، خانواده بزرگ خانواده تمدید می شود، اگر به نظر می رسد تنها برای یک اقلیت کوچک وجود داشته باشد
14. Everybody here is like an extended family.
[ترجمه ترگمان]همه اینجا مثل یک خانواده بزرگ است
[ترجمه گوگل]همه در اینجا مانند یک خانواده بزرگ است
[ترجمه گوگل]همه در اینجا مانند یک خانواده بزرگ است
پیشنهاد کاربران
تشریح خانواده
All your relative uncles, cousins, great - aunts, etc
فامیل مثل عمو، دایی، خاله و. . .
فامیل وابسته مثلا عمه یا دایی
Including cousins , grand parents, etc
خانواده قوم و خویشی
در مقابل immediate family ( بستگان درجه یک ) هستش
در مقابل immediate family ( بستگان درجه یک ) هستش
بستگان
بستگان درجه دو
Extended family:a family group that consists not only of parents and children but also of grand parents and aunts
خانواده سببی ( در مقابل خانواده نسبی )
خانواده ( شلوغ یا پر جمعیت یا بزرگ )
A family group which includes grandparents, aunts, cousins, etc
معنی انگلیسی: A large group of relatives that live close to each other
معنی فارسی: خانواده ایل مانند - خانواده ایلی - خانواده قوم و خویشی
معنی فارسی: خانواده ایل مانند - خانواده ایلی - خانواده قوم و خویشی
فامیل درجه دو #در مقابل immidiate family
فامیل نزدیک ( شامل پدربزرگ و مادر بزرگ و عمه و خاله و عمو و دایی به علاوه پدر و مادر و فرزندان )
# Extended families rarely live together nowadays
# Maintaining contact with members of extended family
# She grew up surrounded by a large extended family
# Extended families rarely live together nowadays
# Maintaining contact with members of extended family
# She grew up surrounded by a large extended family
your extended family
includes all your relatives – uncles, cousins, great - aunts, etc.
includes all your relatives – uncles, cousins, great - aunts, etc.
قوم و خویش
ایل
طایفه
ایل
طایفه
کلمات دیگر: