کلمه جو
صفحه اصلی

expressed

انگلیسی به فارسی

بیان


انگلیسی به انگلیسی

• communicated in words; verbalized; explicit, described in detail

جملات نمونه

1. he expressed his burning passion for parichehr
او عشق سوزان خود را نسبت به پریچهر ابراز کرد.

2. he expressed his disappoval of the way i dress
او ناخشنودی خود را از طرز لباس پوشیدن من ابراز کرد.

3. he expressed his gratitude for iran's help
مراتب حق شناسی خود را نسبت به کمک های ایران ابراز کرد.

4. he expressed sorrow for the wrong he had done
به خاطر کار بدی که کرده بود اظهار تاسف کرد.

5. they expressed their appreciation
آنان (مراتب) امتنان خود را ابراز داشتند.

6. they expressed their sorrow on account of the earthquake
آنان مراتب تاسف خود را به خاطر زلزله ابراز داشتند.

7. we expressed our sympathy for their loss
همدردی خود را نسبت به مصیبت آنان ابراز کردیم.

8. his face expressed sorrow
حزن از چهره اش می بارید.

9. the patient expressed his gratefulness to his doctor
مریض مراتب حق شناسی خود را به دکترش ابراز کرد.

10. cotton seed is expressed to yield oil
پنبه دانه را می فشارند تا روغن بدهد.

11. the murderer's gestures expressed no regrets
حرکات قاتل گویای هیچگونه ندامت نبود.

12. the old man's look expressed friendliness and bonhomie
نگاه پیرمرد حاکی از دوستی و حسن نیت بود.

13. through street demonstrations people expressed their desire for more freedom
مردم از طریق تظاهرات خیابانی میل خود را نسبت به آزادی بیشتر ابراز کردند.

14. the wide gap between intrinsic feelings and the way they are expressed
شکاف عمیق میان احساسات درونی و چگونگی بیان آنها

15. Perhaps I have not expressed myself very well.
[ترجمه ترگمان]شاید من خود را خیلی خوب بیان نکرده ام
[ترجمه گوگل]شاید من خودم را خیلی خوب بیان نکرده بودم

16. The document expressed some ambivalence over the doctrine of predestination.
[ترجمه ترگمان]این سند نشانه ای از تقدیر ازلی را ابراز کرده است
[ترجمه گوگل]این سند بیانگر نوعی اختلاف نظر در مورد دکترین تخیل است

17. Delegates expressed strong opposition to the plans.
[ترجمه بهنام آ......] نمایندگان باطرح هاابراز مخالفت شدید کردند
[ترجمه ترگمان]هیات های نمایندگی، مخالفت شدید خود با این طرح ها را اعلام کردند
[ترجمه گوگل]نمایندگان ابراز مخالفت قوی با برنامه ها کردند

18. Workers'leaders have expressed their willingness to cooperate.
[ترجمه بهنام آ......] رهبران کارگر ابراز تمایل خود را به همکاری بیان کرده اند
[ترجمه ترگمان]رهبران کارگران تمایل خود به هم کاری را ابراز کرده اند
[ترجمه گوگل]رهبران کارگر ابراز تمایل خود را به همکاری

19. The audience has expressed its approval.
[ترجمه ترگمان]حضار موافقت خود را ابراز کرده اند
[ترجمه گوگل]مخاطبان تایید خود را ابراز کرده اند

20. The organization has expressed its exasperation with the government.
[ترجمه ترگمان]این سازمان خشم خود را از دولت ابراز کرده است
[ترجمه گوگل]این سازمان با دولت مخالفت کرده است

پیشنهاد کاربران

بیان شده

تشریح کننده، ارایه دهنده

در نظر گرفته شود، تشریح شود

مطرح شدن

اظهارشده، اداشده، ابرازشده

بارز

اعلام میدارد

He expressed his love for me last night
What he is is sharp
او دیشب عشق خود را به من ابراز کرد
آتشش تندهست


کلمات دیگر: