• main parts, fundamental elements
meat and potatoes
انگلیسی به انگلیسی
جملات نمونه
1. Let's get down to the meat and potatoes. How much are you going to pay me for this?
[ترجمه Sajjad] یعنی پرام از این ترجمه ها مبریزه. معنیش میشه. بیا بریم سراغ اصل مطلب، چقدر فراره برای این کار پول بدی
[ترجمه ترگمان]بیا بریم سراغ گوشت و سیب زمینی چقدر میخوای به من پول بدی؟[ترجمه گوگل]بیایید به گوشت و سیب زمینی برویم چقدر می خواهید به من این را بپردازید؟
2. The menu is heavy on meat and potatoes, with just a few token turkey, chicken and fish entrees.
[ترجمه ترگمان]منوی غذا برای گوشت و سیب زمینی سنگین است، با کمی بوقلمون، مرغ و ماهی entrees
[ترجمه گوگل]منو در گوشت و سیب زمینی سنگین است، فقط با چند نوع بوقلمون، مرغ و غذاهای ماهی
[ترجمه گوگل]منو در گوشت و سیب زمینی سنگین است، فقط با چند نوع بوقلمون، مرغ و غذاهای ماهی
3. Something boiled, meat and potatoes, home-baked bread.
[ترجمه ترگمان]یک چیز آب پز، گوشت و سیب زمینی، نان برشته
[ترجمه گوگل]چیزی پخته شده، گوشت و سیب زمینی، نان پخته شده در خانه
[ترجمه گوگل]چیزی پخته شده، گوشت و سیب زمینی، نان پخته شده در خانه
4. This bastion of meat and potatoes and pumpkin pie is under assault.
[ترجمه ترگمان]این استحکامات گوشت و سیب زمینی و پای کدوتنبل در معرض حمله است
[ترجمه گوگل]این بسکتبال گوشت و سیب زمینی و پنیر کدو تنبل تحت حمله قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]این بسکتبال گوشت و سیب زمینی و پنیر کدو تنبل تحت حمله قرار گرفته است
5. Tony ate his meat and potatoes and drank two cups of strong, sweet tea.
[ترجمه ترگمان]تونی گوشت و سیب زمینی خود را خورد و دو فنجان چای شیرین و شیرین نوشید
[ترجمه گوگل]تونی گوشت و سیب زمینی خورد و دو فنجان چای قوی و شیرین را بخورد
[ترجمه گوگل]تونی گوشت و سیب زمینی خورد و دو فنجان چای قوی و شیرین را بخورد
6. Granddad lives on meat and potatoes.
[ترجمه ترگمان]پدربزرگ در گوشت و سیب زمینی زندگی می کند
[ترجمه گوگل]پدر بزرگ در گوشت و سیب زمینی زندگی می کند
[ترجمه گوگل]پدر بزرگ در گوشت و سیب زمینی زندگی می کند
7. But the meat and potatoes of the newscast is the gathering, preparing, and presentation of the news.
[ترجمه ترگمان]اما گوشت و سیب زمینی of جمع آوری، آماده سازی و ارائه اخبار است
[ترجمه گوگل]اما گوشت و سیب زمینی از اخبار، جمع آوری، تهیه و ارائه اخبار است
[ترجمه گوگل]اما گوشت و سیب زمینی از اخبار، جمع آوری، تهیه و ارائه اخبار است
8. What they want is the meat and potatoes of how we're going to improve this country and get our country moving again.
[ترجمه ترگمان]چیزی که آن ها می خواهند گوشت و سیب زمینی است که ما می خواهیم این کشور را بهبود بخشیم و دوباره حرکت کنیم
[ترجمه گوگل]آنچه که آنها می خواهند، گوشت و سیب زمینی است که ما چگونه می توانیم این کشور را بهبود ببخشیم و کشور ما را دوباره به حرکت در آوریم
[ترجمه گوگل]آنچه که آنها می خواهند، گوشت و سیب زمینی است که ما چگونه می توانیم این کشور را بهبود ببخشیم و کشور ما را دوباره به حرکت در آوریم
9. Logic is meat and potatoes of computers.
[ترجمه ترگمان]منطق گوشت و سیب زمینی رایانه است
[ترجمه گوگل]منطق گوشت و سیب زمینی از کامپیوتر است
[ترجمه گوگل]منطق گوشت و سیب زمینی از کامپیوتر است
10. As a matter of fact, we can eat meat and potatoes together.
[ترجمه ترگمان]در حقیقت، ما می توانیم گوشت و سیب زمینی را با هم بخوریم
[ترجمه گوگل]به عنوان یک واقعیت، ما می توانیم گوشت و سیب زمینی را با هم بخوریم
[ترجمه گوگل]به عنوان یک واقعیت، ما می توانیم گوشت و سیب زمینی را با هم بخوریم
11. ROAST We need an oven to roast meat and potatoes.
[ترجمه ترگمان]ما به یه اجاق برای کباب کردن گوشت و سیب زمینی احتیاج داریم
[ترجمه گوگل]ROAST ما برای تهیه گوشت و سیب زمینی سرخ شده نیاز به یک کوره داریم
[ترجمه گوگل]ROAST ما برای تهیه گوشت و سیب زمینی سرخ شده نیاز به یک کوره داریم
12. Meat and potatoes -- I call that a real meal.
[ترجمه ترگمان]گوشت و سیب زمینی - - من این را یک وعده غذایی واقعی می دانم
[ترجمه گوگل]گوشت و سیب زمینی - من آن را یک وعده غذایی واقعی می نامم
[ترجمه گوگل]گوشت و سیب زمینی - من آن را یک وعده غذایی واقعی می نامم
13. ERP systems are meat and potatoes of IS applications.
[ترجمه ترگمان]سیستم های ERP، گوشت و سیب زمینی کاربرد IS هستند
[ترجمه گوگل]سیستم های ERP گوشت و سیب زمینی از برنامه های IS است
[ترجمه گوگل]سیستم های ERP گوشت و سیب زمینی از برنامه های IS است
14. Okay, now take some meat and potatoes from the fridge.
[ترجمه ترگمان] باشه، حالا یکم گوشت و سیب زمینی از یخچال بردار
[ترجمه گوگل]خوب، حالا گوشت و سیب زمینی را از یخچال بیرون بیاورید
[ترجمه گوگل]خوب، حالا گوشت و سیب زمینی را از یخچال بیرون بیاورید
15. Then, tonight we'll eat meat and potatoes. Tomorrow night we'll eat sukiyaki.
[ترجمه ترگمان]بعد، امشب گوشت و سیب زمینی می خوریم فردا شب we می خوریم
[ترجمه گوگل]سپس امشب ما گوشت و سیب زمینی خوردیم فردا شب سوکیاکی می خوریم
[ترجمه گوگل]سپس امشب ما گوشت و سیب زمینی خوردیم فردا شب سوکیاکی می خوریم
پیشنهاد کاربران
با سلیقه معمولی
Cambridge:👇👇👇👇
with ordinary tastes and not liking anything unusual or complicated.
Eg: I'm a meat and potatoes guy. I live in the real world.
من یه آدم با سلیقه ی معمولی ام که توی یه دنیای واقعی زندگی میکنم.
Cambridge:👇👇👇👇
with ordinary tastes and not liking anything unusual or complicated.
Eg: I'm a meat and potatoes guy. I live in the real world.
من یه آدم با سلیقه ی معمولی ام که توی یه دنیای واقعی زندگی میکنم.
آدم ساده و بی غل و غش
basic and essential aspects
جنبه های بنیادی و اساسی
جنبه های بنیادی و اساسی
The most important or basic elements
کلمات دیگر: