کلمه جو
صفحه اصلی

perfectionist


کسیکه معتقر است که انسان میتوانددر اخلاق یا دیانت بحدکمال برسد

انگلیسی به فارسی

آدم وسواسی (به ‌ویژه برای خوب انجام دادن هرکار) 2- کمال‌گرا


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: one who tends not to be satisfied with less than perfect performance from herself or himself.

- Being a perfectionist, she was furious with herself for having slightly bobbled a note during her solo.
[ترجمه ترگمان] از او تقلید می کرد، از خود خشمگین بود که اندکی پس از آن که به تنهایی یک یادداشت بر زبان می آورد از خود بی خود شده بود
[ترجمه گوگل] به عنوان یک کمالگرا، او خود را خشمگین کرد تا کمی توجه داشته باشید در انفرادی خود

(2) تعریف: one who believes in or practices the doctrine of perfectionism.
صفت ( adjective )
• : تعریف: of, relating to, or marked by perfection or perfectionism.

• one who strives for perfection, one who will not accept anything less than perfection
someone who is a perfectionist refuses to do or accept anything that is not perfect.

مترادف و متضاد

stickler


Synonyms: formalist, fussbudget, fusspot, idealist, nit-picker, purist, quibbler


جملات نمونه

1. She's such a perfectionist that she notices even the tiniest mistakes.
[ترجمه ترگمان]او چنان استعداد perfectionist دارد که حتی یک اشتباه کوچک هم می فهمد
[ترجمه گوگل]او چنین کمال گرایی است که او حتی کوچکترین اشتباهات را نیز متوجه می کند

2. Virginia was a perfectionist. She was just not prepared to settle for anything mediocre.
[ترجمه ترگمان]ویرجینیا آدم perfectionist بود فقط آماده نبود که برای هر کار متوسط کنار بیاید
[ترجمه گوگل]ویرجینیا کمالگرا بود او فقط آماده نبود که برای هرچیزی که در حد متوسط ​​باشد حل شود

3. He's a perfectionist - everything has to be just so.
[ترجمه ترگمان]او از همه چیز تقلید می کند - همه چیز باید درست باشد
[ترجمه گوگل]او کمالگراست - همه چیز فقط باید باشد

4. She's a perfectionist to her fingertips.
[ترجمه ترگمان]از نوک انگشتانش perfectionist
[ترجمه گوگل]او کمال گرا به نوک انگشتانش است

5. Anorexics tend to be obsessional and perfectionist.
[ترجمه ترگمان]anorexics تمایل دارند obsessional و perfectionist باشند
[ترجمه گوگل]بی نظمی ها تمایل دارند وسواسی و کمال گرا باشند

6. He was a perfectionist who didn't suffer fools gladly.
[ترجمه ترگمان]او کسی بود که با خوشحالی دیوانه نمی شد
[ترجمه گوگل]او کمالگرا بود که با خوشحالی از او احمق نبود

7. He was a perfectionist in his art and could be difficult to work for.
[ترجمه ترگمان]او یک perfectionist در هنر خود بود و به سختی می توانست کار کند
[ترجمه گوگل]او کمال گرا در هنر خود بود و برای کار کردن دشوار بود

8. At the same time, she remained a perfectionist, equally determined to present a flawless facade.
[ترجمه ترگمان]در عین حال، او یک perfectionist نیز بود، به همان اندازه مصمم بود که یک نمای بی عیب و نقص داشته باشد
[ترجمه گوگل]در همان زمان، او کمالگرا باقی ماند، به طور مساوی مصمم به ارائه نمای بی عیب و نقص بود

9. Agnes Miller, the Housekeeper, is a perfectionist, and the linen, furnishings and carpets are always immaculately clean.
[ترجمه ترگمان]اگنس میلر، the، یک perfectionist، و the، اثاثیه، و فرش ها همیشه تمیز و تمیز هستند
[ترجمه گوگل]آگنز میلر، خانه دار، کمالگرا است و لباس، مبلمان و فرش همیشه تمیز و بی نظیر است

10. Perfectionist and obsessional thoughts can also increase stress and cause loss of confidence.
[ترجمه ترگمان]افکار Perfectionist و obsessional نیز می توانند استرس را افزایش دهند و باعث از دست رفتن اعتماد شوند
[ترجمه گوگل]افکار کمال گرا و وسواس می تواند استرس را افزایش دهد و باعث از دست دادن اعتماد به نفس شود

11. The perfectionist is an anxious person, always afraid of what may go wrong.
[ترجمه ترگمان]The یک فرد مضطرب است و همیشه از چیزی که ممکن است اشتباه کند می ترسد
[ترجمه گوگل]کمالگرا یک فرد مضطرب است، همیشه از آنچه ممکن است اشتباه بترسد

12. An ambitious perfectionist, he practiced each new spectacle until he could perform it with his eyes closed.
[ترجمه ترگمان]مرد جاه طلب و جاه طلب، تا آن زمان که بتواند با چشمان بسته آن را اجرا کند، منظره جدیدی را تمرین کرد
[ترجمه گوگل]کمال گرا بلندپروازی، هر عکاسی جدید را تمرین کرد تا بتواند با چشمانش بسته شود

13. Fernand Braudel the perfectionist was still working on the book when he died.
[ترجمه ترگمان]فرناند هم از سن و سال او تقلید کرده بود هنوز مشغول کار کردن کتاب بود
[ترجمه گوگل]فرناند برودل کمال گرا هنوز هم در کتاب کار بود که او فوت کرد

14. She was something of a perfectionist in her work and realised that she liked to work with minimum supervision.
[ترجمه ترگمان]او چیزی از یک perfectionist در کار خود بود و متوجه شد که دوست دارد با حداقل نظارت کار کند
[ترجمه گوگل]او در کار خود چیزی کمال گرا بود و متوجه شد که دوست دارد با حداقل نظارت کار کند

پیشنهاد کاربران

کمال گرا

در علم: حرفه ای

متخصص

از منظر علم روانشناسی: کمال گرا - ایده آل طلب


کلمات دیگر: