کلمه جو
صفحه اصلی

shrank


زمان گذشته ی: shrink

انگلیسی به فارسی

زمان گذشته ساده فعل Shrink


کاهش یافت، کوچک شدن، منقبض شدن، خرد شدن، جمع شدن، شانه خالی کردن از، منقبض کردن، فشردن، چروک کردن، چروک شدن، اب رفتن، خزیدن


انگلیسی به انگلیسی

( verb )
• : تعریف: a past tense of shrink.

• shrank is the past tense of shrink.

Past Participle: shrunk


جملات نمونه

1. when she saw his angry face, she shrank from him
وقتی چهره ی خشمناک او را دید از او دور شد.

2. The trousers shrank when I washed them, but they weren't really big enough in the first place.
[ترجمه ترگمان]وقتی آن ها را شستم، شلوار تنگ شد، اما در وهله اول به اندازه کافی بزرگ نبودند
[ترجمه گوگل]شلوارها وقتی که آنها را شسته بود، کاهش پیدا کرد، اما در وهله اول به اندازه کافی بزرگ نبودند

3. The dog shrank into the corner in fear.
[ترجمه ترگمان]سگ از ترس به گوشه ای پناه برد
[ترجمه گوگل]این سگ به ترس از گوشه پایین می افتد

4. Their profits shrank by 4% last year.
[ترجمه ترگمان]سود آن ها در سال گذشته ۴ درصد کاهش یافت
[ترجمه گوگل]سود آنها در سال گذشته 4 درصد کاهش یافت

5. The dress shrank when I washed it.
[ترجمه ترگمان]وقتی آن را شستم، لباس از خود بی خود شده بود
[ترجمه گوگل]این لباس وقتی که آن را شسته بود، کاهش یافت

6. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!

7. She shrank back into the shadows as the footsteps approached.
[ترجمه ترگمان]همان طور که صدای پا نزدیک می شد، او خود را در سایه پنهان کرد
[ترجمه گوگل]همانطور که پیاده روی نزدیک شد، به سایه ها برگشت

8. Meredith was scared of him and shrank back.
[ترجمه ترگمان]مردیت از او می ترسید و خود را عقب می کشید
[ترجمه گوگل]مرید از او ترسید و برگشت

9. The dough shrank slowly in the cold air.
[ترجمه ترگمان]خمیر به آرامی در هوای سرد فرو رفت
[ترجمه گوگل]خمیر به آرامی در هوای سرد فرو می رود

10. He shrank back against the wall.
[ترجمه ترگمان]به دیوار تکیه داد
[ترجمه گوگل]او در برابر دیوار متوقف شد

11. He shrank a little at the sight of the blood.
[ترجمه ترگمان]کمی از دیدن خون یکه خورد
[ترجمه گوگل]او در نگاه از خون کوچک شد

12. He shrank back against the wall as he heard them approaching.
[ترجمه ترگمان]همان طور که صدای نزدیک شدن آن ها را می شنید خود را به دیوار تکیه داد
[ترجمه گوگل]او در حال نزدیک شدن به او در برابر دیوار سقوط کرد

13. The children shrank back from him in revulsion.
[ترجمه ترگمان]بچه ها با انزجار از او عقب کشیدند
[ترجمه گوگل]بچه ها از عصبانیت خودداری کردند

14. He shrank from a hard task.
[ترجمه ترگمان]او از یک کار سخت خود را عقب کشید
[ترجمه گوگل]او از کار سختی فرار کرد

15. As he moved threateningly forward she shrank from him.
[ترجمه ترگمان]همان طور که با حالت تهدید آمیزی پیش می رفت خود را از او بیرون کشید
[ترجمه گوگل]همانطور که او به طور تهدید به جلو حرکت کرد او از او کاهش یافت

پیشنهاد کاربران

آب رفتن ( در لباس )

کوتاه شدن و به حالت اول برگشتن و به جای قبلی برگشتن که مثل کوتاه شدن است


کلمات دیگر: