1. it was exactly ten years ago that my mother passed away
درست ده سال پیش بود که مادرم فوت کرد.
2. the twins had exactly the same facial features
اسباب صورت دوقلوها کاملا یک جور بود.
3. no two words are exactly synonymous
هیچ دو واژه ای کاملا هم معنا نیستند.
4. the twin girls were exactly alike
خواهران دوقلو درست شکل هم بودند.
5. we still don't know exactly how the human brain works
هنوز هم به درستی نمی دانیم مغز انسان چگونه عمل می کند.
6. he negotiated them into doing exactly what he wanted
طی مذاکره آنها راواداشت که درست آن طوری که می خواست عمل کنند.
7. "labor" and "labour" are variants with exactly the same meaning
"labor" و "labour" واجگونه های کاملا هم معنی هستند.
8. a clone has only one parent and is exactly like it in every respect
بافتزاد فقط یک والد دارد و از هر حیث عینا مانند اوست.
9. that country's frontiers have not yet been demarcated exactly
مرزهای آن کشور هنوز دقیقا معلوم نشده است.
10. those two sisters look similar but they are not exactly alike
آن دو خواهر شبیه هستند ولی کاملا مثل هم نیستند.
11. A TV playback showed exactly what had happened.
[ترجمه ترگمان]پخش تلویزیونی دقیقا همان چیزی بود که اتفاق افتاده بود
[ترجمه گوگل]پخش تلویزیون نشان داد دقیقا چه اتفاقی افتاده است
12. The train pulled out exactly on time.
[ترجمه ترگمان]قطار دقیقا به موقع حرکت می کرد
[ترجمه گوگل]قطار دقیقا در زمان دقیقا کشف شد
13. His words had exactly the opposite effect.
[ترجمه ترگمان]کلمات او دقیقا برعکس بود
[ترجمه گوگل]کلمات او دقیقا همان اثر متضاد را داشتند
14. There is no exactly equivalent French tense to the present perfect tense in English.
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر هیچ رابطه معادل فرانسوی با تنش کامل موجود در زبان انگلیسی وجود ندارد
[ترجمه گوگل]به لحاظ تاریخی کاملا دقیق در زبان انگلیسی، دقیقا همان معادله فرانسوی نیست
15. We set out to determine exactly what happened that night.
[ترجمه ترگمان]ما تصمیم گرفتیم دقیقا مشخص کنیم که اون شب دقیقا چه اتفاقی افتاد
[ترجمه گوگل]ما تصمیم گرفتیم دقیقا همان چیزی را که در آن شب اتفاق افتاد مشخص کنیم
16. The doctor's instructions must be fulfilled exactly.
[ترجمه ترگمان]دستور پزشک باید دقیقا تحقق یابد
[ترجمه گوگل]دستورالعمل پزشک باید دقیقا انجام شود
17. This answer must be a crib: it's exactly the same as Jones's.
[ترجمه ترگمان]این جواب باید یک گهواره باشد: دقیقا مثل جونز است
[ترجمه گوگل]این پاسخ باید یک کابین باشد: دقیقا مانند جونز است
18. I was sorely tempted to say exactly what I thought of his offer.
[ترجمه ترگمان]خیلی وسوسه شدم که دقیقا آنچه را که به پیشنهادش فکر می کردم بگویم
[ترجمه گوگل]من به شدت وسوسه شدم بگویم دقیقا چه چیزی از پیشنهادش فکر کردم