بی نیاز بودن از، (بدون چیزی) توانستن
do without
بی نیاز بودن از، (بدون چیزی) توانستن
انگلیسی به فارسی
تنهایی انجام دادن، بینیاز بودن از
انگلیسی به انگلیسی
• manage without, give up on, get along lacking
مترادف و متضاد
get along without
Synonyms: abstain from, dispense, endure, forgo, give up
جملات نمونه
1. In her work she cannot do without a computer.
[ترجمه ترگمان]در کارش بدون یک کامپیوتر نمی تواند این کار را بکند
[ترجمه گوگل]در کار او نمی تواند بدون کامپیوتر کار کند
[ترجمه گوگل]در کار او نمی تواند بدون کامپیوتر کار کند
2. We can't do without the help of your organisation.
[ترجمه ترگمان]ما بدون کمک سازمان شما نمی توانیم انجام دهیم
[ترجمه گوگل]ما نمی توانیم بدون کمک سازمان شما انجام دهیم
[ترجمه گوگل]ما نمی توانیم بدون کمک سازمان شما انجام دهیم
3. I can do without your advice.
[ترجمه ترگمان]بدون توصیه شما می توانم این کار را بکنم
[ترجمه گوگل]من می توانم بدون توصیه شما انجام دهم
[ترجمه گوگل]من می توانم بدون توصیه شما انجام دهم
4. Do what I tell you to do without complaining.
[ترجمه ترگمان]کاری رو بکن که بهت میگم بدون شکایت کردن چیکار کنی
[ترجمه گوگل]انجام آنچه من به شما می گویم بدون شک
[ترجمه گوگل]انجام آنچه من به شما می گویم بدون شک
5. No one can do without sleep for very long.
[ترجمه Angelcried] هیچکس نمی تواند بدون خواب برای مدت زیادی ادامه دهد ( زنده بماند )
[ترجمه ترگمان]هیچ کس نمی تواند مدت زیادی بخوابد[ترجمه گوگل]هیچ کس نمی تواند بدون خواب برای خیلی طول بکشد
6. Liz is an absolute treasure-I couldn't do without her.
[ترجمه ترگمان]لیز یک گنج مطلق است - بدون او نمی توانستم کار کنم
[ترجمه گوگل]لیز گنجینه ای مطلوب است - نمی توانم بدون او کار کنم
[ترجمه گوگل]لیز گنجینه ای مطلوب است - نمی توانم بدون او کار کنم
7. If there's none left we'll have to do without.
[ترجمه ترگمان]اگر هیچ چیز باقی نمانده باشد، ما مجبور خواهیم شد که این کار را بکنیم
[ترجمه گوگل]اگر هیچ کدام از اینها وجود نداشته باشد، مجبوریم بدون آن کار کنیم
[ترجمه گوگل]اگر هیچ کدام از اینها وجود نداشته باشد، مجبوریم بدون آن کار کنیم
8. He can't do without a secretary.
[ترجمه ترگمان]او بدون منشی هم نمی تواند این کار را بکند
[ترجمه گوگل]او نمی تواند بدون یک وزیر امور خارجه کار کند
[ترجمه گوگل]او نمی تواند بدون یک وزیر امور خارجه کار کند
9. A car is something we can't do without.
[ترجمه ترگمان]یک ماشین کاری است که نمی توانیم بدون آن انجام دهیم
[ترجمه گوگل]ماشین چیزی است که ما نمی توانیم بدون آن انجام دهیم
[ترجمه گوگل]ماشین چیزی است که ما نمی توانیم بدون آن انجام دهیم
10. We'll just have to do without for a while.
[ترجمه ترگمان]ما فقط باید یه مدتی این کار رو بکنیم
[ترجمه گوگل]ما فقط باید برای مدتی کار کنیم
[ترجمه گوگل]ما فقط باید برای مدتی کار کنیم
11. I can do without your advice,(Sentence dictionary) if you don't mind.
[ترجمه ترگمان]من بدون نصیحت شما می توانم این کار را انجام دهم، (فرهنگ لغت نامه)اگر شما اهمیت ندهید
[ترجمه گوگل]من نمیتوانم بدون توصیه شما، (فرهنگ لغت حکم) را انجام دهم اگر ذهنیت را نداشته باشید
[ترجمه گوگل]من نمیتوانم بدون توصیه شما، (فرهنگ لغت حکم) را انجام دهم اگر ذهنیت را نداشته باشید
12. I could do without all this hassle.
[ترجمه ترگمان]بدون این دردسر می تونستم انجامش بدم
[ترجمه گوگل]من می توانم بدون تمام این دردسرها انجام دهم
[ترجمه گوگل]من می توانم بدون تمام این دردسرها انجام دهم
13. We shall do without a holiday this summer.
[ترجمه ترگمان]این تابستان را بدون گذراندن تعطیلات خواهیم کرد
[ترجمه گوگل]ما بدون تعطیلات در تابستان امسال خواهیم بود
[ترجمه گوگل]ما بدون تعطیلات در تابستان امسال خواهیم بود
14. We can do without him.
[ترجمه ترگمان]بدون اون می تونیم این کار رو بکنیم
[ترجمه گوگل]ما می توانیم بدون او کار کنیم
[ترجمه گوگل]ما می توانیم بدون او کار کنیم
15. Try to do without tobacco and alcohol.
[ترجمه ترگمان]سعی کنید بدون سیگار و یا الکل کار کنید
[ترجمه گوگل]سعی کنید بدون تنباکو و الکل انجام دهید
[ترجمه گوگل]سعی کنید بدون تنباکو و الکل انجام دهید
پیشنهاد کاربران
بدون ( چیزی یا کسی ) کاری را انجام دادن
کنار آمدن با شرایط، بدون داشتنِ. . .
صرف نظر کردن
تنهایی انجام دادن
به تنهایی تمام کردن
بدون کسی/چیزی زندگی رو گذراندن
بدون چیزی سرکردن
بدون چیزی کاری را انجام دادن
بدون چیزی کار یا زندگی کردن
Exp: we do without car
Exp: we do without car
it means that you do sth with no helps sand be succesful in it
در کاری بدون نیاز و کمک کسی موفق شدن و یا ان را انجام دادن
ex=we dont have milk to add it. . so you gotta do without
در کاری بدون نیاز و کمک کسی موفق شدن و یا ان را انجام دادن
ex=we dont have milk to add it. . so you gotta do without
do it by yourself
نبودن را باهاش ساختن
باید بسوزی بسازی
باید بسوزی بسازی
موفقیت شدن در انجام کاری بدون احتیاج به چیزی یا کسی
Succeed in living or working without sb r
کلمات دیگر: