کلمه جو
صفحه اصلی

passively


ازروی بی ارادگی بربارانه، با تحمل، بی مقاومت، مطیعانه، باتاثر

انگلیسی به فارسی

با بی تفاوتی


منفعلانه


انگلیسی به انگلیسی

• in a passive manner, inactively

جملات نمونه

1. they put down their weapons passively and surrendered
آنها با بی عاری سلاح های خود را زمین گذاشتند و تسلیم شدند.

2. He sat there passively, content to wait for his father to make the opening move.
[ترجمه ترگمان]همچنان با بی میلی نشسته بود، راضی بود منتظر بماند تا پدرش حرکت را آغاز کند
[ترجمه گوگل]او به طور انحصاری نشسته بود، محتاط بود تا پدرش صبر کند تا حرکت باز کند

3. He listened passively as his sentence was read out.
[ترجمه ترگمان]همچنان که جمله او را می خواند گوش می داد
[ترجمه گوگل]او به طور انحصاری گوش داد و حکمش را خوانده بود

4. He tends to wait passively for his boss to tell him what to do.
[ترجمه ترگمان]میل دارد منتظر بماند که رئیسش به او بگوید که چه کار باید بکند
[ترجمه گوگل]او تمایل دارد که به طور مخفیانه برای رئیسش صبر کند تا به او بگوید چه کاری باید انجام دهد

5. They want to sit there passively, taking notes.
[ترجمه ترگمان]می خواهند با passively آنجا بنشینند و یادداشت بردارند
[ترجمه گوگل]آنها می خواهند آن را به صورت غیرمستقیم بنشینند و یادداشت برداری کنند

6. All the nurses in Illinois submit passively, like the early Christians, and let themselves be beaten.
[ترجمه ترگمان]همه پرستاران در ایلی نویز به طور منفعلانه، مثل مسیحیان اولیه تسلیم می شوند و اجازه می دهند که آن ها مورد ضرب و شتم قرار گیرند
[ترجمه گوگل]همه پرستاران در ایلینویز، مانند مسیحیان اولیه، به طور انحصاری ارسال می کنند و خود را مورد ضرب و شتم قرار می دهند

7. The corals feed passively on bits of organic material suspended in the water.
[ترجمه ترگمان]مرجان ها به طور منفعلانه قطعات مواد آلی معلق در آب را تغذیه می کنند
[ترجمه گوگل]مرجان ها به صورت منفرد بر روی بیت های مواد آلی که در آب متوقف می شوند، تغذیه می کنند

8. He observed naughtily, subtly, wittily, passively, on occasion with a feline caress.
[ترجمه ترگمان]او با لحنی زیرکانه و زیرکانه و زیرکانه، که گاه گاهی با نوازش گربه بازی می کرد، اظهار داشت:
[ترجمه گوگل]او از نظر ظاهری، ظرافت، عاقلانه، منفعلانه، گاه به گاه با لعنتی بچه ها مشاهده کرد

9. Such is our conclusion if we passively let things take their course.
[ترجمه ترگمان]این نتیجه ای است که اگر به طور منفعلانه به امور اجازه دهیم مسیر خود را طی کنند، چنین است
[ترجمه گوگل]چنین نتیجه گیری ما این است که ما به طور غیرمستقیم اجازه می دهیم که همه چیز را در مسیر خود قرار دهند

10. The civil population passively resisted.
[ترجمه ترگمان]مردم مدنی به صورت انفعالی مقاومت کردند
[ترجمه گوگل]جمعیت مدنی به شدت با آن مخالفت کردند

11. While the man stood passively, she opened her handbag, taking out a purse, searching through it.
[ترجمه ترگمان]در حالی که مرد ایستاده بود کیف دستی خود را باز کرد، کیف دستی اش را بیرون آورد و در آن جستجو کرد
[ترجمه گوگل]در حالی که مرد ایستاده بود منفعلانه، او کیف دستی خود را باز کردن، گرفتن کیف پول، جستجو از طریق آن

12. Once in the xylem, the salts are carried passively in the transpiration stream to the upper parts of the plant.
[ترجمه ترگمان]پس از این که در بافت چوبی، نمک به صورت انفعالی در مجرای تبخیر به قسمت های بالایی گیاه حمل می شود
[ترجمه گوگل]هنگامی که در xylem قرار می گیرد، نمک ها به صورت غیر فعال در جریان ترشح می شوند تا قسمت های بالای گیاه

13. The passively controlled anti-rolling tank is one of the most popular stabilization equipments, and the control rule is the key factor of its stabilization effect.
[ترجمه ترگمان]تانک ضد نورد کنترل شده غیر فعال یکی از most تجهیزات تثبیت است و قانون کنترل عامل اصلی تاثیر ثبات آن است
[ترجمه گوگل]مخزن ضد انهدام غیرفعال شده یکی از محبوب ترین تجهیزات تثبیت کننده است و حکومت کنترل عامل کلیدی اثر ثبات آن است

14. A man either actively resists or passively resists.
[ترجمه ترگمان]یک مرد هم به طور فعال مقاومت می کند و یا به صورت انفعالی مقاومت می کند
[ترجمه گوگل]یک مرد به طور فعال مقاومت می کند یا به صورت منفعل مقاومت می کند

پیشنهاد کاربران

منقعل

منفعلانه، مطیعانه

کنش پذیرانه

بی خیال و بی توجه

بصورت فرمان پذیر، بصورت تاثیر پذیر


کلمات دیگر: