کلمه جو
صفحه اصلی

bisque


سوپ غلیظ (دارای گوشت خرگوش یا پرنده و غیره)، سوپ غلیظ دارای سبزیجات، بستنی دارای مغز بادام و گردو و غیره، (در تنیس و گلف و غیره) یک فرجه، یک پوان به صورت آوانس، بیسکویت، سوخاری، کلوچه خشک

انگلیسی به فارسی

سوپ غلیظ (دارای گوشت خرگوش یا پرنده و غیره)


سوپ غلیظ دارای سبزیجات


بستنی دارای مغز بادام و گردو و غیره


رنگ قرمز مایل به زرد، آجری


(در تنیس و گلف و غیره) یک فرجه، یک پوان به‌صورت آوانس


بیسکو


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a thick cream soup made with shellfish, meat, or strained vegetables.

(2) تعریف: an ice cream made with crushed nuts or macaroons.
اسم ( noun )
• : تعریف: clay or porcelain that has been fired but not glazed. (See biscuit.)

• meat and vegetable stew

جملات نمونه

1. The lobster bisque is rich and almost overly creamy.
[ترجمه ترگمان]خرچنگ دریایی خرچنگ دریایی غنی و تقریبا بسیار خامه ای است
[ترجمه گوگل]برنج خربزه غنی و تقریبا بیش از حد خامه است

2. The food is modern American: roasted butternut squash bisque, lobster lasagne, bay scallop risotto.
[ترجمه ترگمان]این غذا یک آمریکایی مدرن است: butternut squash اسکواش، خرچنگ دریایی کبابی، صدف اسکالوپ، ریزوتو
[ترجمه گوگل]غذای مدیترانه ای آمریکایی سوپ خورش قهوه ای، لاسان لوبستر، لارو ساحلی خلیج است

3. I am fixing the inner shape of the bisque.
[ترجمه ترگمان]من دارم شکل داخلی of را تعمیر می کنم
[ترجمه گوگل]من در حال شکل دادن به شکل بیسکو هستم

4. An electric pottery kiln bisque firing is the first firing before glazing.
[ترجمه ترگمان]کوره الکتریکی در کوره آتش اولین پرتاب قبل از لعاب دادن است
[ترجمه گوگل]اولین شلیک قبل از لعاب کوره کوره کوره الکتریکی است

5. Crab Salad with Avacado and Bisque Jelly.
[ترجمه ترگمان]سالاد خرچنگ و Avacado ژله ای
[ترجمه گوگل]سالاد خرچنگ با Avacado و Bisque ژله

6. All right, two foie gras, one tartare, two bisque and a goat cheese.
[ترجمه ترگمان]خیلی خب، دوتا foie، یه tartare، دوتا سوپ و یه پنیر بز
[ترجمه گوگل]درست است، دو فوژراس، یک تارتار، دو فنجان و یک پنیر بز

7. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!

8. When she received the broken bisque doll, she experimented for two years before she was able to repair it.
[ترجمه ترگمان]وقتی عروسک bisque را دریافت کرد، دو سال قبل از اینکه بتواند آن را ترمیم کند آزمایش کرد
[ترجمه گوگل]هنگامی که او عروسک شکسته شکم را دریافت کرد، او دو سال قبل آزمایش کرد تا بتواند آن را تعمیر کند

9. There were smaller numbers of bisque dolls made in other countries, including the United States, but most notably France, which had supported a luxury doll industry over the previous half-century.
[ترجمه ترگمان]تعداد کمتری از عروسک های bisque موجود در کشورهای دیگر از جمله آمریکا وجود داشت، اما مهم ترین آن ها فرانسه بود که در نیم قرن گذشته از یک صنعت عروسکی لوکس حمایت کرده بود
[ترجمه گوگل]تعداد کمتری از عروسک های بیسکی در کشورهای دیگر، از جمله ایالات متحده، اما مهمتر از آن فرانسه بود که از صنعت عروسکی لوکس در نیم قرن گذشته پشتیبانی کرده بود

10. Learn about bisque ware pieces with tips from a master potter in this free ceramics video.
[ترجمه ترگمان]درباره قطعات bisque با نکاتی از یک کوزه گر ماهر در این ویدئوی رایگان سرامیک یاد بگیرید
[ترجمه گوگل]در این ویدیو سرامیک رایگان اطلاعات در مورد قطعات برش bisque با نکات از کارشناسی ارشد گرانبها

11. Daniel, if you pat the bisque like that.
[ترجمه ترگمان] دنیل \"اگه با این سوپ دست بزنی\"
[ترجمه گوگل]دانیل، اگر شما آن را دوست دارید

12. Bisque clause: Clause in loan agreement that entitles a Borrower to postpone payments of interest and principal for limited periods of time in Balance of payments difficulties.
[ترجمه ترگمان]بند bisque: بند در قرارداد وام که وام گیرنده را مجاز می کند پرداخت بهره را به تعویق بیاندازد و برای دوره های محدود در تعادل پرداخت ها را کاهش دهد
[ترجمه گوگل]Clause clause clause در قرارداد وام که به وام گیرنده اجازه می دهد تا پرداخت های بهره وام را برای مدت زمان محدودی در پرداخت های مشمول پرداخت بدهی کند

13. Lobster is used variously, for example in soup, bisque or lobster rolls.
[ترجمه ترگمان]صدف خرچنگ برای مثال در سوپ، صدف یا رول خرچنگ دریایی به کار می رود
[ترجمه گوگل]خرچنگ از انواع مختلفی استفاده می شود، به عنوان مثال در رول سوپ، کیک یا لوبستر

14. In keeping with the lobster theme, rich, creamy Maine lobster bisque appears, also available with a touch of sherry.
[ترجمه ترگمان]در این رستوران با موضوع خرچنگ دریایی، خرچنگ دریایی بسیار خامه ای، کرم خرچنگ دریایی کرم رنگ ظاهر می شود که با تماسی از شری در دسترس است
[ترجمه گوگل]با توجه به موضوع خرچنگ، غنی، کرم مین خرچنگ برهنه به نظر می رسد، همچنین با لرزش شریر قابل دسترس است

15. Another method is to fire the ware initially to a low temperature, a bisque fire ; then apply the glaze and mature the body and glaze together at a higher temperature.
[ترجمه ترگمان]یک روش دیگر آتش زدن محصولات در ابتدا تا دمای پایین، یک آتش bisque است؛ سپس مواد را به کار می اندازد و بدن و لعاب را در دمای بالاتر به هم متصل می کند
[ترجمه گوگل]روش دیگر این است که ابتدا آتش را به دمای پایین، آتش سوزی بسکی بسپارید؛ سپس لعاب را بمالید و بدن را بالغ کنید و با دمای بالاتر با هم لعاب کنید

پیشنهاد کاربران

رنگ کرم

سفال بدون لعاب

سوپ غلیظ که معمولا از خرچنگ یا صدف ها پخته شده است


کلمات دیگر: