کلمه جو
صفحه اصلی

disadvantaged


محروم، بی بهره، بیبهره disadvantaged children need special education کودکان محروم نیاز به آموزش ویژه دارند

انگلیسی به فارسی

محروم، بی‌بهره


انگلیسی به انگلیسی

• underprivileged; deprived, lacking advantages
people who are disadvantaged live in bad conditions and do not have the means to improve their situation.

مترادف و متضاد

underprivileged


Synonyms: deprived, discriminated against, handicapped, hindered, impaired, impoverished, poor


Antonyms: privileged, prosperous, rich, wealthy


جملات نمونه

1. disadvantaged children need special education
کودکان محروم نیاز به آموزش ویژه دارند.

2. In disadvantaged areas, schools can be a force for good.
[ترجمه ترگمان]در مناطق محروم، مدارس می توانند یک نیروی مناسب باشند
[ترجمه گوگل]در مناطق محروم، مدارس می توانند نیروی خوبی باشند

3. These measures are intended to help the disadvantaged.
[ترجمه ترگمان]این اقدامات برای کمک به افراد محروم در نظر گرفته می شوند
[ترجمه گوگل]این اقدامات در نظر گرفته شده برای کمک به افراد محروم است

4. They weep crocodile tears for the poor and disadvantaged but are basically happy with things as they are.
[ترجمه ترگمان]آن ها اشک تمساح را برای فقرا و محروم گریه می کنند اما اساسا از چیزهایی که هستند خوشحال هستند
[ترجمه گوگل]آنها اشک تمساح را برای فقرا و افراد محروم می اندازند، اما اساسا با چیزهایی که دارند، خوشحال هستند

5. These social groups remain disadvantaged.
[ترجمه ترگمان]این گروه های اجتماعی همچنان محروم باقی مانده اند
[ترجمه گوگل]این گروه های اجتماعی محروم هستند

6. The woman who committed the crime was educationally disadvantaged.
[ترجمه ترگمان]زنی که این جنایت رو مرتکب شده خیلی ضعیف بوده
[ترجمه گوگل]زنانی که مرتکب جرم شدند، از نظر تحصیلی محروم بودند

7. These countries have been seriously disadvantaged by the financial crisis.
[ترجمه ترگمان]این کشورها به شدت تحت تاثیر بحران مالی قرار گرفته اند
[ترجمه گوگل]این کشورها به طور جدی تحت تاثیر بحران مالی قرار دارند

8. Many people will be greatly disadvantaged by the new tax system.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم از سیستم جدید مالیاتی محروم خواهند شد
[ترجمه گوگل]بسیاری از افراد به وسیله سیستم مالیاتی جدید به شدت تحت تاثیر قرار می گیرند

9. Many children are disadvantaged by poor schooling.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از کودکان محروم از مدرسه ضعیف هستند
[ترجمه گوگل]بسیاری از کودکان در معرض بدبینی فقر هستند

10. She's done a lot of work with disadvantaged children.
[ترجمه ترگمان]او کاره ای زیادی با کودکان محروم انجام داده است
[ترجمه گوگل]او کارهای زیادی با کودکان محروم انجام داده است

11. Children living in inner-city areas may be educationally disadvantaged.
[ترجمه ترگمان]کودکانی که در مناطق فقیرنشین زندگی می کنند ممکن است محروم از جامعه باشند
[ترجمه گوگل]کودکان ساکن در مناطق درون شهر ممکن است از نظر تحصیلی محروم باشند

12. Further evidence of the disadvantaged position of older women in relation to men can be gained from information on the distribution of income.
[ترجمه ترگمان]شواهد بیشتر در مورد جایگاه محروم زنان مسن تر در ارتباط با مردان را می توان از اطلاعات در مورد توزیع درآمد کسب کرد
[ترجمه گوگل]شواهد بیشتر از موقعیت نامساعد زنان مسن در رابطه با مردان می تواند از اطلاعات مربوط به توزیع درآمد بدست آید

13. I feel no desire to kill this strategically disadvantaged animal, but I have an inspiration.
[ترجمه ترگمان]من هیچ علاقه ای به کشتن این حیوون ها ندارم، اما یه انگیزه دارم
[ترجمه گوگل]من هیچ تمایلی برای از بین بردن این حیوانات محروم از لحاظ استراتژیک ندارم، اما الهام بخش دارم

14. Many disadvantaged people will find an outlet for their abilities through whatever channels remain open.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از افراد محروم راه خروجی خود را از طریق هر کانالی که باز می ماند پیدا خواهند کرد
[ترجمه گوگل]بسیاری از افراد محروم از طریق هر کانال باقی مانده باز می شوند برای توانایی های خود راه حلی پیدا می کنند

Disadvantaged children need special education.

کودکان محروم نیاز به آموزش ویژه دارند.


پیشنهاد کاربران

بی خانمان

زیان دیده

آسیب دیده

محروم , بی بهره

# severely disadvantaged areas
# Health programs for the disadvantaged
# Disadvantaged children need special education
# These measures are intended to help the disadvantaged


کلمات دیگر: