کلمه جو
صفحه اصلی

crook


معنی : کجی، کلاه بردار، عصای سرکج، ادم قلابی، خزپوش، خم کردن، کج کردن
معانی دیگر : (هر چیز خم یا منحنی یا قلاب شکل) قلاب، خمیدگی، انحنا، کژی، (راه و غیره) پیچ، (شبانان و مطران ها) چوبدستی (که یک سرش انحنا دارد)، عصا، (عامیانه) کلاهبردار، کژرفتار، شیاد، متقلب، دزد، نادرست، خم کردن یا شدن، قلابدیس کردن یا شدن، کج کردن یا شدن، چفتیدن، چفریدن، (خودمانی) دزدیدن، بالا کشیدن، کش رفتن

انگلیسی به فارسی

عصای سرکج، کجی، آدم قلابی، کلاه‌بردار، خم کردن، کج کردن


خم کردن، کلاه بردار، عصای سرکج، کجی، ادم قلابی، خزپوش، کج کردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a curved or hooked part of something.

- The baby lay with his head in the crook of his mother's arm.
[ترجمه ترگمان] کودک سرش را میان خم بازوی مادرش دراز کرده بود
[ترجمه گوگل] کودک با سر خود در انگشت مادرش قرار دارد
- Be careful going around the crook in the road.
[ترجمه ترگمان] مراقب باش که تو راه توی جاده سرک بکشی
[ترجمه گوگل] مراقب باشید در اطراف کلاه گیس در جاده باشید

(2) تعریف: something bent, curved, or hooked.
مشابه: bend

(3) تعریف: a hooked implement, such as a shepherd's staff.

- The shepherd used his crook to guide the sheep.
[ترجمه ابوالفضل] - چوپان با استفاده از چوب دستی خود گوسفندان را راهنمایی می کرد.
[ترجمه ترگمان] چوپان از crook استفاده کرد تا گوسفندانش را راهنمایی کند
[ترجمه گوگل] چوپان برای هدایت گوسفندان خود را گول زد

(4) تعریف: a thief or swindler.
مشابه: bandit, gyp, thief

- The governor was accused of being a crook.
[ترجمه ترگمان] فرماندار به یک کلاه برداری متهم شده بود
[ترجمه گوگل] فرماندار متهم به کشتن شد
فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: crooks, crooking, crooked
• : تعریف: to bend, curve, or hook.
مشابه: bend

- When it was time to leave, she crooked a finger at me.
[ترجمه ترگمان] وقتی زمان رفتن بود، او انگشتش را به سمتم دراز کرد
[ترجمه گوگل] وقت آن رسیده بود که انگشت خود را به من زد

• thief (slang); hook; rod with a curved end, shepherd's crook
bend, curve; be bent, be curved
a crook is a criminal or dishonest person; an informal use.
the crook of your arm or leg is the soft inside part where you bend your elbow or knee.
if you crook your arm or finger, you bend it.

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] عصایسرکج، کجی، ادمقلابی، کلاهبردار، خمکردن، کجکردن

مترادف و متضاد

bend, angle


Synonyms: bow, curve, flex, fork, hook, meander, notch, round, slither, snake, wind, zigzag


Antonyms: straighten


کجی (اسم)
obliquity, deformation, leaning, skew, curvature, slant, slope, list, crook, tilt, clubfoot, inflection, flection, hade

کلاه بردار (اسم)
crook, swindler, rook, hustler

عصای سرکج (اسم)
crook

ادم قلابی (اسم)
crook

خزپوش (اسم)
crook, vagabond, swindler

خم کردن (فعل)
bow, incline, bend, curve, crank, leant, crook, flex, wry, limber, inflect, hunch, twist

کج کردن (فعل)
top, tip, incline, deflect, bend, strain, slant, list, crook, tilt, contort, inflect, recurve, distort, hook, incurve

criminal, thief


Synonyms: cheat, filcher, knave, pilferer, purloiner, racketeer, robber, rogue, scoundrel, shark, shyster, swindler, villain


Antonyms: law, police


جملات نمونه

the crooks of a river

پیچ و خم رود


the crook of an umbrella handle

انحنای دسته‌ی چتر


a shepherd's crook

چوب‌دستی چوپان


1. the crook of an umbrella handle
انحنای دسته ی چتر

2. the crook worked under various aliases
کلاهبردار با اسامی مستعار مختلف خود را معرفی می کرد.

3. the crook of one's arm (or leg)
بخش نرم و خمش پذیر بازو (یا ران)

4. a shepherd's crook
چوبدستی چوپان

5. by hook or by crook
هرجوری شده،به هر نحوی از انحا

6. the mother held the baby in the crook of her arm
مادر کودک را در خم بازوی خود نگه داشت.

7. the president of the bank also turned out to be a crook
رئیس بانک هم کلاهبردار از آب درآمد.

8. She lay curled up in the crook of his arm.
[ترجمه ترگمان]در خم بازویش مچاله شده بود
[ترجمه گوگل]او در انگشتان دستش پیچ خورده بود

9. The man is a crook and a liar.
[ترجمه ترگمان] اون مرد کلاه بردار و دروغگو - ه
[ترجمه گوگل]این مرد گرگ و دروغگو است

10. John took one child into the crook of each arm and let them nestle against him.
[ترجمه ترگمان]جان یک کودک را به هر یک از بازوانش گرفت و به آن ها اجازه داد تا در مقابل او nestle
[ترجمه گوگل]جان یک کودک را به گدایی از هر بازوی برد و اجازه داد تا او را در آغوش بگیرند

11. She hid her face in the crook of her arm.
[ترجمه ترگمان]صورتش را در خم بازویش پنهان کرد
[ترجمه گوگل]او چهره اش را در ناحیه بازوی او مخفی کرد

12. "Well done, Cassandra," Crook said. She blushed, but accepted the compliment with good grace.
[ترجمه ترگمان]\"آفرین،\" کاساندرا \"،\" Crook \"گفت\" او سرخ شد، اما این تعریف را با شکوه و ظرافت قبول کرد
[ترجمه گوگل]کروک گفت: "خوب انجام شده، کاساندرا "

13. He was carrying a gun in the crook of his arm.
[ترجمه ترگمان]اون داشت یه اسلحه تو دستش حمل می کرد
[ترجمه گوگل]او در حصار بازوی خود حمل اسلحه کرد

14. She was cradling a small parcel in the crook of her elbow.
[ترجمه ترگمان]بسته کوچکی را در زیر آرنجش به دست گرفته بود
[ترجمه گوگل]او یک جعبه کوچک را در حین آرنج خود گذاشت

15. Don't hazard your reputation by supporting that crook.
[ترجمه ترگمان]با حمایت از اون کلاه، شهرت خودتو به خطر ننداز
[ترجمه گوگل]با حمایت از این کلاهبرداری اعتبار خود را به خطر نمی اندازید

16. To put it plainly, he's a crook.
[ترجمه ترگمان]تا آن را آشکار کند، کلاه بردار است
[ترجمه گوگل]به طور خلاصه، او یک حقه است

The president of the bank also turned out to be a crook.

رئیس بانک هم کلاهبردار از آب درآمد.


He crooked his little finger.

او انگشت کوچک خود را خم کرد.


The mother held the baby in the crook of her arm.

مادر کودک را در خم بازوی خود نگه داشت.


اصطلاحات

the crook of one's arm (or leg)

بخش نرم و خمش‌پذیر بازو (یا ران)


پیشنهاد کاربران

عصا

آدم شیاد، پیچ، خم، انحنا، کلاهبردار

مریض . ناخوش.

در استرالیایی به معنای مریض

e. g. The two crooks had been living the life of Riley
اون دو تا کلاهبردار شاد و شنگول و آسوده خاطر بدون هیچ مشکلی چند وقته در حال زندگی اند

crook ( موسیقی )
واژه مصوب: بم ساز قوسی
تعریف: قطعه ای الحاقی که برای تغییر نغمۀ پایه به سازهای بادی طبیعی ( بدون پیستون ) اضافه می شود


کلمات دیگر: