بطور جدا نشدنى، چنانکه نتوان سوا کرد، بطور تجزیه ناپذیر
inseparably
بطور جدا نشدنى، چنانکه نتوان سوا کرد، بطور تجزیه ناپذیر
انگلیسی به فارسی
جدایی ناپذیر
انگلیسی به انگلیسی
• indivisibly, in an inseparable manner
جملات نمونه
1. These two causes are inseparably linked.
[ترجمه ترگمان]این دو دلیل به طور جدانشدنی با هم مرتبط هستند
[ترجمه گوگل]این دو علت به طور جدی پیوند دارند
[ترجمه گوگل]این دو علت به طور جدی پیوند دارند
2. In his mind, religion and politics were inseparably intertwined.
[ترجمه ترگمان]در ذهنش، دین و سیاست به طور جدانشدنی درهم آمیخته بودند
[ترجمه گوگل]در ذهن خود، مذهب و سیاست جداگانه در هم آمیخته بودند
[ترجمه گوگل]در ذهن خود، مذهب و سیاست جداگانه در هم آمیخته بودند
3. Our lives were inseparably linked.
[ترجمه ترگمان]زندگی ما به هم بستگی داشت
[ترجمه گوگل]زندگی ما به طور جدایی ناپذیر مرتبط بود
[ترجمه گوگل]زندگی ما به طور جدایی ناپذیر مرتبط بود
4. In Shakespeare, hypocrisy is linked inseparably with that rapacious egoism that is willing to destroy all in order to advance itself.
[ترجمه ترگمان]در آثار شکسپیر، ریاکاری به طور جدانشدنی با آن خودخواهی rapacious که حاضر است همه را از بین ببرد، به هم پیوند خورده است
[ترجمه گوگل]در شکسپیر، ریاکاری به طور جدایی ناپذیر با آن خودخواهی خشونت آمیز مرتبط است که مایل است همه را به منظور پیشرفت خود از بین ببرد
[ترجمه گوگل]در شکسپیر، ریاکاری به طور جدایی ناپذیر با آن خودخواهی خشونت آمیز مرتبط است که مایل است همه را به منظور پیشرفت خود از بین ببرد
5. Population is closely and inseparably related to economic and social development.
[ترجمه ترگمان]جمعیت نزدیک و به طور جدانشدنی با توسعه اقتصادی و اجتماعی مرتبط است
[ترجمه گوگل]جمعیت به دقت و با جدایی ناپذیری به توسعه اقتصادی و اجتماعی مرتبط است
[ترجمه گوگل]جمعیت به دقت و با جدایی ناپذیری به توسعه اقتصادی و اجتماعی مرتبط است
6. A combination of interconnected circuit elements inseparably associated on or within a continuous substrate.
[ترجمه ترگمان]ترکیبی از اجزای مدار به هم پیوسته به طور جدانشدنی با یا درون یک بس تر پیوسته است
[ترجمه گوگل]ترکیبی از عناصر مدارهای متصل شده به طور جداگانه در داخل یا درون یک بستر مداوم همراه است
[ترجمه گوگل]ترکیبی از عناصر مدارهای متصل شده به طور جداگانه در داخل یا درون یک بستر مداوم همراه است
7. The doctrine of karma is inseparably linked with reincarnation.
[ترجمه ترگمان]دکترین کارما به طور جدانشدنی با تناسخ مرتبط است
[ترجمه گوگل]دکترین کارما به طور نسبی با تکرار مجدد ارتباط دارد
[ترجمه گوگل]دکترین کارما به طور نسبی با تکرار مجدد ارتباط دارد
8. The content of fiction is inseparably interconnected with its form and structure.
[ترجمه ترگمان]محتوای داستان به طور جدانشدنی با شکل و ساختار آن مرتبط است
[ترجمه گوگل]محتوای داستان به طور جداگانه با شکل و ساختار آن ارتباط دارد
[ترجمه گوگل]محتوای داستان به طور جداگانه با شکل و ساختار آن ارتباط دارد
9. Holding our ground and extending it are inseparably connected.
[ترجمه ترگمان]نگه داشتن زمین و گسترش آن به طور جدانشدنی با هم مرتبط هستند
[ترجمه گوگل]نگهداری زمین ما و گسترش آن به طور جدایی ناپذیری متصل است
[ترجمه گوگل]نگهداری زمین ما و گسترش آن به طور جدایی ناپذیری متصل است
10. These two are inseparably linked.
[ترجمه ترگمان]این دو به طور جدانشدنی با هم مرتبط هستند
[ترجمه گوگل]این دو به طور جدایی ناپذیر هستند
[ترجمه گوگل]این دو به طور جدایی ناپذیر هستند
11. The people of Transkei began to realize that their future was inseparably bound up with that of South Africa.
[ترجمه ترگمان]مردم of به این نتیجه رسیدند که آینده آن ها به طور جدانشدنی با آفریقای جنوبی پیوند خورده است
[ترجمه گوگل]مردم ترک کی شروع به درک کردند که آینده شان به طور جدی با آفریقای جنوبی پیوند دارد
[ترجمه گوگل]مردم ترک کی شروع به درک کردند که آینده شان به طور جدی با آفریقای جنوبی پیوند دارد
12. Obviously, the reason why these figures presented so terrible and lousy, is because of the inseparably clou that the artist would like to express, and that is the desire.
[ترجمه ترگمان]به همین دلیل، دلیل این که این ارقام اینقدر وحشتناک و افتضاح بودند به این دلیل است که هنرمند دوست دارد آن را بیان کند و این اشتیاق است
[ترجمه گوگل]بدیهی است، دلیل این که این ارقام خیلی وحشتناک و غم انگیز بوده است، به دلیل درهم آمیخته شدن چهره که هنرمند می خواهد بیان کند و این میل است
[ترجمه گوگل]بدیهی است، دلیل این که این ارقام خیلی وحشتناک و غم انگیز بوده است، به دلیل درهم آمیخته شدن چهره که هنرمند می خواهد بیان کند و این میل است
13. The connection between technology and current lifestyle is getting inseparably associated.
[ترجمه ترگمان]ارتباط بین تکنولوژی و سبک زندگی کنونی به طور جدانشدنی در ارتباط است
[ترجمه گوگل]ارتباط بین فناوری و شیوه زندگی فعلی درهم آمیخته است
[ترجمه گوگل]ارتباط بین فناوری و شیوه زندگی فعلی درهم آمیخته است
14. Throughout most of human history, mathematics and physics have been inseparably joined.
[ترجمه ترگمان]در طول تاریخ بشر، ریاضیات و فیزیک به طور جدایی ناپذیر به هم پیوسته اند
[ترجمه گوگل]در طول بسیاری از تاریخ بشر، ریاضیات و فیزیک به طور جدایی ناپذیر پیوسته اند
[ترجمه گوگل]در طول بسیاری از تاریخ بشر، ریاضیات و فیزیک به طور جدایی ناپذیر پیوسته اند
پیشنهاد کاربران
به شکلی لاینفک، جدایی ناپذیر
کلمات دیگر: