(نیمه شوخی) همسر، زوجه
better half
(نیمه شوخی) همسر، زوجه
انگلیسی به فارسی
(نیمهشوخی) همسر، زوجه
نیمه بهتر
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• : تعریف: (informal) one's spouse, usu. the wife.
• one's husband or wife, one's partner
مترادف و متضاد
partner in marriage
Synonyms: consort, espoused, feme covert, helpmate, helpmeet, husband, mate, partner, rib, significant other, soul mate, spouse, wife
جملات نمونه
1. Better half an egg than empty shell.
[ترجمه ترگمان]نصف یک تخم مرغ بهتر از صدف خالی است
[ترجمه گوگل]نیمی از تخم مرغ بهتر از پوسته خالی است
[ترجمه گوگل]نیمی از تخم مرغ بهتر از پوسته خالی است
2. It's a good half hour's walk to the station from here.
[ترجمه ترگمان]از اینجا تا ایستگاه نیم ساعت راهه
[ترجمه گوگل]این یک پیاده روی خوب نیم ساعت طول می کشد تا ایستگاه از اینجا
[ترجمه گوگل]این یک پیاده روی خوب نیم ساعت طول می کشد تا ایستگاه از اینجا
3. She ate a good half of the cake.
[ترجمه ترگمان]نصف کیک رو خورد
[ترجمه گوگل]او نیمی از کیک خورد
[ترجمه گوگل]او نیمی از کیک خورد
4. He looked upon his wife as the better half.
[ترجمه ترگمان]به همسرش به عنوان نیمه بهتری نگاه کرد
[ترجمه گوگل]او همسرش را به عنوان نیمه بهتر نگاه کرد
[ترجمه گوگل]او همسرش را به عنوان نیمه بهتر نگاه کرد
5. We had been talking for a good half hour.
[ترجمه ترگمان]نیم ساعت خوب بود که داشتیم حرف می زدیم
[ترجمه گوگل]ما برای نیم ساعت خوب صحبت کرده ایم
[ترجمه گوگل]ما برای نیم ساعت خوب صحبت کرده ایم
6. Let me introduce you to my better half.
[ترجمه ترگمان] بذار نصف better رو بهت معرفی کنم
[ترجمه گوگل]اجازه بدهید شما را به نیمه بهترم معرفی کنم
[ترجمه گوگل]اجازه بدهید شما را به نیمه بهترم معرفی کنم
7. Tintern Abbey in the Wye Valley makes a good half way point on a circular walk from Chepstow.
[ترجمه ترگمان]کلیسای Tintern در دره وای وای یک نقطه نیمه راه خوبی را برای گردش دایره ای از Chepstow به دست آورده است
[ترجمه گوگل]خیابان Tintern در وای ویل، نقطه نیمه خوب را در مسیر پیادهروی دور از چستوو ایجاد می کند
[ترجمه گوگل]خیابان Tintern در وای ویل، نقطه نیمه خوب را در مسیر پیادهروی دور از چستوو ایجاد می کند
8. We all went, and a good half came back claiming to have encountered the spirit world.
[ترجمه ترگمان]همه ما رفتیم و نیمه خوبی برگشتیم که ادعا کرده بودیم با دنیای ارواح برخورد کرده ایم
[ترجمه گوگل]همه ما رفتیم و یک نیمه خوب آمد و ادعا کرد که با جهان روح مواجه شده است
[ترجمه گوگل]همه ما رفتیم و یک نیمه خوب آمد و ادعا کرد که با جهان روح مواجه شده است
9. Red has played a good half, sinking five of six field goals, grabbing four rebounds and chalking up three assists.
[ترجمه ترگمان]صلیب سرخ نیمی از شش گل را بازی کرده است و ۴ ریباند و با نوشتن سه پاس گل به دست آورده است
[ترجمه گوگل]قرمز نیمه خوب بازی کرده است، پنج شش دروازه را از بین می برد، چهار گل زد و سه گل زد
[ترجمه گوگل]قرمز نیمه خوب بازی کرده است، پنج شش دروازه را از بین می برد، چهار گل زد و سه گل زد
10. So the next time your better half is grouchy, don't just sit there.
[ترجمه ترگمان]بنابراین دفعه بعد که نیمه هشیار تو بد خلق شد، فقط اونجا نشین
[ترجمه گوگل]بنابراین دفعه بعد، نیمه نهایی شما جالب است، نه فقط نشستن
[ترجمه گوگل]بنابراین دفعه بعد، نیمه نهایی شما جالب است، نه فقط نشستن
11. It took me a better half of the day to be here.
[ترجمه ترگمان]من نصف روز رو اینجا بودم تا اینجا باشم
[ترجمه گوگل]من نیمی از روز به اینجا رسیدم
[ترجمه گوگل]من نیمی از روز به اینجا رسیدم
12. Please give my regards to your better half.
[ترجمه ترگمان]خواهش می کنم به نصف your سلام کن
[ترجمه گوگل]لطفا نگرش من به نیمه بهتر شما
[ترجمه گوگل]لطفا نگرش من به نیمه بهتر شما
13. Time I tried to get a better better half!
[ترجمه ترگمان] وقتشه که نصف - ش رو بهتر کنم
[ترجمه گوگل]من سعی کردم یک نیمه بهتر بهتر بشوم
[ترجمه گوگل]من سعی کردم یک نیمه بهتر بهتر بشوم
14. I'd like you and your better half to come to our house for dinner tonight.
[ترجمه ترگمان]من دوست دارم تو و نیمه هشیار شما امشب برای شام به خانه ما بیاید
[ترجمه گوگل]من می خواهم شما و نیمه نهایی خود را برای آمدن به خانه خود برای شام امشب
[ترجمه گوگل]من می خواهم شما و نیمه نهایی خود را برای آمدن به خانه خود برای شام امشب
15. I promised to take my better half shopping this afternoon.
[ترجمه ترگمان]قول دادم که امروز بعد از ظهر نصف خرید را بکنم
[ترجمه گوگل]من وعده دادم که بعد از ظهر بهتر نیمی از خریدم را بپردازم
[ترجمه گوگل]من وعده دادم که بعد از ظهر بهتر نیمی از خریدم را بپردازم
پیشنهاد کاربران
تنیمه گمشده
( محاوره ) عیال - خانمی، شوهری - آقایی، نیمه گمشده
کلمات دیگر: