1. It looks like an innocent bystander was killed instead of you.
[ترجمه A.A] به نظر میرسه یک رهگذر بیگناه بجای شما کشته شده است
[ترجمه ترگمان]به نظر میاد یه تماشاچی بی گناه به جای تو کشته شد
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد یک مأمور بی گناه به جای شما کشته شد
2. An innocent bystander kneeled over. Poor sap.
[ترجمه ترگمان]یک تماشاچی بی گناه بر روی زمین زانو زده بود شیره بیچاره
[ترجمه گوگل]ستوان بی گناه زانو زده نمک ضخیم
3. A bystander was killed when she was caught in the crossfire.
[ترجمه ترگمان]یکی از تماشاچی کشته شد وقتی که در این تیراندازی گیر افتاده بود
[ترجمه گوگل]زمانی که او در آتش سوزی گرفتار شد، یک ستیزه جو کشته شد
4. By invitation he was there, a perplexed bystander.
[ترجمه ترگمان]با دعوت به آنجا، یک تماشاچی گیج و سردرگم آنجا بود
[ترجمه گوگل]با دعوت او آنجا بود، یک مهاجم ناراحت کننده
5. Because the innocent bystander wandering into frame is, predictably, the delicious Riva herself.
[ترجمه ترگمان]زیرا یک رهگذر بی گناه که سرگردان به داخل کادر سرگردان است، خودش را خوش مزه می کند
[ترجمه گوگل]از آنجا که عده ای بی گناه سرگردان به چارچوب، قابل پیش بینی، خود خودش خوشمزه Riva است
6. When a patrolman struck a bystander ith a billy club, the crowd began throwing objects at the police.
[ترجمه ترگمان]وقتی یک گشتی به یک تماشاچی با یک باشگاه بیلی برخورد کرد، مردم شروع به پرت کردن اشیا به سمت پلیس کردند
[ترجمه گوگل]هنگامی که یک گشت زنی یک پیشگام یک باشگاه بیلی داشت، جمعیت شروع به پرتاب اشیاء در پلیس کردند
7. The rest of the world was just a bystander.
[ترجمه ترگمان]بقیه دنیا فقط یک تماشاچی بود
[ترجمه گوگل]بقیه جهان فقط یک طرفدار بود
8. Conclusion Bystander effect plays an important role in the cytocidal activity of TK/GCV against tumor cells, and is quite relative to intercellular contact.
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری اثر Bystander نقش مهمی در فعالیت cytocidal of \/ gcv در برابر سلول های سرطانی ایفا می کند و نسبت به ارتباط intercellular کاملا نسبی است
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری اثر گرایش نقش مهمی در فعالیت سیتواسیون TK / GCV در برابر سلول های تومور دارد و کاملا نسبت به تماس بین سلولی است
9. A bystander asked Johnny if he was going to arrest Diamond.
[ترجمه ترگمان]یکی از حاضران از جانی پرسید که آیا او می خواهد الماس را دستگیر کند
[ترجمه گوگل]یک متجاوز از جانی پرسید آیا او قصد دارد به الماس دستگیر شود؟
10. She had thought to remain a bystander.
[ترجمه ترگمان]او فکر کرده بود که یک تماشاچی است
[ترجمه گوگل]او تصور می کرد که یک متجاوز باقی بماند
11. The Sarcastic Bystander: There! I knowed he was a plain - clothes copper.
[ترجمه ترگمان]دخترک طعنه زنان گفت: بفرما! می دانستم که او یک مسی بود
[ترجمه گوگل]سرگردان سرچشمه وجود دارد! من می دانستم که او یک لباس ساده مس است
12. " Here you are, " remarked a bystander, putting a coin into his hand.
[ترجمه ترگمان]یکی از حاضران در حالی که سکه ای در دست داشت گفت: \"شما اینجا هستید\"
[ترجمه گوگل]'شما اینجا هستید،' یکی از طرفداران، یک سکه را به دستش گذاشت
13. Vascular adventitia: Bystander, active player or trigger for atherosclerosis?
[ترجمه ترگمان]Vascular adventitia: Bystander، بازیکن فعال یا تریگر (atherosclerosis)
[ترجمه گوگل]آستیگماتیسم عصبی، بازیکن فعال یا ماشه ای برای آترواسکلروز؟
14. I don't claim to have been a passive bystander in all this.
[ترجمه ترگمان]من ادعا نمی کنم که در همه این ماجرا یک تماشاچی واقعی باشم
[ترجمه گوگل]من ادعا ندارم که در این مورد یک متجاوز منفعل بوده است