کلمه جو
صفحه اصلی

pent up


(احساسات و غیره) فروخورده، سرکوفته، سرکوب شده، محصور، دریک جاه نگاه داشته شده، پایمال شده

انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: held in; not released or expressed; confined.

- pent-up energy
[ترجمه ترگمان] انرژی محبوس شده
[ترجمه گوگل] انرژی پتانسیل
- her pent-up anger
[ترجمه ترگمان] خشمی که در وجودش نهفته بود
[ترجمه گوگل] خشم خود را از دست داد

• held in, inhibited, withheld
pent-up emotions or energies have been held back and not expressed or released.

پیشنهاد کاربران

محصور
بیان نشده
فروخورده
سرکوب شده

Little pent - up demand exists to push the economy forward this year
تقاضای سرکوب شده

مطرح نشده

سرکوب شده

انرژی یا احساسات ابراز نشده برای مدتهای زیاد
Years of pent up anger and frustration

) Held back not shown or expressed ( emotion


کلمات دیگر: