کلمه جو
صفحه اصلی

pocketbook


معنی : کیف بغلی، کتابچه یا دفتر بغلی، کتاب جیبی، جزوه دان، جای کاغذ یا اسکناس پول
معانی دیگر : کیف پول (مردانه یا زنانه)، کیف بغلی (به wallet و purse و billfold و handbag هم مراجعه شود)، استطاعت، وضع مالی، درآمد، علایق مالی، دفترچه ی جیبی، دفتر جیبی، دفترچه ی یادداشت، کتاب جیبی، کتاب کوچک

انگلیسی به فارسی

کیف بغلی، جزوه دان، جای کاغذ یا اسکناس پول، درآمد، کتابچه یا دفتر بغلی، کتاب جیبی


دفترچه یادداشت، کیف بغلی، کتابچه یا دفتر بغلی، کتاب جیبی، جزوه دان، جای کاغذ یا اسکناس پول


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a small bag or case used to carry money and other personal items; handbag.
مترادف: bag, handbag, purse
مشابه: billfold, satchel, wallet

(2) تعریف: monetary resources.
مترادف: coffers, means, purse
مشابه: bankroll, pocket, resources

- His pocketbook is very deep.
[ترجمه ترگمان] کیف پولش خیلی عمیق است
[ترجمه گوگل] پاکت نامه او بسیار عمیق است
اسم ( noun )
• : تعریف: a book, esp. a paperback, that is small enough to be carried in a pocket.

• purse, wallet, handbag; notebook, small pad of paper
a pocketbook is a wallet or small case used for carrying money and papers; used in american english.
you can talk about your pocketbook to refer to your personal finances; used in american english.
a pocketbook is a small book or notebook.
portable book, book which is small enough to be carried in the pocket

مترادف و متضاد

کیف بغلی (اسم)
pocketbook

کتابچه یا دفتر بغلی (اسم)
pocketbook

کتاب جیبی (اسم)
pocketbook

جزوه دان (اسم)
pocketbook

جای کاغذ یا اسکناس پول (اسم)
pocketbook

accessory for carrying personal items


Synonyms: bag, clutch, frame, handbag, hide, leather, pouch, purse, reticule, suitcase, wallet


جملات نمونه

1. inflation hurts everyone's pocketbook
تورم به وضع مالی همه کس صدمه می زند.

2. he took his driver's license out of his pocketbook
گواهینامه ی رانندگی خود را از کیف بغلش در آورد.

3. I need a new pocketbook to go with these shoes.
[ترجمه ترگمان]به یک کیف پول جدید احتیاج دارم که با این کفش ها بروم
[ترجمه گوگل]من با یک پاکت نامه جدید به این کفش ها نیاز دارم

4. Voters care about pocketbook issues such as jobs and inflation.
[ترجمه ترگمان]رای دهندگان از مسائل pocketbook مانند مشاغل و تورم لذت می برند
[ترجمه گوگل]رأی دهندگان در مورد مسائل مربوط به پاکت نامه مانند شغل و تورم مراقبت می کنند

5. These new tax arrangements will hit everyone's pocketbook.
[ترجمه ترگمان]این ترتیبات جدید مالیاتی به دفترچه همه کس برخورد خواهد کرد
[ترجمه گوگل]این توافقنامه های مالیاتی جدید هر کسی را به دفترچه یادداشت می برد

6. Older voters are most concerned about pocketbook issues .
[ترجمه ترگمان]رای دهندگان قدیمی تر در مورد مسائل pocketbook نگران هستند
[ترجمه گوگل]رای دهندگان سالمند بیشتر در مورد مسائل مربوط به پاکت پی سی نگران هستند

7. Taking her pocketbook from the closet, she said goodbye to Benjy and told him she was going downtown.
[ترجمه ترگمان]کیف دستی اش را از کمد بیرون آورد و با Benjy خداحافظی کرد و به او گفت که به مرکز شهر می رود
[ترجمه گوگل]با بیرون آوردن دفترچه خاطراتش از گنجه، او به بنجی خداحافظی کرد و به او گفت که او در مرکز شهر است

8. She takes car keys out of her pocketbook.
[ترجمه ترگمان]کلیدهای ماشین را از کیفش بیرون می آورد
[ترجمه گوگل]او کلید های ماشین را از کتابچه راهنمای خود می گیرد

9. prices to fit your pocketbook.
[ترجمه ترگمان]قیمت ها متناسب با کیف بغلی تان
[ترجمه گوگل]قیمت ها به جیب شما بستگی دارد

10. They turn my pocketbook all out.
[ترجمه ترگمان]کیف پولم را بیرون می آورند
[ترجمه گوگل]آنها پاکت نامه من را خاموش می کنند

11. That car is too expensive for my pocketbook.
[ترجمه ترگمان]آن ماشین برای کیف بغلی بسیار گران است
[ترجمه گوگل]این اتومبیل برای کتابچه راهنمای من خیلی گران است

12. She had several large bills in her pocketbook.
[ترجمه ترگمان]چندین اسکناس بزرگ در جیبش داشت
[ترجمه گوگل]او چندین صورت حساب بزرگ را در دفترچه خاطراتش داشت

13. The thief pinched her pocketbook and ran.
[ترجمه ترگمان]دزد کیف پولش را گرفت و دوید
[ترجمه گوگل]دزد جیبش را جارو کرد و فرار کرد

14. Chiang Mai restaurants cater to every palate and pocketbook.
[ترجمه ترگمان]در شهر چیانگ مای به هر palate و کیف بغلی گوش می دهد
[ترجمه گوگل]رستوران های چیانگ مای برای هر کدام از جادوها و پاکت نامه ها آماده می شوند

15. It is a small pocket book of only 64 pages which means it is easily carried to where it is needed.
[ترجمه ترگمان]این کتاب یک کتاب جیبی فقط ۶۴ صفحه است که به این معنی است که به راحتی به جایی که نیاز است حمل می شود
[ترجمه گوگل]این یک کتاب کوچک جیبی است که تنها 64 صفحه است که به معنی آن است که به آسانی انجام می شود تا جایی که لازم باشد

16. He was interested in buying The Pocket Book of Ogden Nash but claimed it was overpriced at 35 cents.
[ترجمه ترگمان]او به خرید کتاب جیبی of نش علاقه مند بود، اما ادعا کرد که قیمت آن به قیمت ۳۵ سنت بالا رفته است
[ترجمه گوگل]او علاقه مند بود کتاب Pocket Book of Ogden Nash را بپردازد اما ادعا کرد که قیمت آن 35 سنت بود

17. This gives mini books the nickname pocket book or hand book.
[ترجمه ترگمان]این کتاب کوچک، کتاب جیبی و یا کتاب دستی را به آن ها می دهد
[ترجمه گوگل]این مینی کتابها را به صورت جیبی نام مستعار یا کتاب دست می دهد

18. Pulling out his pocket book of instructions, he thumbed through it slowly.
[ترجمه ترگمان]دفترچه جیبی اش را بیرون کشید و آهسته آهسته آن را زیر پا گذاشت
[ترجمه گوگل]کتابچه جیب خود را از دستورالعمل ها کشید و از طریق آن به آرامی افتاد

19. Your pooch and your pocket book will thank you.
[ترجمه ترگمان] pooch و book ازت تشکر می کنن
[ترجمه گوگل]خدای شما و کتاب جیبی شما از شما تشکر خواهند کرد

20. Actually I prefer a pocket book.
[ترجمه ترگمان]در واقع من کتاب جیبی را ترجیح می دهم
[ترجمه گوگل]در واقع من یک کتاب جیبی را ترجیح می دهم

21. He was interested in buying The Pocket Book of Ogden Nash but claimed it was overpriced at a half dollar. Other paperbacks were selling for five or nine cents each.
[ترجمه ترگمان]او به خرید کتاب جیبی of نش علاقه مند بود، اما ادعا کرد که بیش از نیم دلار گران قیمت است جلدهای کاغذی دیگر هر کدام پنج یا نه سنت می فروختند
[ترجمه گوگل]او علاقه مند به خرید کتاب جیبی Ogden Nash بود اما ادعا کرد که قیمت آن در حدود نیم دلار بود کاغذهای دیگر برای هر پنج یا نه سنت فروختند

22. The pocket book in the leaflet, if you look outside you will find the leaflet and see the reading list. .
[ترجمه ترگمان]کتاب جیبی در بروشور، اگر بیرون را نگاه کنید، بروشور را پیدا خواهید کرد و فهرست خواندن را خواهید دید
[ترجمه گوگل]کتاب جیب در جزوه، اگر بیرون نگاه کنید، جزوه را پیدا خواهید کرد و لیست خواندن را خواهید دید

23. RF Engineering Pocket Book source code integrity, and can be used directly.
[ترجمه ترگمان]مهندسی RF دارای یکپارچگی کد منبع در کتاب است و می تواند به طور مستقیم مورد استفاده قرار گیرد
[ترجمه گوگل]RF Engineering Pocket Book یکپارچه سازی منبع کد منبع و می تواند به طور مستقیم استفاده شود

24. Novel of the pocket book that sells in airport of world each district especially, type?
[ترجمه ترگمان]جدیدی از کتاب جیبی که هر منطقه را به طور خاص به فروش می رساند، نوع؟
[ترجمه گوگل]رمان از کتاب جیبی که در هر منطقه به طور خاص در فرودگاه جهان فروخته می شود، نوعی است؟

25. With a pocket book to read, I would find my monotonous journey become much more enjoyable with this great companion.
[ترجمه ترگمان]با کتابی که برای خواندن داشت، سفر یکنواخت خود را با این رفیق بزرگ لذت می بردم
[ترجمه گوگل]با یک کتاب جیب برای خواندن، من سفر منحصر به فرد خود را پیدا کردم با این همدم بزرگ لذت بخش تر است

26. He bought a pocket book to read on the train.
[ترجمه ترگمان]یک کتاب جیبی خرید تا سوار قطار شود
[ترجمه گوگل]او یک کتاب جیبی برای خواندن در قطار خریداری کرد

27. He was interested in buying The Pocket Book of Ogden Nash but claimed it was overpriced at 35 cents. Other paperbacks were selling for ten or 15 cents each.
[ترجمه ترگمان]او به خرید کتاب جیبی Ogden نش علاقه مند بود، اما ادعا کرد که قیمت آن به قیمت ۳۵ سنت بالا رفته است کتاب های جیبی دیگر هر کدام ده یا پانزده سنت می فروختند
[ترجمه گوگل]او علاقه مند بود کتاب Pocket Book of Ogden Nash را بپردازد اما ادعا کرد که قیمت آن 35 سنت بود کاغذهای دیگر برای هر 10 یا 15 سنت فروختند

28. Open up your pocket book.
[ترجمه ترگمان] کتابت رو باز کن
[ترجمه گوگل]کتاب جیبی خود را باز کنید

He took his driver's license out of his pocketbook.

گواهینامه‌ی رانندگی خود را از کیف بغلش در آورد.


Inflation hurts everyone's pocketbook.

تورم به وضع مالی همه کس صدمه می‌زند.


rental costs to meet the pocketbooks of teachers

اجاره‌بها که مناسب درآمد معلمان باشد


پیشنهاد کاربران

Purse

People in Boston usually use pocketbook rather than purse

همون کیف پاسپورن و یا کیف پول خودمون ولی یکمی بزرگتر که میتونی همراه با بند میاویزن ( strap ) در واقع نه اینکه که کیف پول جیبی باشد بلکه مانند گلاسور هم میشه در دست نگه داشت. ( کیف مدارک کوچک )

قدرت خرید داشتن

کیف دستی


کلمات دیگر: