کلمه جو
صفحه اصلی

tied up

انگلیسی به فارسی

گره خورده است


انگلیسی به انگلیسی

• bound, fastened by tying; busy, preoccupied
if you are tied up, you are busy; an informal expression.

جملات نمونه

1. He's tied up with his new book. He's working hard, you know.
[ترجمه پرویز محمدزاده] او دستش به کتاب جدیدش بنده ( یعنی سرگرم خواندن کتاب جدیدشه ) . میدونی او داره سخت کار میکنه.
[ترجمه ترگمان]اون با کتاب جدیدش بسته شده او سخت کار می کند، می دانی
[ترجمه گوگل]او با کتاب جدیدش گره خورده است او سخت کار می کند، می دانید

2. The freighter tied up at a small harbor.
[ترجمه ترگمان]کشتی به بندر کوچکی بسته شد
[ترجمه گوگل]باربری در یک بندر کوچک گره خورده است

3. Her hair was tied up with a yellow ribbon.
[ترجمه ترگمان]موهایش را با روبان زرد بسته بودند
[ترجمه گوگل]موهایش با روبان زرد گره خورده بود

4. I'm sorry, she's tied up at the moment.
[ترجمه saeed] متاسفم، اون الان سرش شلوغه
[ترجمه ترگمان]متاسفم، اون در حال حاضر گره خورده
[ترجمه گوگل]متاسفم، او در حال حاضر گره خورده است

5. I'm tied up at the moment.
[ترجمه saeed] الان سرم شلوغه
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر دست و پنجه نرم می کنم
[ترجمه گوگل]من در حال حاضر گره خورده ام

6. She tied up her things in a parcel.
[ترجمه ترگمان]وسایلش را به بسته بست
[ترجمه گوگل]او همه چیز را در یک بسته بسته شده است

7. Our company has tied up with another firm to support the project.
[ترجمه ترگمان]شرکت ما با یک شرکت دیگر برای حمایت از این پروژه درگیر شده است
[ترجمه گوگل]شرکت ما با شرکت دیگری برای حمایت از پروژه گره خورده است

8. We tied up at the riverside.
[ترجمه ترگمان]در کنار رودخانه خوابیدیم
[ترجمه گوگل]ما در رودخانه گره خورده ایم

9. The little money that was available was tied up in bureaucratic red tape.
[ترجمه ترگمان]پولی که در دسترس بود، با نوار قرمز اداری بسته شده بود
[ترجمه گوگل]پول کمی که در دسترس بود، در نوار مدیریت بوروکراتیک قرار داشت

10. Her hair was tied up with a ribbon.
[ترجمه ترگمان]موهایش را با روبان بسته بودند
[ترجمه گوگل]موهای او با یک روبان گره خورده بود

11. He tied up the bag and took it outside.
[ترجمه ترگمان]کیف را بست و بیرون برد
[ترجمه گوگل]کیسه را به هم زد و بیرون رفت

12. All their money was tied up in long-term investments.
[ترجمه ترگمان]تمام پول آن ها در سرمایه گذاری های بلند مدت گره خورده است
[ترجمه گوگل]تمام پول خود را در سرمایه گذاری های طولانی مدت گره خورده بودند

13. The gang tied up the security guard and put a gag in his mouth.
[ترجمه ترگمان]گروه محافظان را بست و یک مشت بسته در دهانش گذاشت
[ترجمه گوگل]این باند، محافظ امنیتی را به هم متصل کرد و در دهانش قرار داد

14. He left his dog tied up to a tree.
[ترجمه ترگمان]سگش را رها کرد و به درختی بسته شد
[ترجمه گوگل]او سگ خود را به یک درخت وصل کرد

15. Traffic was tied up for three hours because of the parade.
[ترجمه ترگمان] ترافیک به خاطر رژه سه ساعت بسته شده بو
[ترجمه گوگل]ترافیک به دلیل رژه به مدت سه ساعت گره خورده بود

پیشنهاد کاربران

مشغول

مشغول بودن

به معنی بسیار خسته بودن هم هست حتی معنی زیاد خوردن و اعتیاد رو هم میده

مثال:
Hi's tied up
او دستش بند است.

He's tied up on another line.

اصطلاح ) مشغول بودن، دست کسی بند بودن، I'm tied up right now درحال حاضر دستم بنده، ( به کاری مشغولم ) .

مشغول بودن ، درگیر کاری بودن

مشغول بودن ، در گیر بودن

They must have gotten tided up in terrafic
انها حتما در ترافیک گیر کردند

Busy

دستم بنده، مشغولم

به معنی"بسته بودن" هم هست
مثل حبس یا زندانی بودن

دست کسی بند بودن , سر کسی شلوغ بودن

# i'm tied up this morning
# I'm sorry, she's tied up at the moment
# I was tied up yesterday and did not have enough time to telephone my friend

دستم بنده

وقت نداشتن. مشغول بودن


کلمات دیگر: