کلمه جو
صفحه اصلی

pierce


معنی : سوراخ کردن، سفتن، شکافتن، سپوختن، رسوخ کردن، فروکردن، خلیدن
معانی دیگر : (با سوزن یا نیزه یا هر چیز سر تیز) سوراخ کردن، آژدن، خلاندن، نفوذ کردن، رخنه کردن، هناییدن، (مجازی) اثر کردن، پی بردن، فهمیدن، درک کردن، فرانکلین پیرس (چهاردهمین رییس جمهور امریکا)، سورا  کردن بانیزه وچیز نوک تیزی، فروکردن نوک خنجر وغیره، رسو  کردن

انگلیسی به فارسی

خلیدن، سپوختن، سوراخ کردن (بانیزه وچیز نوک تیزی)،سفتن، فروکردن (نوک خنجر وغیره)، شکافتن، رسوخ کردن


سوراخ کردن، فروکردن، خلیدن، سپوختن، سفتن، شکافتن، رسوخ کردن


انگلیسی به انگلیسی

• family name; franklin pierce (1804-1869), 14th president of the united states
prick, stab; perforate, make a hole; penetrate
if you pierce something with a sharp object, the object goes into it and makes a hole.

مترادف و متضاد

سوراخ کردن (فعل)
stick, puncture, bore, gimlet, delve, gore, jab, pierce, dig a hole, perforate, notch, thrust, broach, punch, cut a hole, stab, impale, peck a hole

سفتن (فعل)
bore, pierce, perforate

شکافتن (فعل)
fracture, rift, dispart, excise, split, rive, pierce, chink, slot, cleave, hackle, slit, fission, rip

سپوختن (فعل)
transfix, pierce, spike, impale

رسوخ کردن (فعل)
soak, pierce, perforate, transpierce

فروکردن (فعل)
pierce

خلیدن (فعل)
prick, sting, pierce, wound

cut, penetrate


Synonyms: bore, break, break in, break through, cleave, crack, crack open, drill, enter, gash, incise, intrude, pass through, perforate, plow, prick, probe, puncture, run through, slash, slice, slit, spike, stab, stick into, transfix


Antonyms: sew up


جملات نمونه

1. My sister is debating whether or not to get her ears pierced.
خواهرم در مورد این قضیه بحث می کند که ایا گوشش را سوراخ کند یا نه

2. I tried to ignore his bad violin playing, but the sound was piercing.
سعی کردم توجهی به نواختن بد ویولون او نکنم، اما صدایش داشت گوش هایم را کر می کرد

3. Halloran violently pierced the skin of his rival, causing massive bleeding.
هالوران به طور وحشیانه ای، پوست رقیبش را پاره کرد و موجب خونریزی شدیدی شد

4. she wished to pierce the mystery that was taking place in the bank
او آرزو می کرد به کارهای اسرارآمیزی که در بانک انجام می شد پی ببرد.

5. A word is no arrow, but it can pierce the heart.
[ترجمه Omid] کلمه ای نیست اما می تواند قلب را سوراخ کند
[ترجمه ترگمان]یک کلمه هیچ تیری در کار نیست، اما می تواند قلب را سوراخ کند
[ترجمه گوگل]یک کلمه هیچ فلش نیست، اما می تواند قلب را سوراخ کند

6. The knife did not pierce very deeply.
[ترجمه لیل] چاقو خیلی عمیق، سوراخ نکرد.
[ترجمه ترگمان]چاقو زیاد سوراخ نشد
[ترجمه گوگل]چاقو خیلی عمیق نبوده است

7. The worker tried to pierce a hole in a piece of leather.
[ترجمه ترگمان]کارگر سعی کرد حفره ای در یک تکه چرم سوراخ کند
[ترجمه گوگل]کارگر سعی کرد سوراخ در یک چرم را سوراخ کند

8. Make sure that you do not pierce the skin when boning the chicken thighs.
[ترجمه ترگمان]دقت کنید که هنگام خم کردن ران مرغ، پوست را سوراخ نکنید
[ترجمه گوگل]اطمینان حاصل کنید که هنگام رنگرزی ران مرغ پوست را سوراخ نکنید

9. It grasps its victim in its forelegs and pierce it with its rostrum.
[ترجمه ترگمان]این حیوان قربانی خود را در پاهای جلویی خود می گیرد و با پوزه خود آن را سوراخ می کند
[ترجمه گوگل]این قربانی را در پیشانی خود می بیند و آن را با رأی خود می بیند

10. Pierce the skin of the potato with a fork.
[ترجمه ترگمان] پیرس \"پوست سیب زمینی با چنگال\"
[ترجمه گوگل]پوست سیب زمینی را با یک چنگال صاف کنید

11. Old Mother Adams next door couldn't pierce her daughter's thoughts.
[ترجمه ترگمان]در همسایگی مادر آدامز پیر نمی توانست افکار دخترش را سوراخ کند
[ترجمه گوگل]مادر قدیمی مادر آدامز در کنار او نمیتواند افکار دخترش را سوراخ کند

12. These grenades are able to pierce the armour of tanks.
[ترجمه ترگمان]این نارنجک ها می توانند سلاح تانک را سوراخ کنند
[ترجمه گوگل]این نارنجک ها می توانند زره تانک را سوراخ کنند

13. Pierce small holes in the base of the pot with a hot needle.
[ترجمه ترگمان]پیرس \"یه سوراخ کوچولو با یه سوزن داغ درست کرده\"
[ترجمه گوگل]سوراخ های کوچک را در پایه گلدان با یک سوزن داغ بکشید

14. Remove the packaging and pierce the film cover before microwaving.
[ترجمه ترگمان]بسته بندی را بردارید و قبل از microwaving پوشش فیلم را سوراخ کنید
[ترجمه گوگل]بسته بندی را از بین ببرید و پوشش فیلم را قبل از تهیه مایکروویو انجام دهید

15. Pierce grapes with a skewer or needle to allow them to absorb rum.
[ترجمه ترگمان]Pierce با سیخ یا سوزن به آن ها اجازه می دهد که روم را جذب کنند
[ترجمه گوگل]انگور پیرس را با یک سرکه یا سوزن به آنها اجازه می دهد تا رم را جذب کنند

16. Contrary to his testimony, Pierce was personally involved in the fraud.
[ترجمه ترگمان]برخلاف شهادت اون، \"پیرس\" شخصا درگیر این کلاه برداری بود
[ترجمه گوگل]بر خلاف شهادت وی، پیرس شخصا در این تقلب دخیل بود

17. However he remains unseen because Sauron can not pierce the shadows he made for his own defence.
[ترجمه ترگمان]با این حال، او نامریی است، زیرا سائورون نمی تواند به سایه هایی که برای دفاع از خود ایجاد کرده است، رخنه کند
[ترجمه گوگل]با این حال او همچنان نامعلوم باقی می ماند زیرا سائورون نمیتواند سایه هایی را که برای دفاع شخصی خود ساخته است، بشکند

18. Mildred Pierce slaves on behalf of her child, and the ungrateful kid ends up seducing her husband!
[ترجمه ترگمان]میل درد، از طرف بچه اش برده بود، و این بچه ناسپاس به دنبال شوهرش می رود!
[ترجمه گوگل]میلدر پیرس از فرزندش برده می شود و بچه ی ناسپاس به شوخی با شوهرش پایان می دهد!

She pierced my daughter's ear lobe with a needle.

با سوزن نرمه‌ی گوش دخترم را سوراخ کرد.


The arrow pierced his side.

پیکان پهلوی او را سوراخ کرد.


The bullet pierced the wall.

گلوله دیوار را سوراخ کرد.


The cold pierced me to the bone.

سرما تا استخوانم نفوذ کرد.


Her plaintive words pierced me to the core.

سخنان رقت‌بار او در دلم اثر کرد.


The hungry child was looking at me with piercing eyes.

طفل گرسنه با چشمان نافذ به من نگاه می‌کرد.


moonlight pierced the skirt of night

(خیام) مهتاب به نور دامن شب بشکافت


Kandevan tunnel pierces through high mountains.

تونل کندوان کوه‌های رفیع را می‌شکافد.


Our tanks pierced the enemy's defensive lines.

تانک‌های ما خطوط دفاعی دشمن را شکافتند.


The tower pierced the clouds like a sword.

برج ابرها را همچون شمشیر می‌شکافت.


She wished to pierce the mystery that was taking place in the bank.

او آرزو می‌کرد به کارهای اسرارآمیزی که در بانک انجام می‌شد، پی ببرد.


اصطلاحات

piercing cold

سرمای سوزدار، سرمای نافذ


piercing sound (or voice)

صدای گوش‌خراش


piercing words

حرف‌های مؤثر، کلمات دل‌نشین


پیشنهاد کاربران

Burst through, shatter
شکستن


My father's voice pierced the silence.
صدای پدرم سکوت را شکست!

نفوذ کردن

Pierce . نام چهاردهمین رئیس جمهور آمریکا

سوراخ کردن. برای مثال: سوراخ کردن گوش برای نصب جواهرات

《 پارسی را پاس بِداریم》
سُفتَن
به جاست که این واژه یِ پارسیِ کُهَن را بیش تَر وَ به ویژه دَر دانِش به کار بَریم .
سُفتَن:
مَن سُفتَم ، تو سُفتی ، او / وِی سُفت ، ما سُفتیم ، شُماها سُفتید ، آنان سُفتَند
بُن یا سِتاک یا ریشه یِ زَمانِ کُنونِ سُفتَن : سُنب
واژه یِ سُنبه اَز این سِتاک به جای مانده ، نام اَبزار مانَندِ: ماله، کوبه ، شِکَنه . . .
مَن می سُنبَم ، تو می سُنبی ، او/ وِی می سُنبَد ، ما می سُنبیم ، شُماها می سُنبید ، آنان می سُنبَند
بَرایِ اوخته / اوشیده یِ اَرجُمَند ( مُخاطِبِ مُحتَرَم ) :
شُما سُفتید ، شُما می سُنبید
🕯اوخت کُهَن دَر هوخت = گُفتار نیک وَ در واژه یِ فُروختَن : فُر - اوخ - ت - اَن وَ فَروش : فُر - اوش به مینه یِ آوا وَ سِدا ست که دَر گَپ وُ گُفت هایِ پارسیِ نو دَر واژه هایِ : آخ ، آخ و اوخ ، آخ آخ ، آخه ، آخِش به جای مانده ؛ هَمین گونه دَر آلمانی ach = آخ وَ ach so = آهان وَ دَر اِنگِلیسی acke دَر آمیزواژه هایی چون :headacke = سَردَرد چون کَسی که سَردَرد دارَد می نالَد یا آخ و واخ و اوخ می کُنَد . اَرَبیده یِ این واژه یِ پارسیِ کُهَن ریشه یِ سه تاییِ خَطَبَ وَ واژه هایِ بَرساخته دَر دَستگاهِ واژه سازیِ اَرَبی اینانَند : خَطیب ، مُخاطِب ، خُطبه ، خَطاب ، خَطابه که واژه سازانِ اَرَب اَز اوخت پارسی با اَفزودِ واتِ ب ستاکِ سه تایی خَطَبَ را ساختَند .
💡زامِ فَرزِنِ مَردانه ( ضَمیرِ شَخصیِ مُذَکَّر ) : او
💡 زامِ فَرزِنِ زَنانه ( ضَمیرِ شَخصیِ موءَنَّث ) : وِی


کلمات دیگر: