کلمه جو
صفحه اصلی

reawaken

انگلیسی به فارسی

بازخوانی


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
• : تعریف: combined form of awaken.

• awaken again, wake up again; arouse again, restimulate, provoke again

جملات نمونه

1. The King's stand is bound to reawaken the painful debate about abortion.
[ترجمه ترگمان]موضع پادشاه این است که بحث دردناک درباره سقط جنین را بیدار کند
[ترجمه گوگل]موضع پادشاه مجبور خواهد شد تا بحث های دردناک درباره سقط جنین را بازتاب دهد

2. Each reawakening or rebirth symbolizes the reaching of a higher stage of maturity and understanding.
[ترجمه ترگمان]هر تولد یا تولد دوباره سمبل رسیدن یک مرحله بالاتر بلوغ و درک است
[ترجمه گوگل]هر تجدید حیات یا تجدید حیات، رسیدن به یک مرحله بالاتری از بلوغ و فهم را نشان می دهد

3. But interest has been re-awakened with the discovery of this graveyard at Asthall near Burford in Oxfordshire.
[ترجمه ترگمان]اما علاقه به کشف این گورستان که در نزدیکی Burford در نزدیکی Oxfordshire قرار دارد بیدار شده است
[ترجمه گوگل]اما با کشف این قبرستان در Asthall نزدیک بورفورد در آکسفوردشایر، علاقه ای بوجود آمده است

4. It gained currency during the period of national reawakening in the nineteenth century.
[ترجمه ترگمان]در طول دوره reawakening ملی در قرن نوزدهم، ارز خارجی به دست آمد
[ترجمه گوگل]این پول در دوره بازتولید ملی در قرن نوزدهم به دست آمد

5. But they have been reawakened by a pummeled currency and stock market, business collapses, soaring unemployment and rising consumer prices.
[ترجمه ترگمان]اما توسط یک واحد پول و بازار سهام، دوباره بیدار شده اند، تجارت فرو می پاشد، بیکاری فزاینده و افزایش قیمت مصرف کننده
[ترجمه گوگل]اما آنها توسط یک پول نقد و بازار سهام، سقوط کسب و کار، افزایش نرخ بیکاری و افزایش قیمت مصرف کنندگان، بوجود آمده است

6. I was encouraged in these views through my friendship with several members of the re-awakening liberal school of economists.
[ترجمه ترگمان]من در این دیدگاه ها از طریق دوستی با چندین عضو مکتب آزادی لیبرال of تشویق شدم
[ترجمه گوگل]من در این دیدگاه ها از طریق دوستی من با تعدادی از اعضای مکتب لیبرال بازتولید اقتصاددانان تشویق شدم

7. And while life challenges can reawaken some aspect of the trauma its affects grows less powerful with time.
[ترجمه ترگمان]و در حالی که چالش های زندگی می تواند برخی از جنبه های تروما را احیا کند، تاثیر آن با گذشت زمان قدرتمندتر می شود
[ترجمه گوگل]و در حالی که چالش های زندگی می تواند برخی از جنبه های تروما را دوباره بازتاب، تاثیرات آن با زمان کمتر قدرتمند است

8. We must learn to reawaken and keep ourselves awake, not by mechanical aids, but by an infinite expectation of the dawn, which does not forsake us in our soundest sleep.
[ترجمه ترگمان]ما باید یاد بگیریم که بیدار شویم و خود را بیدار نگه داریم، نه با کمک های مکانیکی، بلکه با انتظار بی نهایت از طلوع، که ما را در خواب soundest رها نمی کند
[ترجمه گوگل]ما باید یاد بگیریم که دوباره بیدار شویم و بیدار باشیم، نه کمک های مکانیکی، بلکه انتظارات بی نهایت سپیده دم، که ما را در صبحانه ترین خواب ما فراموش نمی کند

9. We hope that this study will reawaken an awareness in clinicians that this is a proven therapy that is being significantly underutilized in our highest-risk patients.
[ترجمه ترگمان]ما امیدواریم که این مطالعه، آگاهی از پزشکان را بهبود بخشد که این یک روش درمانی ثابت است که به طور قابل توجهی در بیماران بالاترین ریسک ما کم تر مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]ما امیدواریم که این مطالعه آگاهی را در متخصصین بالینی نشان دهد که این درمان اثبات شده است که به طور قابل ملاحظه ای در بیماران با ریسک بالای ما کم است

10. Then, use sensual lovemaking to reawaken their dormant pleasure centers.
[ترجمه ترگمان]بعد از عشق بازی با لذت جنسی برای زنده کردن مراکز لذت dormant استفاده کنید
[ترجمه گوگل]سپس از عشق ورزیدن به احساس لذت بردن از مراکز لذت بخش خود لذت ببرید

11. But will this new battle reawaken his warrior's heart?
[ترجمه ترگمان]اما آیا این پیکار جدید قلب warrior را زنده می کند؟
[ترجمه گوگل]اما آیا این نبرد جدید قلب جنگجوی خود را بازتاب می دهد؟

12. Miracles reawaken the awareness that the Spirit, not the body, is the altar of truth. This is the recognition that leads to the healing power of the miracle.
[ترجمه ترگمان]معجزات آگاهی را بیدار کرده بودند که روح، نه جسم، محراب حقیقت است این شناختی است که به قدرت شفابخشی معجزه منتهی می شود
[ترجمه گوگل]معجزات را آشکار می سازد که روح، نه بدن، محراب حقیقت است این تشخیص است که منجر به قدرت شفا معجزه می شود

13. It is time to reawaken this giant.
[ترجمه ترگمان]الان وقتش است که این غول را بیدار کنم
[ترجمه گوگل]زمان آن است که این غول جدید را باز گردانیم

14. You are doing so to help, to reawaken the collective, so that as many as possible are coming, are ascending, are shifting.
[ترجمه ترگمان]شما این کار را برای کمک کردن انجام می دهید تا جمعی را بیدار کنید، به طوری که هر چه تعداد آن ها ممکن است در حال صعود هستند، در حال تغییر هستند
[ترجمه گوگل]شما این کار را انجام می دهید تا به جمع آوری خلاء دست یابید تا بتواند هر چه زودتر به آنجا برسد و صعود کند

پیشنهاد کاربران

دوباره پدیدار شدن

دوباره بیدار کرد


کلمات دیگر: