کلمه جو
صفحه اصلی

make up for

انگلیسی به فارسی

جبران کردن


انگلیسی به انگلیسی

• compensate for; complete, supply what is lacking

مترادف و متضاد

To compensate for something (to replace)


جملات نمونه

1. I have a lot of faults to make up for.
[ترجمه ترگمان]من اشتباه ات زیادی دارم که باید جبران کنم
[ترجمه گوگل]من گسل های زیادی برای پرداختن دارم

2. He leans over backwards to make up for what he has lost.
[ترجمه ترگمان]او به عقب خم شد تا آنچه را که از دست داده بود جبران کند
[ترجمه گوگل]او به عقب بر میگردد تا آنچه را که از دست داده است را تشکیل دهد

3. No amount of money can make up for the death of a child.
[ترجمه پریسا] هیچ مبلغی نمیتواند مرگ یک کودک را جبران کند
[ترجمه ترگمان]هیچ پولی نمی تواند برای مرگ یک بچه جبران شود
[ترجمه گوگل]هیچ مبلغی نمی تواند برای مرگ یک کودک باشد

4. Hard work can often make up for a lack of ability.
[ترجمه فواد] سخت کار کردن اغلب میتونه کمبود توانایی رو جبران کنه
[ترجمه ترگمان]کار سخت اغلب باعث کمبود توانایی می شود
[ترجمه گوگل]اغلب کار سخت ممکن است برای کمبود توانایی انجام شود

5. This year's good harvest will make up for last year's bad one.
[ترجمه م.م.] برداشت خوب امسال جبران برداشت بد پارسال را هم خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]برداشت خوب امسال برای یک سال بد خواهد بود
[ترجمه گوگل]برداشت خوب این سال برای سالیان سال بد است

6. We rehearsed all day Saturday, to make up for lost time.
[ترجمه ترگمان]ما تمام روز شنبه تمرین کردیم تا وقت تلف کنیم
[ترجمه گوگل]ما تمام روز شنبه تمرین می کردیم تا زمان گمشده را جبران کنیم

7. Beautiful scenery does not make up for the flaws of this film.
[ترجمه ترگمان]مناظر زیبا برای نقص های این فیلم ساخته نشده اند
[ترجمه گوگل]مناظر زیبا برای نقایص این فیلم را تشکیل نمی دهند

8. She tried to make up for her shabby treatment of him.
[ترجمه ترگمان]سعی کرد که به خاطر روش shabby او را جبران کند
[ترجمه گوگل]او سعی کرد که برای درمان کمرنگ او از او کمک بگیرد

9. Nothing can make up for the loss of a child.
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز نمی تواند باعث از دست رفتن یک کودک شود
[ترجمه گوگل]هیچ چیز نمی تواند برای از دست دادن یک کودک باشد

10. Racial preferences are a way to make up for years of discrimination against minorities.
[ترجمه ترگمان]اولویت های نژادی راهی برای جبران سال ها تبعیض علیه اقلیت ها هستند
[ترجمه گوگل]ترجیحات نژادی یک راه برای سالها تبعیض علیه اقلیت ها است

11. The team will be anxious to make up for a disappointing start to the season.
[ترجمه ترگمان]تیم برای شروع ناامید کننده در فصل آینده نگران خواهد بود
[ترجمه گوگل]این تیم مشتاق است که برای شروع ناامید کننده ای برای فصل آماده شود

12. They hurried on to make up for lost time.
[ترجمه ترگمان]آن ها عجله داشتند که زمان را از دست بدهند
[ترجمه گوگل]آنها برای زمان گمشده تکان دادند

13. After all the delays, we were anxious to make up for lost time.
[ترجمه ترگمان]بعد از این همه تاخیر، ما مشتاق بودیم که زمان را از دست بدهیم
[ترجمه گوگل]پس از تمام تاخیرها، ما برای مدت زمان گمشده مضطرب شدیم

14. I don't eat breakfast but I make up for it at lunch.
[ترجمه ترگمان]من صبحانه نمی خورم اما موقع ناهار این کار را می کنم
[ترجمه گوگل]من صبحانه نمی خورم اما برای ناهار می نوشم

15. Ask for an extra compensation payment to make up for the stress you have been caused.
[ترجمه ترگمان]برای جبران استرسی که ایجاد کرده اید درخواست غرامت اضافی کنید
[ترجمه گوگل]درخواست پرداخت جبران خسارت اضافی برای پرداختن به استرس شما ایجاد شده است

پیشنهاد کاربران

تلافی کردن
جبران کردن
جبران مافات کردن

جبران کردن شرایط بد

جبران کردن، تلافی کردن
Hopefully i can make up for that
امیدوارم بتونم حبران کنم ان را

جبران کردن/جای خالی چیزی را پر کردن.


کلمات دیگر: