کلمه جو
صفحه اصلی

photographed

انگلیسی به فارسی

عکسبرداری، عکسبرداری کردن


انگلیسی به انگلیسی

• reproduced photographically, produced photographically

جملات نمونه

1. she photographed the bride
او از عروس عکس گرفت.

2. khaju bridge has been photographed many times
از پل خواجو بارها عکسبرداری شده است.


کلمات دیگر: