با مسئولیت
responsibly
با مسئولیت
انگلیسی به انگلیسی
• dependably, reliably
جملات نمونه
1. He urged everyone to act responsibly.
[ترجمه ترگمان]او به همه اصرار کرد که مسئولانه رفتار کنند
[ترجمه گوگل]او از همه خواست که مسئولانه عمل کنند
[ترجمه گوگل]او از همه خواست که مسئولانه عمل کنند
2. Can I rely on you to behave responsibly while I'm away?
[ترجمه ترگمان]می توانم به تو تکیه کنم تا وقتی که از اینجا می روم، مسئولانه رفتار کنی؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانم به شما اطمینان دهم که در حالی که من دور هستم مسئولانه رفتار کنم؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانم به شما اطمینان دهم که در حالی که من دور هستم مسئولانه رفتار کنم؟
3. They are emotionally mature and should behave responsibly.
[ترجمه ترگمان]آن ها از نظر احساسی بالغ هستند و باید مسئولانه رفتار کنند
[ترجمه گوگل]آنها عاطفی بالغ هستند و باید مسئولانه رفتار کنند
[ترجمه گوگل]آنها عاطفی بالغ هستند و باید مسئولانه رفتار کنند
4. Educating young people to drink responsibly and in moderation is best achieved by parents setting a good example.
[ترجمه ترگمان]آموزش افراد جوان برای نوشیدن مسئولانه و در اعتدال بهترین است که از طریق تنظیم یک مثال خوب از سوی والدین به دست می آید
[ترجمه گوگل]آموزش والدین برای نوشیدن مسئولیت پذیر و مودبانه بهتر از والدین است که یک مثال خوب را به دست می آورند
[ترجمه گوگل]آموزش والدین برای نوشیدن مسئولیت پذیر و مودبانه بهتر از والدین است که یک مثال خوب را به دست می آورند
5. That being so, the vice-chancellors are acting responsibly to explore alternative sources of funding.
[ترجمه ترگمان]به همین دلیل نایب رییسان به طور مسئولانه عمل می کنند تا منابع جایگزین بودجه را مورد بررسی قرار دهند
[ترجمه گوگل]بدین ترتیب معاونان معترض به منظور بررسی منابع جایگزین بودجه مسئولانه عمل می کنند
[ترجمه گوگل]بدین ترتیب معاونان معترض به منظور بررسی منابع جایگزین بودجه مسئولانه عمل می کنند
6. It was the high-school students who reasonably and responsibly found a solution to the problem.
[ترجمه ترگمان]این دانشجویان دبیرستانی بودند که به طور منطقی و مسئولانه راه حلی برای این مشکل پیدا کردند
[ترجمه گوگل]این دانش آموزان دبیرستانی بود که به طور منطقی و مسئولانه راه حلی برای این مشکل پیدا کردند
[ترجمه گوگل]این دانش آموزان دبیرستانی بود که به طور منطقی و مسئولانه راه حلی برای این مشکل پیدا کردند
7. Public figures have a duty to conduct themselves responsibly, even in their private lives.
[ترجمه ترگمان]چهره های عمومی موظف هستند که حتی در زندگی خصوصی خود، مسئولانه رفتار کنند
[ترجمه گوگل]شخصیت های عمومی وظیفه دارند مسئولیت خود را حتی در زندگی شخصی خود انجام دهند
[ترجمه گوگل]شخصیت های عمومی وظیفه دارند مسئولیت خود را حتی در زندگی شخصی خود انجام دهند
8. But used responsibly, emotional resonance is the appeal of every speaker who is eloquent rather than simply articulate.
[ترجمه ترگمان]اما به طور مسئولانه استفاده می شود، تشدید احساسی، جاذبه هر کسی است که فصیح سخن می گوید و نه تنها به سادگی
[ترجمه گوگل]اما از لحاظ مسئولیت پذیری، تشدید عاطفی، جذابیت هر سخنران است که فریبنده است و نه صرفا بیان
[ترجمه گوگل]اما از لحاظ مسئولیت پذیری، تشدید عاطفی، جذابیت هر سخنران است که فریبنده است و نه صرفا بیان
9. The report says the officers acted professionally and responsibly.
[ترجمه ترگمان]این گزارش می گوید که افسران حرفه ای و مسئولانه عمل کردند
[ترجمه گوگل]این گزارش می گوید افسران حرفه ای و مسئولانه عمل می کنند
[ترجمه گوگل]این گزارش می گوید افسران حرفه ای و مسئولانه عمل می کنند
10. You can't force him to act responsibly but you can make sure he doesn't treat you like a doormat.
[ترجمه ترگمان]شما نمی توانید او را وادار به عمل کنید، اما شما می توانید مطمئن شوید که او مثل پادری با شما رفتار نمی کند
[ترجمه گوگل]شما نمی توانید او را مجبور به عمل مسئولانه، اما شما می توانید مطمئن شوید که او شما را مانند یک دروازه رفتار نمی کند
[ترجمه گوگل]شما نمی توانید او را مجبور به عمل مسئولانه، اما شما می توانید مطمئن شوید که او شما را مانند یک دروازه رفتار نمی کند
11. Ensure that burning is responsibly supervised.
[ترجمه ترگمان]اطمینان حاصل کنید که سوزاندن به صورت مسئولانه در نظر گرفته می شود
[ترجمه گوگل]اطمینان حاصل کنید که سوزش تحت نظارت مسئولانه است
[ترجمه گوگل]اطمینان حاصل کنید که سوزش تحت نظارت مسئولانه است
12. But unions are for representing people properly, responsibly, not for using as some vehicle for your own political obsessions.
[ترجمه ترگمان]اما اتحادیه ها برای نمایندگی افراد به درستی، مسئولانه عمل می کنند، نه برای استفاده از یک وسیله نقلیه برای وسواس های سیاسی خودتان
[ترجمه گوگل]اما اتحادیه ها برای نشان دادن مردم به طور صحیح، مسئولانه، نه برای استفاده بعنوان وسیله نقلیه برای وسواس های سیاسی خودشان هستند
[ترجمه گوگل]اما اتحادیه ها برای نشان دادن مردم به طور صحیح، مسئولانه، نه برای استفاده بعنوان وسیله نقلیه برای وسواس های سیاسی خودشان هستند
13. He is acting responsibly, being faithful to his employer.
[ترجمه ترگمان]او مسئولانه عمل می کند و به کارفرمای خود وفادار است
[ترجمه گوگل]او مسئولانه عمل می کند، وفادار به کارفرمای خود است
[ترجمه گوگل]او مسئولانه عمل می کند، وفادار به کارفرمای خود است
14. You can trust Jamie to act responsibly.
[ترجمه ترگمان]تو میتونی به جیمی اعتماد کنی که responsibly عمل کنه
[ترجمه گوگل]شما می توانید جیمی را به مسئولانه عمل کنید
[ترجمه گوگل]شما می توانید جیمی را به مسئولانه عمل کنید
15. The report said that the doctor had acted very responsibly.
[ترجمه ترگمان]این گزارش می گوید که دکتر خیلی مسئولانه عمل کرده است
[ترجمه گوگل]این گزارش می گوید که پزشک بسیار مسئولانه عمل کرده است
[ترجمه گوگل]این گزارش می گوید که پزشک بسیار مسئولانه عمل کرده است
پیشنهاد کاربران
مسئولانه
کلمات دیگر: