کلمه جو
صفحه اصلی

innocency


رجوع شود به: innocence، بی گناهی، بی تقصیری، پاکی، برائت، بی زیانی

انگلیسی به فارسی

رجوع شود به: innocence


انگلیسی به انگلیسی

• quality of being innocent; freedom from sin or wrongdoing, purity; guiltlessness; naivete, simplicity, lack of sophistication

جملات نمونه

1. I can certify to his innocency.
[ترجمه ترگمان] میتونم به \"innocency\" گواهی بدم
[ترجمه گوگل]من می توانم به بی گناهی خود گواهی کنم

2. You can't be vulnerable without innocency, and though you have a thousand experiences, a thousand smiles and tears, if you don't die to them, how can the mind be innocent?
[ترجمه ترگمان]تو نمی تونی بدون innocency آسیب ببینی، و با این که هزار تا تجربه داری، هزاران لبخند و اشک داری، اگر تو برای اونا بمیری، چطور ممکنه ذهن مردم بی گناه باشه؟
[ترجمه گوگل]شما بدون بی گناهی نمی توانید آسیب پذیر باشید و اگرچه هزاران تجربه، هزار لبخند و اشک، اگر شما به آنها نمی میرید، چگونه ذهن بیگناه می شود؟

3. So time is the enemy of innocency.
[ترجمه ترگمان]پس، زمان دشمن innocency است
[ترجمه گوگل]بنابراین زمان دشمن بی گناهی است

4. Meditation is the innocency of the present, and therefore it is always alone.
[ترجمه ترگمان]تفکر the زمان حال است و بنابراین همیشه تنها است
[ترجمه گوگل]مدیتیشن بی گناهی فعلی است و بنابراین همیشه تنها است

5. It is innocency that can live in the world, with all its turmoil, and yet not be of it.
[ترجمه ترگمان]این innocency است که می تواند در جهان زندگی کند، با همه آشفتگی آن، و در عین حال این طور نیست
[ترجمه گوگل]این بی گناهی است که می تواند در جهان با تمام آشفتگی هایش زندگی کند و با این وجود آن را نداشته باشد

6. Saying: Let us all die in our innocency: and heaven and earth shall be witnesses for us, that you put us to death wrongfully.
[ترجمه ترگمان]می گفت: بگذارید همه ما در innocency بمیریم؛ و آسمان و زمین برای ما شاهد خواهد بود که شما را به اشتباه محکوم کردید
[ترجمه گوگل]بگو: بگذار همه ما در بی گناهی ما بمیریم: و آسمان و زمین برای ما شاهدند، که ما را به اعدام نابخشودنی می رسانیم

7. Innocency can be only with the death of yesterday.
[ترجمه ترگمان]innocency فقط می تونه با مرگ دیروز باشه
[ترجمه گوگل]بی رحمانه می تواند تنها با مرگ دیروز باشد

8. It is this aloneness that comes upon an innocency that has never been touched by the mischief of man.
[ترجمه ترگمان]این aloneness است که بر یک innocency که هرگز از شرارت انسان متاثر نشده است
[ترجمه گوگل]این یکپارچگی است که بر بی گناهی است که هرگز از بدبختی انسان نگذشته است

9. Daniel in his innocency was delivered out of the mouth of the lions.
[ترجمه ترگمان] دنیل \"توی\" innocency \"از دهن the اومده بیرون\"
[ترجمه گوگل]دانیال در بی گناهی خود از دهان شیرها خارج شد

10. It is this ecstasy which gives to the eye, to the brain and to the heart, the quality of innocency.
[ترجمه ترگمان]این سرمستی است که چشم، مغز و قلب و کیفیت of را به چشم می دهد
[ترجمه گوگل]این عذاب است که به چشم، مغز و قلب، کیفیت بی گناهی را به چشم می دهد

11. Marriage was instituted by God himself in the time of man's innocency and uprightness.
[ترجمه ترگمان]ازدواج با خداوند در زمان of و درستکاری مرد تاسیس شد
[ترجمه گوگل]ازدواج از زمانی که انسان بی گناه و راستی بود، توسط خود خدا تاسیس شد

12. My God hath sent his angel, and hath shut the lions' mouths, that they have not hurt me: forasmuch as before him innocency was found in me; and also before thee, O king, have I done no hurt.
[ترجمه ترگمان]خدای من، فرشته او را فرستاده است، و دهان شیرها را می بندد، که به من صدمه ندیده اند؛ حتی قبل از تو، ای شاه، هیچ صدمه ای به من نزده
[ترجمه گوگل]خداوند فرشتۀ خود را فرستاد و دهان شیرها را بست و به من آسیب نرساند؛ زیرا پیش از او بی گناهی در من یافت شد؛ و همچنین قبل از تو، ای پادشاه، من هیچ صدمه ای ندیدم

13. and she, even she herself said, He is my brother: in the integrity of my heart and innocency of my hands have I done this.
[ترجمه ترگمان]حتی خود او هم گفت: او برادر من است، به درستی قلب و قلب من این کار را کرده ام
[ترجمه گوگل]و او حتی خودش نیز گفته است که او برادر من است؛ من در تمامیت قلب و بی گناهی دستهایم این کار را انجام دادم

14. Verily I have cleansed my heart in vain, and washed my hands in innocency.
[ترجمه ترگمان]به راستی من قلب خود را بی هوده پاک کرده ام و دست هایم را در innocency شستم
[ترجمه گوگل]بلافاصله قلبم را بیهوده پاک کردم و دست هایم را بی گناهی شستم


کلمات دیگر: