فیزیک گرایی، اصالت فیزیک
physicalism
فیزیک گرایی، اصالت فیزیک
انگلیسی به فارسی
فیزیک گرایی، اصالت فیزیک
فیزیکالیستی
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
مشتقات: physicalistic (adj.), physicalist (n.)
مشتقات: physicalistic (adj.), physicalist (n.)
• : تعریف: the doctrine or belief that the essential elements of meaningful statements are only those relating to physical properties or observations of objects or events.
• (philosophy) form of materialism, philosophical doctrine or belief that matter and physical properties are the only reality
جملات نمونه
1. Physicalism, the theory that all there is physical stuff.
[ترجمه ترگمان]Physicalism، این نظریه که همه چیز فیزیکی است
[ترجمه گوگل]فیزیکی بودن، نظریه ای است که همه موارد فیزیکی وجود دارد
[ترجمه گوگل]فیزیکی بودن، نظریه ای است که همه موارد فیزیکی وجود دارد
2. The influence of physicalism upon contemporary Philosophy of Mind is demonstrated in different respects.
[ترجمه ترگمان]تاثیر of بر فلسفه ذهن معاصر در بسیاری از جنبه ها نشان داده می شود
[ترجمه گوگل]نفوذ فیزیکالیزم بر فلسفه ذهن معاصر در جنبه های مختلف نشان داده شده است
[ترجمه گوگل]نفوذ فیزیکالیزم بر فلسفه ذهن معاصر در جنبه های مختلف نشان داده شده است
3. That is the thesis of a monistic materialism physicalism of consciousness and mind and second mental states and processes cannot be reduced to a physio-physical states and processes.
[ترجمه ترگمان]این رساله یک رساله واحد مادی گرایی است که بیانگر آگاهی و ذهن و حالت های ذهنی دوم است و فرآیندها را نمی توان به حالت های جسمی و فرآیندهای فیزیکی تقلیل داد
[ترجمه گوگل]این پایان نامه یک ماتریالیست مونیزیستی فیزیکیسم آگاهی و ذهن است و حالت های ذهنی دوم و فرآیندها را نمی توان به حالت ها و فرآیندهای فیزیکی-فیزیکی تبدیل کرد
[ترجمه گوگل]این پایان نامه یک ماتریالیست مونیزیستی فیزیکیسم آگاهی و ذهن است و حالت های ذهنی دوم و فرآیندها را نمی توان به حالت ها و فرآیندهای فیزیکی-فیزیکی تبدیل کرد
4. This is a real challenge for physicalism, but this paper argues that, with some deficiencies, the improved conceivability argument cannot actually confute physicalism.
[ترجمه ترگمان]این یک چالش واقعی برای physicalism است، اما این مقاله استدلال می کند که با برخی کاستی ها، استدلال conceivability بهبود یافته واقعا نمی تواند physicalism باشد
[ترجمه گوگل]این یک چالش واقعی برای فیزیک گرایی است، اما در این مقاله استدلال می کند که با وجود برخی کمبودها، استدلال تصور پذیری بهبود یافته در واقع نمی تواند فیزیک گرایی را مختل کند
[ترجمه گوگل]این یک چالش واقعی برای فیزیک گرایی است، اما در این مقاله استدلال می کند که با وجود برخی کمبودها، استدلال تصور پذیری بهبود یافته در واقع نمی تواند فیزیک گرایی را مختل کند
5. So on the monist view-- which we'll call "Physicalism," because it says that what people just are, are these physical objects--on the physicalist view, a person is just a body that can. . .
[ترجمه ترگمان]بنابراین در دیدگاه monist - - که ما آن را \"Physicalism\" می نامیم، چون می گوید آنچه مردم فقط هستند، این اشیا فیزیکی هستند - - از دیدگاه physicalist، فرد تنها بدنی است که می تواند …
[ترجمه گوگل]بنابراین در دیدگاه نظری - که ما به آن �فیزیکیسم� خواهیم گفت، چرا که آن را می گوید که آنچه مردم فقط می کنند، این اشخاص فیزیکی هستند - بر اساس دید فیزیکی، یک فرد فقط بدن است که می تواند باشد
[ترجمه گوگل]بنابراین در دیدگاه نظری - که ما به آن �فیزیکیسم� خواهیم گفت، چرا که آن را می گوید که آنچه مردم فقط می کنند، این اشخاص فیزیکی هستند - بر اساس دید فیزیکی، یک فرد فقط بدن است که می تواند باشد
6. The metaphysical thesis of physicalism, according to Jackson, can be defined as follows: any possible world that is a minimal physical duplicate of our world is a duplicate simpliciter of our world.
[ترجمه ترگمان]رساله متافیزیکی of، طبق گفته جکسون، می تواند به صورت زیر تعریف شود: هر دنیای ممکن که یک کپی فیزیکی حداقل فیزیکی از جهان ما باشد، یک کپی تکراری از دنیای ما است
[ترجمه گوگل]تئوری متافیزیکی فیزیکالیستی، طبق نظر جکسون، می تواند به صورت زیر تعریف شود: هر دنیای احتمالی که یک کپی فیزیکی حداقل از دنیای ماست، یک عنصر تکراری از دنیای ما است
[ترجمه گوگل]تئوری متافیزیکی فیزیکالیستی، طبق نظر جکسون، می تواند به صورت زیر تعریف شود: هر دنیای احتمالی که یک کپی فیزیکی حداقل از دنیای ماست، یک عنصر تکراری از دنیای ما است
7. Dualism and physicalism cannot explain why our psychology relates our physiology, and there are some difficult when functionalism solve the problem, but all do not result eliminativism.
[ترجمه ترگمان]dualism و physicalism نمی توانند توضیح دهند که چرا روانشناسی ما فیزیولوژی ما را مرتبط می سازد، و زمانی که کارکردگرایی این مشکل را حل می کند، مشکل وجود دارد، اما همه اینها منجر به eliminativism نمی شوند
[ترجمه گوگل]دوگانگی و فیزیک گرایی نمی تواند توضیح دهد که چرا روانشناسی ما فیزیولوژی ما را در بر می گیرد و زمانی که کارکردگرایان مشکل را حل می کنند دشوار است ولی همه از بین نمی روند
[ترجمه گوگل]دوگانگی و فیزیک گرایی نمی تواند توضیح دهد که چرا روانشناسی ما فیزیولوژی ما را در بر می گیرد و زمانی که کارکردگرایان مشکل را حل می کنند دشوار است ولی همه از بین نمی روند
8. If physicalism is true, then it should be possible, in principle, to give what is, in some sense, a total description of the world in the vocabulary of a completed physics.
[ترجمه ترگمان]اگر physicalism درست باشد، در اصل، باید آنچه را که در برخی معنا، توصیف کلی جهان در دایره لغات یک فیزیک کامل است، به شما بدهد
[ترجمه گوگل]اگر فیزیکالیزم درست باشد، باید در اصل، آنچه را که در بعضی معنا، توصیف کامل جهان در واژگان یک فیزیک تکمیل شده است، داشته باشد
[ترجمه گوگل]اگر فیزیکالیزم درست باشد، باید در اصل، آنچه را که در بعضی معنا، توصیف کامل جهان در واژگان یک فیزیک تکمیل شده است، داشته باشد
9. The two main traditional answers to this question are dualism and physicalism.
[ترجمه ترگمان]دو پاسخ سنتی اصلی به این سوال دوگانگی و physicalism هستند
[ترجمه گوگل]دو پاسخ اصلی سنتی به این پرسش عبارتند از دوگانگی و فیزیکالیسم
[ترجمه گوگل]دو پاسخ اصلی سنتی به این پرسش عبارتند از دوگانگی و فیزیکالیسم
10. So again,I'm going to suppose here on out that the metaphysical view that I've been sketching is right; that physicalism is true.
[ترجمه ترگمان]پس دوباره به این نتیجه می رسم که این نظریه ماوراالطبیعه که من طراحی کرده ام درست است؛ این حرف حقیقت دارد
[ترجمه گوگل]بنابراین دوباره، من قصد دارم در اینجا فرض بر این است که دیدگاه متافیزیکی که من طراحی کرده ام درست است؛ این فیزیکالیست درست است
[ترجمه گوگل]بنابراین دوباره، من قصد دارم در اینجا فرض بر این است که دیدگاه متافیزیکی که من طراحی کرده ام درست است؛ این فیزیکالیست درست است
11. It is argued that if zombies are so much as a bare possibility, then physicalism is false and some kind of dualism is true.
[ترجمه ترگمان]بحث می شود که اگر زامبی ها به اندازه یک احتمال خالی وجود داشته باشند، آنگاه physicalism نادرست است و نوعی دوگانگی درست است
[ترجمه گوگل]استدلال می شود که اگر زامبی ها به اندازه ی یک فرصت ناپیدا باشند، فیزیک گرایی اشتباه است و نوعی دوگانگی درست است
[ترجمه گوگل]استدلال می شود که اگر زامبی ها به اندازه ی یک فرصت ناپیدا باشند، فیزیک گرایی اشتباه است و نوعی دوگانگی درست است
12. This involves a kind of naturalizing beyond the dichotomy of transcendent metaphysics and reductionist physicalism, that's a special kind of naturalization.
[ترجمه ترگمان]این شامل نوعی of فراتر از دوگانگی متافیزیک و reductionist متعالی است، که نوعی اعطای تابعیت خاص به شمار می رود
[ترجمه گوگل]این شامل یک نوع متعهد شدن به فراتر از دوگانگی متافیزیک متعالی و فیزیکالیست انتقادی است که نوع خاصی از طبیعی شدن است
[ترجمه گوگل]این شامل یک نوع متعهد شدن به فراتر از دوگانگی متافیزیک متعالی و فیزیکالیست انتقادی است که نوع خاصی از طبیعی شدن است
13. Dealing with the mind-body problem, mainstream functionalists tried to keep to the stand of physicalism, while to be against reducing mental state to physical state.
[ترجمه ترگمان]رسیدگی به مساله جسم - بدن، جریان اصلی تلاش کرد تا به جایگاه of ادامه دهد، در حالی که مخالف کاهش حالت ذهنی به حالت فیزیکی باشد
[ترجمه گوگل]با توجه به مشکل ذهن و بدن، کارکردگرایان جریان اصلی تلاش کردند تا به فیزیکالیستی پایبند باشند، در حالی که علیه کاهش سطح روانی به وضعیت فیزیکی است
[ترجمه گوگل]با توجه به مشکل ذهن و بدن، کارکردگرایان جریان اصلی تلاش کردند تا به فیزیکالیستی پایبند باشند، در حالی که علیه کاهش سطح روانی به وضعیت فیزیکی است
پیشنهاد کاربران
پیکری انگاری ، پیکره ای انگاری ، جسمانی انگاری
کلمات دیگر: