شاینده سالاری، نخبه سالاری
meritocracy
شاینده سالاری، نخبه سالاری
انگلیسی به فارسی
شاینده سالاری، نخبه سالاری
انگلیسی به انگلیسی
• government by the gifted or skilled, government by the intellectually worthy (rather than by family lineage or class)
a meritocracy is a society or social system in which people have power or prestige because of their abilities and intelligence, rather than because of their wealth or social status; also used to refer to the people themselves.
a meritocracy is a society or social system in which people have power or prestige because of their abilities and intelligence, rather than because of their wealth or social status; also used to refer to the people themselves.
جملات نمونه
1. The theory assumes the existence of a "meritocracy"?that there is equal opportunity for all.
[ترجمه ترگمان]این نظریه وجود یک \"meritocracy\" را فرض می کند؟ که یک فرصت برابر برای همه وجود دارد
[ترجمه گوگل]این نظریه فرض وجود یک 'شایستگی' را دارد که فرصت های برابر برای همه وجود دارد
[ترجمه گوگل]این نظریه فرض وجود یک 'شایستگی' را دارد که فرصت های برابر برای همه وجود دارد
2. However, in a meritocracy, those at the bottom are clearly inferior.
[ترجمه ترگمان]با این حال، در شایسته سالاری، آن هایی که در پایین هستند به وضوح پایین تر هستند
[ترجمه گوگل]با این حال، در یک شایستگی، کسانی که در پایین هستند به وضوح پایینتر هستند
[ترجمه گوگل]با این حال، در یک شایستگی، کسانی که در پایین هستند به وضوح پایینتر هستند
3. In a meritocracy, talent and ability are efficiently syphoned out of the lower strata.
[ترجمه ترگمان]در پایه شایسته سالاری، استعداد و توانایی به طور کارآمد از لایه های پایین تر جدا می شوند
[ترجمه گوگل]در یک شایستگی، استعدادها و توانایی ها به طور موثر از میان اقشار پایین تر به سر می برند
[ترجمه گوگل]در یک شایستگی، استعدادها و توانایی ها به طور موثر از میان اقشار پایین تر به سر می برند
4. In the collaborative meritocracy, people who are talented enough and committed enough are rightly seen as indispensable.
[ترجمه ترگمان]بر پایه شایسته سالاری، افرادی که به اندازه کافی استعداد دارند و به اندازه کافی متعهد هستند، به درستی دیده می شوند
[ترجمه گوگل]در شایستگی مشارکتی، افرادی که به اندازه کافی با استعداد هستند و به اندازه کافی مرتکب می شوند، به درستی به عنوان ضروری در نظر گرفته می شوند
[ترجمه گوگل]در شایستگی مشارکتی، افرادی که به اندازه کافی با استعداد هستند و به اندازه کافی مرتکب می شوند، به درستی به عنوان ضروری در نظر گرفته می شوند
5. Is Britain a meritocracy?
[ترجمه ترگمان]آیا بریتانیا بر پایه شایسته سالاری است؟
[ترجمه گوگل]آیا بریتانیا یک شایستگی است؟
[ترجمه گوگل]آیا بریتانیا یک شایستگی است؟
6. Members of the upper strata in a meritocracy deserve their position; their privileges are based on merit.
[ترجمه ترگمان]اعضای طبقات بالاتر بر پایه شایسته سالاری شایستگی موقعیت خود را دارند؛ امتیازات آن ها برپایه شایستگی است
[ترجمه گوگل]اعضای طبقه های بالاتر در یک شایستگی، شایستگی موقعیت خود را دارند؛ امتیازات آنها بر اساس شایستگی است
[ترجمه گوگل]اعضای طبقه های بالاتر در یک شایستگی، شایستگی موقعیت خود را دارند؛ امتیازات آنها بر اساس شایستگی است
7. The meritocracy that reigned among students thus functioned hardly at all within the faculty.
[ترجمه ترگمان]The که بین دانش آموزان حکمفرما بود به ندرت در دانشکده کار می کردند
[ترجمه گوگل]بدبختی که در بین دانش آموزان حکمرانی کرد، به طرز کارکردی به طور کلی در داخل دانشکده بود
[ترجمه گوگل]بدبختی که در بین دانش آموزان حکمرانی کرد، به طرز کارکردی به طور کلی در داخل دانشکده بود
8. Secondly it is a declaration that meritocracy does not operate by default.
[ترجمه ترگمان]دوم این که این بیانیه ای است مبنی بر اینکه شایسته سالاری به صورت پیش فرض اجرا نمی شود
[ترجمه گوگل]ثانیا، این اعلامیه ای است که شایستگی به طور پیش فرض کار نمی کند
[ترجمه گوگل]ثانیا، این اعلامیه ای است که شایستگی به طور پیش فرض کار نمی کند
9. An ethos of meritocracy will permeate business ethics and corporate processes.
[ترجمه ترگمان]اخلاقیات بر پایه شایسته سالاری به اصول اخلاقی کسب وکار و فرایندهای شرکت نفوذ می کند
[ترجمه گوگل]یک اخلاق شایستگی، اخلاق تجاری و فرآیندهای شرکتی را در بر خواهد گرفت
[ترجمه گوگل]یک اخلاق شایستگی، اخلاق تجاری و فرآیندهای شرکتی را در بر خواهد گرفت
10. Wealth disparities are corroding Japan's meritocracy and poverty is rising.
[ترجمه ترگمان]اختلاف ثروت در حال پوسیدگی است و فقر و فقر در حال افزایش است
[ترجمه گوگل]نابرابری های ثروت در برابر شایستگی دولت ژاپن فرو می ریزند و فقر رو به افزایش است
[ترجمه گوگل]نابرابری های ثروت در برابر شایستگی دولت ژاپن فرو می ریزند و فقر رو به افزایش است
11. An efficient administration of justice, meritocracy and good leadership are the reasons for our success.
[ترجمه ترگمان]مدیریت کارآمد عدالت، شایسته سالاری و رهبری خوب، دلایل موفقیت ما هستند
[ترجمه گوگل]اداره کارآمد عدالت، شایستگی و رهبری خوب دلایل موفقیت ماست
[ترجمه گوگل]اداره کارآمد عدالت، شایستگی و رهبری خوب دلایل موفقیت ماست
12. Leadership Style: Task - oriented meritocracy: lead by high profile, sometimes autocratic, example ; management by objectives, cheerleaders for success.
[ترجمه ترگمان]سبک رهبری: شایسته سالاری وظیفه گرا: رهبری با پروفایل بالا، گاهی مستبدانه، الگو، مدیریت اهداف، تشویق کننده برای موفقیت
[ترجمه گوگل]سبک رهبری: شایستگی وظیفه گرا: رهبری توسط نماینده عالی، گاهی اوقات خودکامه، به عنوان مثال؛ مدیریت توسط اهداف، cheerleaders برای موفقیت
[ترجمه گوگل]سبک رهبری: شایستگی وظیفه گرا: رهبری توسط نماینده عالی، گاهی اوقات خودکامه، به عنوان مثال؛ مدیریت توسط اهداف، cheerleaders برای موفقیت
13. Keeping what Ollila calls a "meritocracy" under control is a tight-knit management team—mostly Finns—who act as gatekeepers: Frank Nuovo, for example, signs off every design decision.
[ترجمه ترگمان]آنچه که Ollila آن را \"شایسته سالاری\" می نامد، یک تیم مدیریت منسجم است - عمدتا Finns - که به عنوان دروازه بان عمل می کند: فرانک Nuovo، به عنوان مثال، هر تصمیم طراحی را امضا می کند
[ترجمه گوگل]نگه داشتن آنچه Ollila خواستار یک شایسته سالاری »تحت کنترل است تنگ گره مدیریت تیم بیشتر فنلاندیها-که به عنوان دروازه بان عمل می کنند: فرانک Nuovo در، برای مثال، علائم کردن هر تصمیم گیری طراحی
[ترجمه گوگل]نگه داشتن آنچه Ollila خواستار یک شایسته سالاری »تحت کنترل است تنگ گره مدیریت تیم بیشتر فنلاندیها-که به عنوان دروازه بان عمل می کنند: فرانک Nuovo در، برای مثال، علائم کردن هر تصمیم گیری طراحی
14. A striver who had flourished in America's nascent meritocracy, Hoover put his faith in solutions that were principled, technocratic, and terribly insufficient to the time.
[ترجمه ترگمان]هوور که در meritocracy در آمریکا رشد کرده بود، هوور خودش را در راه حله ای اصولی، technocratic (technocratic)قرار داده و تا زمان زیادی ناکافی بود
[ترجمه گوگل]هوور، که در شایستگی های نوظهور آمریکا رونده بود، هوور ایمان خود را به راه حل هایی که اصول، تکنوکرات و به لحاظ وحشتناکی کافی برای آن زمان بود، قرار داد
[ترجمه گوگل]هوور، که در شایستگی های نوظهور آمریکا رونده بود، هوور ایمان خود را به راه حل هایی که اصول، تکنوکرات و به لحاظ وحشتناکی کافی برای آن زمان بود، قرار داد
15. A global meritocracy is in all our interests.
[ترجمه ترگمان]یک شایسته سالاری جهانی به نفع همه ماست
[ترجمه گوگل]شایستگی جهانی در تمام منافع ماست
[ترجمه گوگل]شایستگی جهانی در تمام منافع ماست
پیشنهاد کاربران
شایسته سالاری
به سالاری
کلمات دیگر: