کلمه جو
صفحه اصلی

local government


دولت محلی (دستگاه اداره ی دهکده یا شهر یا بلوک و غیره)، حکومت محلی، حاکم محلی

انگلیسی به فارسی

حکومت محلی، حاکم محلی


دولت محلی، حکومت محلی، حاکم محلی


انگلیسی به انگلیسی

• municipal government, system of leaders and committees that govern a particular area

مترادف و متضاد

government of a locality


Synonyms: city government, municipality, town government


جملات نمونه

1. The local government provided special buses for the guests.
[ترجمه ترگمان]دولت محلی اتوبوس های مخصوص برای میهمانان فراهم کرد
[ترجمه گوگل]دولت محلی برای مهمانان اتوبوس مخصوصی را ارائه داد

2. The local government requisitioned the peasants' horses for the troops.
[ترجمه ترگمان]دولت محلی اسب ها را برای سربازان درخواست کرد
[ترجمه گوگل]دولت محلی اسب های دهقانان را برای نیروها واگذار کرد

3. The local government resettled the refugees in a new region.
[ترجمه ترگمان]دولت محلی پناهندگان را در منطقه ای جدید اسکان داد
[ترجمه گوگل]دولت محلی پناهندگان را در یک منطقه جدید مهاجرت کرد

4. It will be my first foray into local government.
[ترجمه ترگمان]این اولین تاخت و تاز من در دولت محلی خواهد بود
[ترجمه گوگل]این اولین بار من برای دولت محلی خواهد بود

5. They played only a minor role in local government.
[ترجمه ترگمان]آن ها فقط نقش کوچکی در دولت محلی بازی کردند
[ترجمه گوگل]آنها فقط نقش جزئی در دولت محلی ایفا کردند

6. Local government finance officers found the tax very difficult to administer.
[ترجمه ترگمان]اداره امور مالی دولت محلی مالیات را بسیار دشوار یافت
[ترجمه گوگل]مأمورین امور مالی دولت محلی مالیات را بسیار دشوار کرده اند

7. Plans to reform local government are designed to neuter local democracy.
[ترجمه ترگمان]طرح هایی برای اصلاح دولت محلی برای خنثی کردن دموکراسی محلی طراحی شده اند
[ترجمه گوگل]برنامه ریزی برای اصلاح حکومت های محلی برای ایجاد دموکراسی محلی طراحی شده است

8. The armymen have preempted the powers of the local government.
[ترجمه ترگمان]دولت armymen قدرت دولت محلی را تضعیف کرده است
[ترجمه گوگل]ارتش ها توانایی های دولت محلی را به پیش می برد

9. Local government supports the petition for a new hospital.
[ترجمه ترگمان]دولت محلی از درخواست یک بیمارستان جدید حمایت می کند
[ترجمه گوگل]دولت محلی از درخواست برای یک بیمارستان جدید حمایت می کند

10. The local government expropriated all the trucks and tractors during the flood.
[ترجمه ترگمان]دولت محلی همه کامیون ها و تراکتورها را در طی سیل ضبط کرده است
[ترجمه گوگل]دولت محلی تمام کامیون ها و تراکتورها را در طول سیل فرا گرفت

11. These reforms were in the best interests of local government.
[ترجمه ترگمان]این اصلاحات در بهترین منافع دولت محلی بودند
[ترجمه گوگل]این اصلاحات در بهترین منافع دولت محلی بود

12. The homeless refugees were rehoused by the local government.
[ترجمه ترگمان]پناهندگان بی خانمان از سوی دولت محلی مورد آزار و اذیت قرار گرفتند
[ترجمه گوگل]پناهندگان بی خانمان توسط دولت محلی مجددا مجبور شدند

13. The local government was riddled with corruption.
[ترجمه ترگمان]دولت محلی مملو از فساد بود
[ترجمه گوگل]دولت محلی با فساد برخورد کرده است

14. The local government took emergency measures to roll commodity prices back.
[ترجمه ترگمان]دولت محلی اقدامات فوری برای کاهش قیمت کالاها انجام داد
[ترجمه گوگل]دولت محلی برای مقابله با قیمت کالاها اقدامات اضطراری انجام داد

15. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!

پیشنهاد کاربران

local government ( مدیریت )
واژه مصوب: حکومت محلی
تعریف: ساختاری اداری که بر یک منطقة جغرافیایی مانند ایالت یا استان یا شهر یا حتی واحدهای کوچک تر در چهارچوب ضوابطی قانونی، اعمال حاکمیت یا مدیریت می کند


کلمات دیگر: