(روزنامه نگاری همراه با اتکای زیاد به عکس) روزنامه پردازی مصور
photojournalism
(روزنامه نگاری همراه با اتکای زیاد به عکس) روزنامه پردازی مصور
انگلیسی به فارسی
(روزنامه نگاری همراه با اتکای زیاد به عکس) روزنامه پردازی مصور
عکاسی تبلیغاتی
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
مشتقات: photojournalist (n.)
مشتقات: photojournalist (n.)
• : تعریف: journalism that primarily uses photographs rather than written text.
• journalism which tells a story through the use of photographs (rather than words); news photography
جملات نمونه
1. Photojournalism and the birth of photography are merely touched on in the book.
[ترجمه ترگمان]photojournalism و تولد عکاسی صرفا در این کتاب به دست می آیند
[ترجمه گوگل]Photojournalism و تولد عکاسی فقط در کتاب لمس شده است
[ترجمه گوگل]Photojournalism و تولد عکاسی فقط در کتاب لمس شده است
2. I'd been doing a bit of photojournalism and had always wanted to see and photograph the world.
[ترجمه ترگمان]من کمی خبری از عکاسی خبری داشتم و همیشه می خواستم دنیا را ببینم و از آن عکس بگیرم
[ترجمه گوگل]من کمی عکاسی گویا بودم و همیشه می خواستم جهان را ببینم و عکاسی کنم
[ترجمه گوگل]من کمی عکاسی گویا بودم و همیشه می خواستم جهان را ببینم و عکاسی کنم
3. Paris quickly became the capital of photojournalism.
[ترجمه ترگمان]پاریس به سرعت تبدیل به پایتخت خبری خبری شد
[ترجمه گوگل]پاریس به سرعت به پایتخت عکاسی خبرنگاری تبدیل شد
[ترجمه گوگل]پاریس به سرعت به پایتخت عکاسی خبرنگاری تبدیل شد
4. The power of photojournalism and documentary photography in the 1930s also affected fashion images, especially as photographers moved between the genres.
[ترجمه ترگمان]قدرت عکاسی خبری و مستند در دهه ۱۹۳۰ نیز بر تصاویر مد تاثیر گذاشت، به خصوص به عنوان عکاس که بین ژانرهای مختلف به حرکت در آمد
[ترجمه گوگل]قدرت عکس عکاسی و عکاسی مستند در دهه 1930 نیز بر روی تصاویر مد، به ویژه به عنوان عکاسان بین ژانرها حرکت کرد
[ترجمه گوگل]قدرت عکس عکاسی و عکاسی مستند در دهه 1930 نیز بر روی تصاویر مد، به ویژه به عنوان عکاسان بین ژانرها حرکت کرد
5. This is amazing animal love. Unbelievable bit of photojournalism. Real life events.
[ترجمه ترگمان]این عشق حیوانی شگفت انگیز است به طور باورنکردنی، خبری از عکاسی خبری رویداده ای واقعی زندگی
[ترجمه گوگل]این عشق حیوانات شگفت انگیز است کمی باور نکردنی از عکاسی خبرنگاری رویدادهای زندگی واقعی
[ترجمه گوگل]این عشق حیوانات شگفت انگیز است کمی باور نکردنی از عکاسی خبرنگاری رویدادهای زندگی واقعی
6. I will describe my own path into photojournalism here and give some general advice that may be useful.
[ترجمه ترگمان]من مسیر خود را به عکاسی خبری در اینجا شرح خواهم داد و توصیه های کلی را ارائه خواهم داد که ممکن است مفید باشد
[ترجمه گوگل]من مسیر خود را به خبرنگاری عکاسی در اینجا معرفی خواهم کرد و برخی توصیه های کلی که ممکن است مفید باشد را ارائه دهم
[ترجمه گوگل]من مسیر خود را به خبرنگاری عکاسی در اینجا معرفی خواهم کرد و برخی توصیه های کلی که ممکن است مفید باشد را ارائه دهم
7. Over the last few decades, wedding photojournalism has also become a necessary addition to the traditional package.
[ترجمه ترگمان]در چند دهه گذشته، عکاسی خبری از مراسم عروسی نیز به یک بسته سنتی تبدیل شده است
[ترجمه گوگل]در چند دهه گذشته، عکاسی خبری عکاسی عکاسی نیز به یک بسته ضروری تبدیل شده است
[ترجمه گوگل]در چند دهه گذشته، عکاسی خبری عکاسی عکاسی نیز به یک بسته ضروری تبدیل شده است
8. Hailed as a pioneer of photojournalism, Thomson spent two years travelling more than 000 miles in pursuit of the images that historians say are unique in their empathy towards their subjects.
[ترجمه ترگمان]تامسون به عنوان پیشگامی در عکاسی خبری، دو سال را صرف سفر بیش از ۱۰۰۰ مایل در جستجوی تصاویری کرد که مورخان می گویند در همدلی آن ها نسبت به سوژه های خود منحصر به فرد هستند
[ترجمه گوگل]تامسون دو سال سفر به بیش از 000 مایل را برای پیگیری تصاویری که مورخان می گویند منحصرا در همدلی آنها نسبت به موضوعات خود است، به عنوان پیشگام عکاسی خبر داد
[ترجمه گوگل]تامسون دو سال سفر به بیش از 000 مایل را برای پیگیری تصاویری که مورخان می گویند منحصرا در همدلی آنها نسبت به موضوعات خود است، به عنوان پیشگام عکاسی خبر داد
9. She teaches photojournalism at the University of Toronto.
[ترجمه ترگمان]او در دانشگاه تورنتو به عکاسی خبری می پردازد
[ترجمه گوگل]او عکاسی را در دانشگاه تورنتو آموزش می دهد
[ترجمه گوگل]او عکاسی را در دانشگاه تورنتو آموزش می دهد
10. But photojournalism has never been more important, or more widespread.
[ترجمه ترگمان]اما عکاسی خبری هرگز مهم تر یا گسترده تر نشده است
[ترجمه گوگل]اما عکاسی خبری هرگز مهم تر و یا گسترده تر نبوده است
[ترجمه گوگل]اما عکاسی خبری هرگز مهم تر و یا گسترده تر نبوده است
11. In photojournalism, they call this a "reaction shot. "
[ترجمه ترگمان]در عکاسی خبری، آن ها این را \"عکس واکنش\" می نامند
[ترجمه گوگل]در عکاسی تبلیغاتی، آنها این را یک 'واکنش' می نامند '
[ترجمه گوگل]در عکاسی تبلیغاتی، آنها این را یک 'واکنش' می نامند '
12. Newsweek has compiled some of the year's best photojournalism in a special stand-alone edition of the magazine as well as in this Web photo gallery.
[ترجمه ترگمان]نیوزویک برخی از بهترین عکاسی خبری عکاسی خبری را در یک نسخه ویژه از مجله و نیز در این گالری عکس وب تهیه کرده است
[ترجمه گوگل]نیوزویک یکی از بهترین عکاسان جهان در سال را در یک نسخه مستقل از مجله ویژه و همچنین در این گالری عکس وب گرد هم آورده است
[ترجمه گوگل]نیوزویک یکی از بهترین عکاسان جهان در سال را در یک نسخه مستقل از مجله ویژه و همچنین در این گالری عکس وب گرد هم آورده است
13. The whole Big Picture display is tremendously powerful photojournalism.
[ترجمه ترگمان]نمایش بزرگ تصویر بزرگ، عکاسی خبری فوق العاده قدرتمند است
[ترجمه گوگل]کل نمایش تصویر بزرگ نمایش عکس عجیب و غریب قدرتمند است
[ترجمه گوگل]کل نمایش تصویر بزرگ نمایش عکس عجیب و غریب قدرتمند است
14. And the name of the game in photojournalism today is digital photography - the old days of developing prints in the darkroom are over.
[ترجمه ترگمان]و نام بازی عکاسی خبری امروز عکاسی دیجیتال است - روزه ای قدیمی در حال توسعه در تاریک خانه، تمام شده است
[ترجمه گوگل]و نام بازی در عکاسی خبرنگاری امروز عکاسی دیجیتال است - روزهای قدیم توسعه تصاویر چاپی در اتاق تاریک پایان یافته است
[ترجمه گوگل]و نام بازی در عکاسی خبرنگاری امروز عکاسی دیجیتال است - روزهای قدیم توسعه تصاویر چاپی در اتاق تاریک پایان یافته است
15. Wang Qingsong s " photojournalism " is established in precisely this way.
[ترجمه ترگمان]\"عکاسی خبری\" وانگ s \" دقیقا به همین شیوه تاسیس شده است
[ترجمه گوگل]عکاسی خبرنگاری وانگ چینگسانگ دقیقا به این شکل ایجاد شده است
[ترجمه گوگل]عکاسی خبرنگاری وانگ چینگسانگ دقیقا به این شکل ایجاد شده است
کلمات دیگر: