کلمه جو
صفحه اصلی

midair


میان هوا و زمین، در هوا، در هوا the midair collision of two missiles برخورد دو موشک در هوا the midair refueling of airplanes سوخت گیری هواپیماها در هوا، میان یا طبقه هوا

انگلیسی به فارسی

میان هوا و زمین، در هوا


هوا سرد است


انگلیسی به انگلیسی

• state of being in the air, position in the air that is unattached to the earth or any other solid surface
located in the air at a point unattached to the earth, in the air
if something happens in mid-air, it happens in the air rather than on the ground.

جملات نمونه

1. the midair collision of two missiles
برخورد دو موشک در هوا

2. the midair refueling of airplanes
سوخت گیری هواپیماها در هوا

3. Lana turned a somersault in midair.
[ترجمه ترگمان]لانا در هوا معلق زد
[ترجمه گوگل]لانا در هوا سرد می شود

4. The wing of the plane broke off in midair and the plane crashed.
[ترجمه ابوالفضل بنگر] بال هواپیما در هوا شکسته شد و هواپیما سقوط کرد
[ترجمه ترگمان]پرواز هواپیما در وسط هوا قطع شد و هواپیما سقوط کرد
[ترجمه گوگل]بال هواپیما در هوا فرو رفته و هواپیما سقوط کرد

5. Finish the story. Don't suspend us in midair.
[ترجمه ترگمان]داستانو تمومش کن ما رو معلق نکن
[ترجمه گوگل]داستان را پایان دهید ما را در هوا تعلیق نکن

6. The jet exploded in midair and turned into a fireball.
[ترجمه ترگمان]جت در هوا منفجر شد و به یک گلوله آتشین تبدیل شد
[ترجمه گوگل]جت منفجر شد و تبدیل به یک سنگ گرانبها شد

7. The planes collided in midair.
[ترجمه ترگمان]هواپیماها در هوا به هم برخورد کردند
[ترجمه گوگل]هواپیما در هواپیما با هم برخورد کرد

8. A dancer poised in midair.
[ترجمه ترگمان]یک رقاص در هوا معلق ماند
[ترجمه گوگل]یک رقاصنده در اوج قرار دارد

9. The spoon stopped midair; dripping, his mouth open, Ezra squinted into his soup.
[ترجمه ترگمان]قاشق را در هوا نگه داشت؛ آب دهانش را باز کرد، دهانش باز مانده بود، ازرا چشم هایش را تنگ کرد و به سوپ زل زد
[ترجمه گوگل]قاشق مرطوب را متوقف کرد؛ افتادن دهان او، عزرا در سوپ خود فرو ریخت

10. Hanging in midair Here the washout left the steel rails and wooden ties hanging in midair.
[ترجمه ترگمان]در هوا در هوا معلق بود washout نرده فولادی را کنار گذاشتند و پیوندهای چوبی در هوا معلق ماند
[ترجمه گوگل]آویزان در محوطه در اینجا در بطری ریل فولاد و روابط چوبی آویزان در هوا

11. You, with your midair dread, blindly bunched into that swinging house you call a home.
[ترجمه ترگمان]تو، با ترس و وحشت، کورکورانه در آن خانه پر تاب و تاب، به خانه ای دیگر زنگ می زنی
[ترجمه گوگل]شما، با نگرانی وحشتناکی که داشتید، کورکورانه به آن خانه کوچک که خانه را می شناختید، متصل بودید

12. A few days before the midair save, another orb had been successfully recovered after a gentle landing in the sea.
[ترجمه ترگمان]چند روز قبل از آن که هوا در هوا شناور شود، کره دیگری با موفقیت بعد از فرود ملایمی در دریا پیدا شده بود
[ترجمه گوگل]چند روز قبل از صرفه جویی در هوا، یک جاده دیگر پس از فرود ملایم در دریا موفق به بازیابی شد

13. The plane disintegrated in midair.
[ترجمه ترگمان]هواپیما در هوا پراکنده شد
[ترجمه گوگل]هواپیما در هوا فرو رفته است

14. The clerk paused, ballpoint pen midair, and looked up as though she had not heard right.
[ترجمه ترگمان]فروشنده مکث کرد، قلم خودکار در هوا معلق ماند و طوری به بالا نگاه کرد که انگار درست نشنیده است
[ترجمه گوگل]روحانی متوقف شد، توپ قلم را در گوشه و کنار گذاشت و نگاه کرد، درست مثل اینکه او درست نگفت

15. Sublimely at ease in midair Malaysian-born 'action goddess' Michelle Yeoh is just as comfortable with an acting career that routinely hops continents.
[ترجمه ترگمان]\"میشل Yeoh\" (Michelle Yeoh)، الهه اکشن متولد مالزی در هوا، به راحتی با حرفه بازیگری که به طور معمول در قاره ها به کار مشغول است، احساس راحتی می کند
[ترجمه گوگل]میشل یو، همجنسگرا در آرامش در 'الهه عمل' در مالزی، متولد مالزیایی است، همانطور که با حرفه ای بازی می کند که به طور مرتب قاره ها را پر می کند

the midair collision of two missiles

برخورد دو موشک در هوا


the midair refueling of airplanes

سوخت‌گیری هواپیماها در هوا


پیشنهاد کاربران

میان آسمون و زمین

در وسط هوا


کلمات دیگر: