کلمه جو
صفحه اصلی

ruffled


طوق دار

انگلیسی به فارسی

طوقدار


خراب شده، موجدار کردن، گره زدن، تاه کردن، بر هم زدن، چروک کردن، ناهموار کردن، ژولیده کردن، براشفتن


انگلیسی به انگلیسی

• trimmed with decorative pleats; pleated, folded
something that is ruffled is no longer smooth or neat.
ruffled clothes are decorated with small folds of material.
if someone is ruffled, they are confused or annoyed.
see also ruffle.

جملات نمونه

1. she ruffled the pages to find the picture
برای یافتن تصویر،صفحات را تند ورق زد.

2. curtains with ruffled bottoms
پرده هایی که پایین آنها حاشیه ی چین دار دارد

3. i was ruffled by his repeated questions
پرسش های مکرر او مرا آزرده کرد.

4. the flag ruffled in the morning breeze
پرچم در نسیم صبحگاهی موج می زد.

5. smooth somebody's ruffled feathers
استمالت کردن (از کسی)،(شخص آزرده را) نوازش کردن

6. the two cocks fought each other with ruffled feathers
دو خروس با پرهای افراشته به جان هم افتادند.

7. as soon as the cat saw the snake, it became ruffled
گربه تا مار را دید براق شد.

8. The bird ruffled up its feathers.
[ترجمه ترگمان]پرنده پره ای خود را جمع کرد
[ترجمه گوگل]پرنده عصبانی شد

9. She affectionately ruffled his hair with her hand as she passed.
[ترجمه ترگمان]همان طور که از کنارش می گذشت، با مهربانی موهایش را به هم گره زد
[ترجمه گوگل]او به طرز عجیبی موهایش را با دستانش از بین برد

10. Her short hair was oddly ruffled and then flattened around her head.
[ترجمه ترگمان]موهای کوتاهش به طرز عجیبی آشفته بود و بعد سرش را صاف کرد
[ترجمه گوگل]موهای کوتاه او به طرز شگفت انگیزی فرو رفته بود و سپس در اطراف سرش تقسیم شده بود

11. The Five-Starred Red Flag ruffled in the breeze.
[ترجمه ترگمان]پرچم سرخ پنج - در باد تکان می خورد
[ترجمه گوگل]پرچمدار پنج ستاره دار قرمز در معرض باد قرار گرفت

12. The evening breeze ruffled the pond.
[ترجمه ترگمان]نسیم شامگاهی استخر را به هم ریخت
[ترجمه گوگل]نسیم شب، حوضچه را خراب کرد

13. The crow ruffled its black feathers at the sight of the fox.
[ترجمه ترگمان]کلاغ، پره ای سیاه خود را از دیدن روباه به هم ریخت
[ترجمه گوگل]کلاغ پاهای سیاه را در معرض روباه قرار داد

14. The light wind ruffled the water.
[ترجمه ترگمان]باد ملایم آب را به هم ریخت
[ترجمه گوگل]باد نور موجب تخریب آب شد

15. A light wind ruffled the water.
[ترجمه ترگمان]باد ملایمی روی آب موج می زد
[ترجمه گوگل]یک باد نور، آب را خراب کرد

16. All this talk of a strike has clearly ruffled the management's feathers.
[ترجمه ترگمان]این حرف زدن به طور واضح پر است از پره ای مدیر
[ترجمه گوگل]همه این صحبت ها از یک حمله کاملا پر از مدیریت بوده است

پیشنهاد کاربران

ناهموار

ruffled feathers
پرهای ژولیده

unruffled دستپاچه نشده un منفی میکنه
پس ruffled یعنی دستپاچه

دارای حاشیه ی چین دار


کلمات دیگر: