کلمه جو
صفحه اصلی

blurt


معنی : بروز دادن
معانی دیگر : (معمولا با out) نسنجیده گفتن، بی اختیار گفتن، از دهان پراندن، از دهان بیرون انداختن کلمات، باout

انگلیسی به فارسی

به‌روزدادن، از دهان بیرون انداختن (کلمات، با out )


صبر کن، بروز دادن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: blurts, blurting, blurted
• : تعریف: to utter abruptly, awkwardly, and without discretion (often fol. by "out").
مشابه: babble

- Feeling pressured, he finally blurted his reasons for leaving.
[ترجمه ترگمان] او که احساس فشار می کرد، سرانجام دلایل خود را برای ترک نگفت
[ترجمه گوگل] در نهایت او تحت تأثیر فشار قرار گرفت و دلایل او را ترک کرد
- She blurted out the name of the killer.
[ترجمه ترگمان] او نام قاتل را به زبان آورد
[ترجمه گوگل] او نام قاتل را از بین برد

• say suddenly, speak without thinking

if you blurt something out, you say it suddenly, after trying hard to keep quiet or to keep it secret.

مترادف و متضاد

بروز دادن (فعل)
divulge, blurt

utter suddenly


Synonyms: babble, betray, blab, burst out with, call out, come out with, cry out, disclose, divulge, exclaim, give away, jabber, leak, let on, let out, let slip, let the cat ouf of the bag, reveal, run off at the mouth, spill the beans, spout


Antonyms: keep quiet


جملات نمونه

1. Now he just wants to hear the coach blurt out his name occasionally.
[ترجمه ترگمان]حالا فقط می خواد بشنوه که مربی بعضی وقتا اسمش رو می گه
[ترجمه گوگل]حالا او فقط می خواهد مربی را بشنود که گاه گاهی اوقات نام او را می فهمد

2. Oh, to blurt it all out.
[ترجمه ترگمان] اوه، برای اینکه همش رو بروز بدی
[ترجمه گوگل]اوه، همه اینها را خراب می کند

3. Somehow, Agnes couldn't bring herself to blurt out a warning.
[ترجمه ترگمان]به هر حال، اگنس نمی توانست خودش را قانع کند که یک هشدار بدهد
[ترجمه گوگل]به هر حال، آگنس نمیتواند خودش را هشدار دهد

4. I wanted to blurt this out, for I always wanted people to know how good my mother was.
[ترجمه ترگمان]می خواستم از او تقلید کنم، چون همیشه دلم می خواست مردم بفهمند که مادرم چقدر خوب است
[ترجمه گوگل]من می خواستم این را از بین ببرم، زیرا همیشه می خواستم مردم بدانند که مادر من چقدر خوب است

5. If you can blurt out 2000 sentences, you can run for American President.
[ترجمه ترگمان]اگر می توانید ۲۰۰۰ جمله را تلفظ کنید، می توانید برای رئیس جمهور آمریکا فرار کنید
[ترجمه گوگل]اگر شما می توانید 2000 جمله را خراب کنید، می توانید برای رئیس جمهور آمریکا بجنگید

6. Blurt out sentences to develop your international muscle.
[ترجمه ترگمان]جملات خود را بیان کنید تا عضلات بین المللی خود را گسترش دهید
[ترجمه گوگل]برای احیای عضلات بین المللی خود احضار کنید

7. I will blurt out 1 passage every week. I SWEAR!
[ترجمه ترگمان]هر هفته هر هفته از یک راهرو می گذرم !! !! !! !! !! !!
[ترجمه گوگل]من هر هفته یک پاساژ را از بین می برم قسم میخورم!

8. You can even blurt out sentences while you a shower!
[ترجمه ترگمان]! تو حتی میتونی تا وقتی که دوش بگیری حرف بزنی
[ترجمه گوگل]شما حتی می توانید جملات را در حالی که دوش شما را می شکند

9. If you can blurt out 300 sentences, you can make a living in America.
[ترجمه ترگمان]اگر می توانید ۳۰۰ جمله را تلفظ کنید، می توانید در آمریکا زندگی کنید
[ترجمه گوگل]اگر شما می توانید 300 جمله را خراب کنید، می توانید در آمریکا زندگی کنید

10. Don't blurt out this piece of news.
[ترجمه ترگمان]این خبر را به من نگو
[ترجمه گوگل]این قطعه اخبار را از بین نبرد

11. If you can blurt out 100 sentences, you can survive in America.
[ترجمه ترگمان]اگر بتوانید ۱۰۰ جمله را تلفظ کنید، می توانید در آمریکا زنده بمانید
[ترجمه گوگل]اگر شما می توانید 100 جمله را خراب کنید، می توانید در آمریکا بمانید

12. You can't just Blurt it out like that.
[ترجمه ترگمان]تو نمی تونی همینطوری از این موضوع سر در بیاری
[ترجمه گوگل]شما نمیتوانید این کار را درست انجام دهید

13. You must repeat 500 times to blurt out ont sentence!
[ترجمه ترگمان]شما باید ۵۰۰ بار تکرار کنید که هیچ یک از آن ها ont شده بود
[ترجمه گوگل]شما باید 500 بار تکرار کنید تا حکم را نادیده بگیرید!

14. I will blurt out 10 sentences every day. I SWEAR!
[ترجمه ترگمان]هر روز ۱۰ تا جمله رو تکرار می کنم! !! !! !! !! !! !
[ترجمه گوگل]من هر روز 10 جمله را خراب می کنم قسم میخورم!

15. The boss cannot blurt or gossip.
[ترجمه ترگمان]رئیس نمی تواند دروغ بگوید یا سر و صدا کند
[ترجمه گوگل]رئیس نمی تواند صفت یا شایعه نداشته باشد

before I could stop her, she blurted out "Dad says he is not home"

قبل از آن که بتوانم جلویش را بگیریم، گفت: «بابا می‌گوید که منزل نیست.»


He blurted out something which should not have been uttered.

حرفی از دهانش پرید که نباید ابراز می‌شد.


پیشنهاد کاربران

نادانسته افشا کردن
بند را به آب دادن
( از دهان ) پراندن
بروز دادن


کلمات دیگر: