کلمه جو
صفحه اصلی

foul play


معنی : قتل، حقه، ادمکشی، کار نادرست
معانی دیگر : عمل شنیع، جنایت، آدمکشی، (ورزش) ناجوانمردی، نادرستی، خطای عمدی

انگلیسی به فارسی

حقه، کار نادرست، (مجازا) قتل، آدمکشی


بازی ناپاک، حقه، کار نادرست، قتل، ادمکشی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: treacherous action, esp. violence against a person or persons.

- The dead man was a victim of foul play.
[ترجمه ترگمان] اون مرده قربانی بازی foul بود
[ترجمه گوگل] مرد مرده قربانی بازی فاسد شد

• unfair or illegal play in a sports match; unfair or treacherous behavior
foul play is criminal violence or activity that results in someone's death or other serious consequences..

مترادف و متضاد

قتل (اسم)
murder, assassination, thuggery, thuggee, killing, homicide, foul play

حقه (اسم)
intake, shift, trick, foul play, bob, hob, flam, knack, hocus, pompon, monkeyshine

ادمکشی (اسم)
butchery, murder, thuggery, thuggee, homicide, foul play, manslaughter

کار نادرست (اسم)
foul play

treacherous action


Synonyms: bad deed, corruption, crime, cruel act, dirty trick, dirty work, felony, fraud, funny business, lawbreaking, murder, violence, wrong


جملات نمونه

1. So far, the police do not suspect foul play.
[ترجمه ترگمان]تا الان، پلیس مظنون به بازی ای نیست
[ترجمه گوگل]تا کنون، پلیس کاری فریب نداشت

2. Foul play will be severely penalized.
[ترجمه ترگمان]بازی زشت و کثیف به شدت جریمه خواهد شد
[ترجمه گوگل]بازی غلط به شدت مجازات خواهد شد

3. The police have ruled out foul play in the case of his death.
[ترجمه ترگمان]پلیس در مورد مرگ اون یه بازی کثیف رو رد کرده
[ترجمه گوگل]پلیس در مورد مرگ خود، بازی نادرست را رد کرده است

4. The report says it suspects foul play was involved in the deaths of two journalists.
[ترجمه ترگمان]این گزارش می گوید که این بازی در مرگ دو روزنامه نگار دخیل بوده است
[ترجمه گوگل]در گزارش این گزارش آمده است که مظنون به پخش نامناسب در مرگ دو روزنامه نگار است

5. Players were warned twice for foul play.
[ترجمه ترگمان]بازیکنان دو بار برای بازی خطا به بازیکنان اخطار داده شدند
[ترجمه گوگل]بازیکنان برای بازی فاسد دو بار اخطار داده شدند

6. Detectives have not ruled out foul play .
[ترجمه ترگمان]کارآگاه ها نتونستن بازی های احمقانه رو رد کنن
[ترجمه گوگل]کارآگاهان بازی را فریب داده اند

7. He was sent off for foul play.
[ترجمه ترگمان]او را برای بازی کثیف فرستادند
[ترجمه گوگل]او برای بازی فاسد فرستاده شد

8. He was clearly guilty of foul play and deserved to be sent off.
[ترجمه ترگمان]او کام لا گناهکار بود و سزاوار سرزنش بود
[ترجمه گوگل]او به وضوح گناهکارانه بود و سزاوار فرستادن او بود

9. He was booked by the referee for foul play.
[ترجمه ترگمان]داور مسابقه بدی برای داور رزرو کرده بود
[ترجمه گوگل]او توسط داور برای بازی فاسد رزرو شده بود

10. The police suspect foul play rather than suicide.
[ترجمه کیمیا] پلیس به قتل به جای خود کشی مظنون است.
[ترجمه ترگمان]پلیس مظنون به جای خودکشی، بازی رو انجام میده
[ترجمه گوگل]پلیس به جای خودکشی مظنون است

11. There have been rumors of foul play in the last election.
[ترجمه ترگمان]شایعات بد در انتخابات اخیر وجود داشته است
[ترجمه گوگل]در انتخابات گذشته شایعاتی مبنی بر ناکامی وجود داشته است

12. The police suspect foul play.
[ترجمه ترگمان]پلیس مظنون به بازی خطا رفت
[ترجمه گوگل]پلیس مظنون به بازی فاسد است

13. The autopsy report showed no evidence of foul play.
[ترجمه ترگمان]گزارش کالبد شکافی هیچ نشانه ای از بازی foul نشون نداد
[ترجمه گوگل]گزارش کالبد شکافی هیچ شواهدی از بازی نادرست نشان نداد

14. There is ample evidence of foul play.
[ترجمه ترگمان]شواهدی از بازی کثیف وجود داره
[ترجمه گوگل]شواهد فراوانی در مورد بازی فاسد وجود دارد

15. Some supporters of the UPC say they suspect foul play aimed at undermining their campaign efforts.
[ترجمه ترگمان]برخی از حامیان گرا دار گفتند که آن ها مظنون به بازی پلید با هدف تضعیف تلاش های انتخاباتی خود هستند
[ترجمه گوگل]بعضی از طرفداران UPC می گویند که آنها دست به کار شده اند که هدف آنها تضعیف تلاش های کمپاین آنها است

The police suspected a possible foul play.

پلیس مشکوک شد که ممکن است جنایتی در کار باشد.


پیشنهاد کاربران

۱ ) آدمکشی، جنایت، قتل a criminal act that results in serious damage or injury, especially murder

۲ ) حقه، تزویر ، نیرنگ Dishonest or treacherous behaviour; also violent conduct

۳ ) ( در بازی ) خطای عمد، بازی ناجوانمردانه not within the rules of the game; an infraction of the rules
The referee blew his whistle. There was a foul play.

به معنی قتل هستش
ادم کشی ، نیرنگ

سیاه بازی


کلمات دیگر: