رهگذر، عابر (passer-by هم می نویسند)، رهرو، رهگذر مخصوصا بطور اتفاقی، رهگذر، عابر
passerby
رهگذر، عابر (passer-by هم می نویسند)، رهرو، رهگذر مخصوصا بطور اتفاقی، رهگذر، عابر
انگلیسی به فارسی
رهرو، عابر، رهگذر(مخصوصا بطور اتفاقی)
پاسدار، رهگذر، عابر، رهرو
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
حالات: passers-by, passersby
حالات: passers-by, passersby
• : تعریف: one who passes by, esp. by chance.
- He sat on the porch and nodded to the passersby.
[ترجمه ترگمان] روی ایوان نشست و سرش را به طرف the تکان داد
[ترجمه گوگل] او در حیاط نشسته و به عابران پیاده خوابیده است
[ترجمه گوگل] او در حیاط نشسته و به عابران پیاده خوابیده است
• ones who passes by, one who goes by
a passer-by is a person who is walking past someone or something.
a passer-by is a person who is walking past someone or something.
جملات نمونه
1. an observant passerby noticed the fire and awakened the inhabitants of the house
عابری هوشیار متوجه آتش سوزی شد و اهل خانه را بیدار کرد.
2. i was hoping that no passerby would happen along the alley
امیدوار بودم که اتفاقا سر و کله رهگذری در کوچه پیدا نشود.
3. Fortunately, a passerby heard his cries for help .
[ترجمه ترگمان]خوشبختانه یک عابر از فریادهای او برای کمک خبر داد
[ترجمه گوگل]خوشبختانه، یک پاسدار صدای گریه اش را برای کمک شنید
[ترجمه گوگل]خوشبختانه، یک پاسدار صدای گریه اش را برای کمک شنید
4. One eagle-eyed passerby noticed that the window was slightly open.
[ترجمه ترگمان]یک عابر با چشم عقاب متوجه شد که پنجره کمی باز است
[ترجمه گوگل]یکی از پاسداران عقاب چشم متوجه شد که پنجره کمی باز است
[ترجمه گوگل]یکی از پاسداران عقاب چشم متوجه شد که پنجره کمی باز است
5. A passerby told me the time.
[ترجمه ترگمان]یک عابر در آن زمان به من گفت
[ترجمه گوگل]یک پاسور به من گفت زمان
[ترجمه گوگل]یک پاسور به من گفت زمان
6. The 23-year-old's screams alerted a passerby who went to her rescue.
[ترجمه ترگمان]فریادهای ۲۳ ساله، به رهگذری که برای نجات او رفته بود آگاه شد
[ترجمه گوگل]جیغ 23 ساله یک مسافر را که به نجات او رفت، هشدار داد
[ترجمه گوگل]جیغ 23 ساله یک مسافر را که به نجات او رفت، هشدار داد
7. The attackers were apprehended by an unknown passerby, who chased the three youths and recovered the stolen bicycle.
[ترجمه ترگمان]مهاجمان توسط یک عابر ناشناس دستگیر شدند که این سه جوان را تعقیب کرده و دوچرخه به سرقت رفته را پیدا کردند
[ترجمه گوگل]مهاجمان توسط یک گذر ناشناخته دستگیر شده، که سه تن از جوانان را به قتل رساندند و دوچرخه ربوده شده را بازیافتند
[ترجمه گوگل]مهاجمان توسط یک گذر ناشناخته دستگیر شده، که سه تن از جوانان را به قتل رساندند و دوچرخه ربوده شده را بازیافتند
8. Passerby 3 : I don't know, but he must have his reason.
[ترجمه ترگمان]نمی دونم، اما اون باید دلیل خودش رو داشته باشه
[ترجمه گوگل]Passerby 3 نمی دانم، اما او باید دلیلش را داشته باشد
[ترجمه گوگل]Passerby 3 نمی دانم، اما او باید دلیلش را داشته باشد
9. The pickpocket planted the purse on a passerby.
[ترجمه ترگمان]جیب بر این کیف را به رهگذری بخشید
[ترجمه گوگل]کیف پول کیف پول را بر روی پاسبان گذاشت
[ترجمه گوگل]کیف پول کیف پول را بر روی پاسبان گذاشت
10. I'm only a passerby and know nothing at all about this place.
[ترجمه ترگمان]من فقط رهگذری هستم و در این مکان چیزی نمی دانم
[ترجمه گوگل]من فقط یک پاسور هستم و هیچ چیز در مورد این مکان نمی دانم
[ترجمه گوگل]من فقط یک پاسور هستم و هیچ چیز در مورد این مکان نمی دانم
11. Passerby listens come out he is slave an old name for Japan, saw scrip again.
[ترجمه ترگمان]passerby به بیرون گوش می دهد و نام قدیمی خود را به نام باستانی ژاپن دریافت می کند و دوباره به جای آن scrip را می بیند
[ترجمه گوگل]Passerby گوش می دهد بیرون می آید او برده نام قدیمی برای ژاپن است، دوباره شاهد
[ترجمه گوگل]Passerby گوش می دهد بیرون می آید او برده نام قدیمی برای ژاپن است، دوباره شاهد
12. A nameless passerby made a snappy shilly-shally of yore.
[ترجمه ترگمان]یک رهگذر بی نام و نشان، تردید به خود راه داد
[ترجمه گوگل]یک گذر نامعلوم به زودی شیله زده می شود
[ترجمه گوگل]یک گذر نامعلوم به زودی شیله زده می شود
13. He is just a passerby, but you are not.
[ترجمه ترگمان]او فقط یک عابر است، اما شما نیستید
[ترجمه گوگل]او فقط یک پاسور است، اما شما نیستید
[ترجمه گوگل]او فقط یک پاسور است، اما شما نیستید
14. Go tell the Spartans, passerby, that here, by Spartan law, we lie!
[ترجمه ترگمان]برو به the بگو که در اینجا با قانون مدنی ما دروغ می گوییم!
[ترجمه گوگل]برو به اسپارتها، پاسارگاد، که در اینجا، توسط قانون اسپارتان، ما دروغ!
[ترجمه گوگل]برو به اسپارتها، پاسارگاد، که در اینجا، توسط قانون اسپارتان، ما دروغ!
پیشنهاد کاربران
رهگذر
عابر
E. g. Her screams drew passers - by to the scene
جیغ کشیدن هاش جلب توجه کرد واسه رهگذرا
جیغ کشیدن هاش جلب توجه کرد واسه رهگذرا
E. g. Her screams drew passers - by to the scene
جیغ هاش واسه رهگذارای اون صحنه جلب توجه می کرد
جیغ هاش واسه رهگذارای اون صحنه جلب توجه می کرد
رهگذر عابر
کلمات دیگر: