معنی : ادبیات باستانی یونان و روم
classics
معنی : ادبیات باستانی یونان و روم
انگلیسی به فارسی
کلاسیک، ادبیات باستانی یونان و روم
انگلیسی به انگلیسی
• study of the history of ancient greece and rome (such as language, literature, art)
مترادف و متضاد
ادبیات باستانی یونان و روم (اسم)
classics
جملات نمونه
1. she teaches classics
او آثار کلاسیک را تدریس می کند.
2. before the age of twenty, he had mastered the classics (of ancient greece and rome)
پیش از بیست سالگی آثار یونان و روم باستان را خوب فرا گرفته بود.
3. Her daughter likes reading the classics of English literature.
[ترجمه سحر] دخترش دوست دارد که آثار کلاسیک ادبیات انگلیسی را بخواند.
[ترجمه ترگمان]دخترش خواندن آثار کلاسیک ادبیات انگلیسی را دوست دارد[ترجمه گوگل]دخترش خواندن کلاسیک ادبیات انگلیسی را دوست دارد
4. Coming up after the break, three Rolling Stones classics back-to-back.
[ترجمه ترگمان]بعد از تعطیلات، سه قطعه قدیمی کلاسیک که بر میگرده به عقب
[ترجمه گوگل]بعد از تعطیلات، سه کلاسیک Rolling Stones به عقب برگشت
[ترجمه گوگل]بعد از تعطیلات، سه کلاسیک Rolling Stones به عقب برگشت
5. I never tire of reading classics.
[ترجمه ترگمان]من هیچ وقت از خواندن کتاب های کلاسیک خسته نمی شوم
[ترجمه گوگل]من هرگز از خواندن کلاسیک ها خسته نمی شوم
[ترجمه گوگل]من هرگز از خواندن کلاسیک ها خسته نمی شوم
6. Her daughter is particulary likes reading the classics of English literature.
[ترجمه ترگمان]دخترش particulary دوست دارد که آثار کلاسیک ادبیات انگلیسی را بخواند
[ترجمه گوگل]دخترش خواندن کلاسیک ادبیات انگلیسی را دوست دارد
[ترجمه گوگل]دخترش خواندن کلاسیک ادبیات انگلیسی را دوست دارد
7. She studied/read classics at Cambridge.
[ترجمه ترگمان]او در کمبریج به مطالعه آثار کلاسیک پرداخت
[ترجمه گوگل]او مطالعه / خواندن کلاسیک در کمبریج
[ترجمه گوگل]او مطالعه / خواندن کلاسیک در کمبریج
8. 'La Grande Illusion' is one of the classics of French cinema.
[ترجمه ترگمان]توهم بزرگ یکی از آثار کلاسیک سینمای فرانسه است
[ترجمه گوگل]'La Grande Illusion' یکی از کلاسیک سینمای فرانسه است
[ترجمه گوگل]'La Grande Illusion' یکی از کلاسیک سینمای فرانسه است
9. The teacher force-fed students the classics.
[ترجمه ترگمان]معلم به دانش آموزان کلاسیک درس می دهد
[ترجمه گوگل]معلم نیروهای تغذیه دانش آموزان کلاسیک
[ترجمه گوگل]معلم نیروهای تغذیه دانش آموزان کلاسیک
10. It was law or classics-I mean English or classics.
[ترجمه ترگمان]این یک قانون یا آثار کلاسیک بود - منظورم ادبیات انگلیسی یا کلاسیک بود
[ترجمه گوگل]این قانون یا کلاسیک بود - منظورم انگلیسی یا کلاسیک هستم
[ترجمه گوگل]این قانون یا کلاسیک بود - منظورم انگلیسی یا کلاسیک هستم
11. Youth first classics never redeemed.
[ترجمه ترگمان]نخستین ادبیات کلاسیک جوانان هرگز جبران نشد
[ترجمه گوگل]جوانان اولین کلاسیک هرگز استفاده نکردند
[ترجمه گوگل]جوانان اولین کلاسیک هرگز استفاده نکردند
12. Many of her works are regarded as classics.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از آثار او به عنوان آثار کلاسیک شناخته می شوند
[ترجمه گوگل]بسیاری از آثار او کلاسیک هستند
[ترجمه گوگل]بسیاری از آثار او کلاسیک هستند
13. Strong, striking classics - black, bottle green, red, charcoal grey, navy, purple and white.
[ترجمه ترگمان]قوی، رنگ های کلاسیک، سبز، قرمز، سرخ، آبی، آبی، ارغوانی و سفید
[ترجمه گوگل]کلاسیک قوی و قابل توجه - سیاه، بطری سبز، قرمز، زغال چوب خاکستری، دریایی، بنفش و سفید
[ترجمه گوگل]کلاسیک قوی و قابل توجه - سیاه، بطری سبز، قرمز، زغال چوب خاکستری، دریایی، بنفش و سفید
14. How many other fit old classics are being given an indigestible diet?
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر چه تعداد از آثار کلاسیک خوب مورد توجه قرار می گیرند؟
[ترجمه گوگل]چگونه بسیاری از کلاسیک قدیمی مناسب برای یک رژیم غلیظ شده است؟
[ترجمه گوگل]چگونه بسیاری از کلاسیک قدیمی مناسب برای یک رژیم غلیظ شده است؟
15. He read extensively in the classics and became an accomplished linguist.
[ترجمه ترگمان]او به طور گسترده در آثار کلاسیک مطالعه می کرد و به یک زبان شناس برجسته تبدیل شد
[ترجمه گوگل]او به طور گسترده در کلاسیک خواند و تبدیل به یک زبان شناس تکمیل شد
[ترجمه گوگل]او به طور گسترده در کلاسیک خواند و تبدیل به یک زبان شناس تکمیل شد
پیشنهاد کاربران
میراث ماندگار ( مدیریت دولتی - خط مشی گذاری عمومی )
Classics ( ورزش )
واژه مصوب: دوچرخه سواری یک روزه
تعریف: در دوچرخه سواری، رقابت هایی تک مرحله ای و یک روزه که در بهار، معمولاً پیش از دورهای بزرگ، برگزار می شود؛ مسافت این رقابت ها به 270 کیلومتر هم می رسد
واژه مصوب: دوچرخه سواری یک روزه
تعریف: در دوچرخه سواری، رقابت هایی تک مرحله ای و یک روزه که در بهار، معمولاً پیش از دورهای بزرگ، برگزار می شود؛ مسافت این رقابت ها به 270 کیلومتر هم می رسد
کلمات دیگر: