کلمه جو
صفحه اصلی

crossed


معمارى : چلیپایى

انگلیسی به فارسی

عبور کرد، گذشتن، عبور کردن، قطع کردن، تقاطع کردن، قلم کشیدن بروی، روبرو شدن، دورگه کردن، تلاقی کردن، پیوند زدن، کج خلقی کردن


انگلیسی به انگلیسی

• marked with a cross; signed with an x; placed one over another; marked with two parallel lines

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] متقاطع، صلیب گونه، چلیپایی

جملات نمونه

1. civilians crossed the border to escape the carnage
غیرنظامیان به این سوی مرز آمدند تا از کشتار همگانی در امان باشند.

2. he crossed the border by stowing away in the trunk of a car
با پنهان شدن در صندوق عقب اتومبیل از مرز گذشت.

3. he crossed together two flowers and came up with this flower
او دو گل را با هم پیوند زد و این گل را به وجود آورد.

4. it crossed my mind that i first had to lock the door
به فکرم رسید که باید اول در را قفل کنم.

5. she crossed the border illegally
او به طور غیرقانونی از مرز رد شد.

6. they crossed the atlantic on a luxury liner
آنان با یک کشتی مجلل مسافری از اقیانوس اطلس گذشتند.

7. they crossed the border
آنان از مرز رد شدند.

8. we crossed each other in a crowded hallway
در یک راهرو شلوغ از کنار هم رد شدیم.

9. farhad was crossed in love
فرهاد در عشق ناکام شد.

10. he has crossed me at every turn
تا توانسته چوب لای چرخم گذاشته است.

11. the priest crossed himself three times
کشیش سه بار نشان صلیب را بر (سینه ی) خود کشید.

12. the ship crossed the ocean
کشتی از اقیانوس رد شد.

13. the wires were crossed
سیم ها اتصالی کردند.

14. once again our paths crossed
یک بار دیگر سر و کارمان با هم افتاد.

15. jahangir left his seat and crossed the carriage to where i was sitting
جهانگیر صندلی خود را ترک کرد و به این سوی واگن مسافری که من نشسته بودم آمد.

16. have (or keep) one's fingers crossed
برای چیزی یا کاری نگران بودن یا دعا کردن،خدا خدا کردن

17. native women poising baskets full of fruits on their heads crossed the river
زن های بومی در حالی که سبد پر از میوه روی سرخود حمل می کردند از رودخانه عبور کردند.

18. he first wrote his name on top of the letter; then he crossed it off
ابتدا نام خودش را بالای نامه نوشت و سپس آن را خط زد.

19. The old man crossed himself as he entered the church.
[ترجمه ترگمان]پیرمرد هنگام ورود به کلیسا از روی صلیب گذشت
[ترجمه گوگل]پیرمرد به هنگام ورود به کلیسا، از خودش عبور کرد

20. Let's just keep our fingers crossed that he is not too bad.
[ترجمه ترگمان]بذار فقط fingers رو رد کنیم که اون قدرها هم بد نیست
[ترجمه گوگل]بگذارید انگشتانمان را از هم دور کنیم که خیلی بد نیست

21. She crossed over to Japan in 1990.
[ترجمه ترگمان]او در سال ۱۹۹۰ به ژاپن رفت
[ترجمه گوگل]او در سال 1990 به ژاپن رفت

22. I think we've got our lines crossed somewhere . I said Venice, not Vienna.
[ترجمه ترگمان]فکر می کنم ما از جایی عبور کردیم من گفتم ونیز، نه وین
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم که ما خطوط ما را از جایی عبور کرده ایم

23. He crossed to the other side of the room.
[ترجمه ترگمان]به طرف دیگر اتاق رفت
[ترجمه گوگل]او از طرف دیگر اتاق عبور کرد

24. The jet had crossed into Russian airspace.
[ترجمه ترگمان]جت به حریم هوایی روسیه برخورد کرده بود
[ترجمه گوگل]جت به فضای هوایی روسیه متصل شد

پیشنهاد کاربران

رد شدن
عبور کردن

از دست کسی ناراحت شدن


طرف دیگر ( مثلا طرف دیگر خیابان )


کلمات دیگر: