کلمه جو
صفحه اصلی

recognised

انگلیسی به فارسی

شناسایی شده


انگلیسی به انگلیسی

• identified; known, acknowledged; accepted (also recognized)

جملات نمونه

1. There are recognised black spots in marriages which can lead to trouble.
[ترجمه ترگمان]در marriages لکه های سیاه وجود دارد که می تواند منجر به دردسر شود
[ترجمه گوگل]نقاط سیاه و سفید به رسمیت شناخته شده در ازدواج است که می تواند به مشکل منجر شود

2. He wondered if the girl behind the counter recognised him.
[ترجمه ترگمان]در این فکر بود که آیا دختر پشت پیشخوان او را شناخت یا نه
[ترجمه گوگل]او تعجب می کند که آیا دختر پشت شمارنده او را شناخته است

3. The government recognised there were problems in urban areas but these could never be an excuse for lawless behaviour.
[ترجمه ترگمان]دولت تشخیص داد که در مناطق شهری مشکلاتی وجود دارد، اما این ها هرگز بهانه ای برای رفتار بی قانون نیستند
[ترجمه گوگل]دولت متوجه شد مشکلات در مناطق شهری وجود دارد، اما این هرگز نمی تواند بهانه ای برای رفتار غیر قانونی باشد

4. I recognised Mary by her red hat.
[ترجمه ترگمان]مری را با کلاه سرخ او شناختم
[ترجمه گوگل]با کلاه سرخ من ماری را به رسمیت شناختم

5. The scale of the problem is now universally recognised.
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر، مقیاس مساله به طور جهانی به رسمیت شناخته شده است
[ترجمه گوگل]مقیاس مشکل در حال حاضر به طور جهانی شناخته شده است

6. I recognised her handwriting on the envelope.
[ترجمه ترگمان]خطی را که روی پاکت بود شناختم
[ترجمه گوگل]دستنامه اش را بر روی پاکت شناختم

7. He recognised that he was not qualified for a teacher.
[ترجمه ترگمان]او دریافت که صلاحیت یک معلم را ندارد
[ترجمه گوگل]او متوجه شد که او برای یک معلم واجد شرایط نیست

8. Then the policeman recognised me, breaking into profuse apologies.
[ترجمه ترگمان]سپس پلیس مرا شناخت و به شدت معذرت خواست
[ترجمه گوگل]سپس پلیس به من عطا کرد

9. She recognised him from the night before .
[ترجمه ترگمان]شب پیش او را شناخت
[ترجمه گوگل]او او را از شب قبل شناخت

10. From the bottom of the garden I recognised my father's tuneless whistle.
[ترجمه ترگمان]از پایین باغ صدای سوت مانندی پدرم را شناختم
[ترجمه گوگل]از پایین باغ من سوت خالی پدرم را به رسمیت شناختم

11. It was encouraging that he recognised the dangers facing the company.
[ترجمه ترگمان]این دلگرم کننده بود که او خطرات پیش روی شرکت را تشخیص داد
[ترجمه گوگل]تشویق شد که او خطراتی را که در برابر این شرکت دیده می شد شناخت

12. When he turned round I recognised him immediately.
[ترجمه ترگمان]وقتی برگشت من فورا او را شناختم
[ترجمه گوگل]وقتی او را چرخاند، بلافاصله او را شناخت

13. Denmark recognised the potential of wind energy early.
[ترجمه ترگمان]دانمارک پتانسیل انرژی باد را زود تشخیص داد
[ترجمه گوگل]دانمارک پتانسیل انرژی باد را در اوایل به دست آورد

14. Parliament has recognised the inviolability of the current border.
[ترجمه ترگمان]پارلمان مصونیت مرزه ای کنونی را به رسمیت شناخته است
[ترجمه گوگل]پارلمان مصونیت مرز کنونی را به رسمیت شناخته است

15. The shapes in the paintings are easily recognised as his signature.
[ترجمه ترگمان]اشکال در نقاشی ها به راحتی به عنوان امضا شناخته می شوند
[ترجمه گوگل]اشکال در نقاشی به راحتی به عنوان امضای خود شناخته می شود

پیشنهاد کاربران

تشخیص داد

شناسایی_رسمیت شناخت

شناخته شده

قدردانی کردن


کلمات دیگر: