کلمه جو
صفحه اصلی

overworked

انگلیسی به فارسی

کار بیش از حد


انگلیسی به انگلیسی

• exhausted from overexertion; decorated all over; overused

جملات نمونه

1. his talk overworked the students
صحبت او دانش آموزان را تحریک کرد.

2. she is always moaning that she's overworked
او همیشه آه و ناله می کند که کارش زیاد است.

پیشنهاد کاربران

Sara is an overworked nurse. you can't find him free.

اضافه کاری

بیش از حد خسته

کمرنگ شده، مستهلک شده و رنگباخته

خرکاری

overused بی استفاده بی اهمیت کمرنگ شده و. . .

در حالت صفت
پرمشغله


کلمات دیگر: