مجدد برنامه
reprogram
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• replan, create a new scheme; rewrite or edit a computer program
جملات نمونه
1. A much more elegant method is to re-program the computer's operating system to remove the safeguard.
[ترجمه ترگمان]یک روش بسیار ظریف این است که برنامه کامپیوتری را دوباره راه اندازی مجدد کنید تا حفاظ را حذف کنید
[ترجمه گوگل]یک روش بسیار ظریف تر این است که مجددا سیستم عامل کامپیوتر را برای حذف حفاظتی برنامه ریزی کنید
[ترجمه گوگل]یک روش بسیار ظریف تر این است که مجددا سیستم عامل کامپیوتر را برای حذف حفاظتی برنامه ریزی کنید
2. The mechanism by which this reprogramming occurs is not understood in detail.
[ترجمه ترگمان]مکانیزمی که این برنامه ریزی مجدد رخ می دهد به طور دقیق درک نمی شود
[ترجمه گوگل]مکانیسم که این برنامه ریزی مجدد را انجام می دهد، به طور دقیق درک نمی شود
[ترجمه گوگل]مکانیسم که این برنامه ریزی مجدد را انجام می دهد، به طور دقیق درک نمی شود
3. Traffic lights can be reprogrammed to give public transport instant priority over other road users.
[ترجمه ترگمان]چراغ های راهنمایی را می توان برای دادن اولویت فوری حمل و نقل عمومی بر دیگر کاربران جاده ای برنامه ریزی کرد
[ترجمه گوگل]چراغ های ترافیک را می توان دوباره برنامه ریزی کرد تا اولویت فوری حمل و نقل عمومی را نسبت به سایر کاربران جاده ای به ارمغان بیاورد
[ترجمه گوگل]چراغ های ترافیک را می توان دوباره برنامه ریزی کرد تا اولویت فوری حمل و نقل عمومی را نسبت به سایر کاربران جاده ای به ارمغان بیاورد
4. I use my psychotherapy background to help clients reprogram their thoughts.
[ترجمه ترگمان]من از پیشینه روان درمانی خود استفاده می کنم تا به مشتریان در افکار خود کمک کنم
[ترجمه گوگل]من از پس زمینه روان درمانیش استفاده می کنم تا به مشتریان برنامه های خود را دوباره تجدید نظر کنم
[ترجمه گوگل]من از پس زمینه روان درمانیش استفاده می کنم تا به مشتریان برنامه های خود را دوباره تجدید نظر کنم
5. By introducing four genes together, they could reprogram their fibroblasts into immature stem cells!
[ترجمه ترگمان]با معرفی چهار ژن به یکدیگر، آن ها می توانند فیبروبلاست ها را به سلول های بنیادی نابالغ تبدیل کنند
[ترجمه گوگل]با معرفی چهار ژن با هم، آنها می توانند فیبروبلاست های خود را به سلول های بنیادی نابالغ تبدیل کنند!
[ترجمه گوگل]با معرفی چهار ژن با هم، آنها می توانند فیبروبلاست های خود را به سلول های بنیادی نابالغ تبدیل کنند!
6. Stopping mid-race to reprogram his insulin-delivery system is out of the question, as it would take too much time.
[ترجمه ترگمان]توقف میانه مسابقه برای reprogram کردن سیستم تحویل انسولین، خارج از سوال است، چون زمان زیادی می برد
[ترجمه گوگل]متوقف کردن اواسط مسابقه برای تجدید برنامه کردن سیستم تحویل انسولین از سوال نیست، زیرا زمان زیادی را صرف می کند
[ترجمه گوگل]متوقف کردن اواسط مسابقه برای تجدید برنامه کردن سیستم تحویل انسولین از سوال نیست، زیرا زمان زیادی را صرف می کند
7. They claim these purely inorganic crystals reprogram themselves to work in different circuits.
[ترجمه ترگمان]آن ها ادعا می کنند که این کریستال های کاملا غیر آلی خودشان را به کار در مدارهای مختلف تبدیل می کنند
[ترجمه گوگل]آنها ادعا می کنند که این کریستال های صرفا غیر معدنی خود را مجددا برنامه ریزی می کنند تا در مدارهای مختلف کار کنند
[ترجمه گوگل]آنها ادعا می کنند که این کریستال های صرفا غیر معدنی خود را مجددا برنامه ریزی می کنند تا در مدارهای مختلف کار کنند
8. It is now routine to genetically reprogram microbes to make plastics, biofuels, vaccines and antibiotics.
[ترجمه ترگمان]هم اکنون این روش برای میکروب های ژنتیکی به طور ژنتیکی معمول است تا پلاستیک، سوخت زیستی، واکسن ها و آنتی بیوتیک ها را تولید کند
[ترجمه گوگل]در حال حاضر، برنامه ریزی میکروب های ژنتیکی برای ساخت پلاستیک، سوخت های زیستی، واکسن ها و آنتی بیوتیک ها معمول است
[ترجمه گوگل]در حال حاضر، برنامه ریزی میکروب های ژنتیکی برای ساخت پلاستیک، سوخت های زیستی، واکسن ها و آنتی بیوتیک ها معمول است
9. Dealers will reprogram the air bag sensors to fix the problem free of charge.
[ترجمه ترگمان]فروشندگان از سنسورهای کیف هوا برای رفع مشکل شارژ استفاده می کنند
[ترجمه گوگل]نمایندگان مجددا سنسورهای کیسه هوا را برنامه ریزی می کنند تا مشکل را بدون مشکل حل کنند
[ترجمه گوگل]نمایندگان مجددا سنسورهای کیسه هوا را برنامه ریزی می کنند تا مشکل را بدون مشکل حل کنند
10. It's quite feasible that your chipset has suffered a bit of impromptu reprogramming.
[ترجمه ترگمان]کاملا امکان دارد که chipset شما دچار یک سری مجدد برنامه ریزی ناگهانی شده باشد
[ترجمه گوگل]این کاملا امکان پذیر است که چیپ ست شما رنج می برد کمی برنامه ریزی مجدد
[ترجمه گوگل]این کاملا امکان پذیر است که چیپ ست شما رنج می برد کمی برنامه ریزی مجدد
11. Pulling the microcontroller off of your breadboard every time you need to reprogram it gets old really fast.
[ترجمه ترگمان]هر دفعه که نیاز داری برنامه هات رو دوباره برنامه ریزی کنی خیلی سریع پیشرفت می کنه
[ترجمه گوگل]هر بار که شما مجددا برنامه ریزی می کنید، میکروکنترلر را خاموش نگشتید، آن را بسیار سریع می شود
[ترجمه گوگل]هر بار که شما مجددا برنامه ریزی می کنید، میکروکنترلر را خاموش نگشتید، آن را بسیار سریع می شود
12. So we changed over to using mouse embryo stem cell extracts to reprogram human cells, and that works.
[ترجمه ترگمان]بنابراین ما تغییر کردیم تا از سلول های بنیادی جنینی موش برای reprogram سلول های انسان استفاده کنیم، و آن کار می کند
[ترجمه گوگل]بنابراین ما با استفاده از عصاره های سلول های بنیادی جنین موش برای تغییر برنامه سلول های انسانی، کار می کردیم
[ترجمه گوگل]بنابراین ما با استفاده از عصاره های سلول های بنیادی جنین موش برای تغییر برنامه سلول های انسانی، کار می کردیم
13. But "what does get us into hairy, difficult emotional ground, " Ms. Meyers said, is when her mother's daily routine changes and her children neglect to reprogram the pillbox to keep up with the shift.
[ترجمه ترگمان]خانم مایرز گفت: اما چیزی که ما را به زمین عاطفی پر دار و difficult می رساند، زمانی است که برنامه روزانه مادرش تغییر می کند و فرزندان او فراموش می کنند که جعبه را باز نگه دارد تا با این تغییر حفظ شود
[ترجمه گوگل]اما خانم میرز گفت: 'چه چیزی باعث می شود ما به حالت مادی و مفرط دشوار، زمانی است که روال روزانه مادرش تغییر می کند و بچه هایش غافل می شوند که مجددا برنامه جعبه ی قرمز را بازسازی کنند تا با تغییر حرکت کنند
[ترجمه گوگل]اما خانم میرز گفت: 'چه چیزی باعث می شود ما به حالت مادی و مفرط دشوار، زمانی است که روال روزانه مادرش تغییر می کند و بچه هایش غافل می شوند که مجددا برنامه جعبه ی قرمز را بازسازی کنند تا با تغییر حرکت کنند
14. If a specific brain region is impaired the male brain, on average, has less plasticity and ability to reprogram.
[ترجمه ترگمان]اگر یک ناحیه مغزی خاص، به طور متوسط مغز مرد را مختل کند، پلاستیسیته و توانایی کمتری دارد
[ترجمه گوگل]اگر یک ناحیه مغز خاص آسیب ببیند، مغز مردانه به طور متوسط، دارای قابلیت انعطاف پذیری و توانایی دوباره برنامه ریزی است
[ترجمه گوگل]اگر یک ناحیه مغز خاص آسیب ببیند، مغز مردانه به طور متوسط، دارای قابلیت انعطاف پذیری و توانایی دوباره برنامه ریزی است
پیشنهاد کاربران
از نو برنامه ریختن
برنامه ریزی مجدد
کلمات دیگر: